اردشیر داودی
هوشنگ سپهری، مدرک دکترای فیزیک اش را از دانشگاه پرتلند آمریکا گرفته است. او به موازات تدریس در دانشگاه، سال هاست که به فعالیت های زیست محیطی هم میپردازد. او ابتدا در قالب یک گروه غیر دولتی به دفاع از محیط زیست پرداخت و سپس به ریاست شبکه سبز که نزدیک چهل NGO را شامل میشود رسید؛ اما پس از مدتی بخاطر فشارها و دخالت های حاکمیتی استعفا کرد. با این فعال زیست محیطی گفتگویی کرده ایم که در پی می آید.
به عنوان کسی که همواره در قالب تشکلهای غیر دولتی در راستای حفاظت از محیط زیست قدم برداشته اید، وضعیت کنونی محیط زیست را چگونه میبینید و نقش دولت را در حفظ یا تهدیداش چطور ارزیابی می کنید؟
متاسفانه محیط زیست در ایران قربانی بزرگ سهل انگاریها و سوء مدیریت هاست، بطوریکه در بخش بخش این حیات میتوان نقش عدم حمایت دولت را به بحث نشست و ساعتها در مورد آن گفتگو کرد. در قسمت فضای سبز و مثلا چای میتوان به ورشکستگی کارخانجات، تغییر کاربری زمین، فروش اراضی و در مجموع به از بین رفتن این گیاه عزیز اشاره کرد. باغهای سیفی و برنج زارها هم با چنین وضعی مواجه اند و آینده ای بسیار خطرناک پیش رویشان است. در بخش دریا و سواحل نیز آلودگیها آنقدر وحشتناک است که مواجهه با دریا برایمان با غم و تاسفی عظیم همراهست. در این زمینه نقل قولی از یک غواص را ضروری میبینم. او می گفت: “ در نزدیکیهای ساحل آثاری از پسماندها و زباله های بیمارستانی دیده ام.” در سایر بخش ها هم وضع خیلی وخیم است و چیزی نمانده که محیط زیست به نابودی کامل کشیده شود.
سازمان های غیردولتی می توانند نقش بازدارنده ای در تخریب محیط زیست داشته باشند. شما در این زمینه چقدر قدرت دارید و چه فعالیتهایی داشته اید؟
ببینید به طور مثال جنگلها، منابع بسیار مهم زیست محیطی اند که بشریت به وجود آنها نیازمند است اما ساعت شنی لحظه به لحظه در جهت نابودی شان در حال پر شدن است. این امکان خدادادی هم از سوی دولت و هم بعضی سود جویان غیر دولتی در معرض تهدید است. نمونه های زیادی ضبط شده که ابزارهای نظام بشکل وحشیانه ای به جان جنگل افتاده اند. اهالی NGO بارها با نهادهای دولتی و حاکمیتی درگیر شده اند که نمونه بارزش از دست رفتن جان تنها مدیر حامی محیط زیست (رییس منابع طبیعی ماسال ) است. حتی افراد فعال در تشکلهای غیر دولتی بصورت داوطلبانه و با خطر اینکه ممکن است مورد تعقیب و آزار و اذیت قرار گیرند، خود را به درختها بستند تا از قطع شدنشان جلو گیری کنند. اما نهادهای دولتی با دریافت مجوز لازم و کنار زدن NGO ها به اهداف خود رسیدند و حتی تعدادی از فعالان زیست محیطی را به زندان انداختند!در کنار این موارد، فروش اراضی توسط دولت به صاحبان سرمایه، اتش سوزی ها و رها کردن بدون کنترل گله ها در جنگل هم آزاردهنده است.ما در همه این زمینه ها فعالیت کرده ایم، ولی…
حتما توجه دارید که نروژ و فنلاند بزرگترین تولید و صادر کنندگان چوب اند اما ذره ای از جنگلهایشان کم نمیشود. بنظر شما چرا آن الگو ها در اینجا استفاده نمی شود؟
بنظر میرسد در آن کشور ها مدیریت علمی و منسجمی اعمال میشود که در ایران وجود ندارد. البته دانش مربوطه در اینجا آموخته میشود اما از تحصیلکرده ها به هیچ وجه استفاده نمی شود. مثلا بیشترین آمار بیکاری مربوط به فارغ التحصیلان کشاورزی است.
در رابطه با رود خانه ها چه اقداماتی انجام داده اید؛ با توجه به اینکه زمانی این مناطق محل تجمع توریست و جایی برای ماهیگیری و قایقرانی بوده است اما امروزه محلی برای عبور فاضلاب؟ دولت چه اقداماتی میتوانست انجام دهد و چقدر به وظایفش عمل کرده است؟
متاسفانه در زمینه بهینه سازی رودخانه ها هیچ کار مفیدی صورت نگرفته است. معمولا ساخت و سازهای بدون مجوز و بی رویه در اطراف آنها زیاد شده و همانطور که شما اشاره کردید، فاضلابها بدون هیچ موانعی به درونشان میریزند. برای احیاء رودخانه ها ابتدا باید آموزشهای عمومی در سطح رسانه ای را آغاز کرد. سپس ابزار لازم برای جمع آوری زباله را فراهم نمود. در کنار آن مسیر فاضلابها را کنترل کرد و در نهایت به لایروبی رودخانه ها پرداخت اما دولت در دنباله امور کارشناسی نشده اش، به اقدام نهایی (لایروبی) دست زد که این کار کاملا بیهوده است زیرا علاوه بر صرف هزینه کلان، رودخانه ها خیلی زود به وضعیت اسف بار برمیگردند. در زمینه رودخانه ها نیز فعالیتهایی در NGOها انجام شده است. طرح های کارشناسی زیادی که با مشقات و هزینه های سنگین تهیه شده بود به نهادهای مربوطه ارائه شد اما هیچ توجهی به آنها نشد در حالیکه پرداختن به این مقولات از ضروریات است و بی توجهی به آن پیامد های زیانباری به همراه خواهد داشت.
میزان پذیرش NGOها در جامعه چگونه است؟ چقدر میتواند بر سیاست های دولت تاثیر بگذارد؟ و بطور کلی موانع فعالیت های آنها در ایران چیست؟
مردم شناخت درستی از این مجموعه ها ندارند و حاکمیت آنها را مزاحم و موی دماغ میداند. طبیعی است که اگر نهادهای دولتی به وظایف زیست محیطی خود عمل کنند، نیازی به پیدایش NGOها نیست اما ضرورت ایجاد چنین گروه هایی رفتار غیر قانونی و مغایر با حیات زندگی است. من NGO ها را به گروه های فشار در راستای منافع مردم یاد میکنم اما بعضی نهاد ها این گروههای دوست داشتنی را بر نمی تابند و میخواهند مثل مزاحم دکشان کنند! بنابراین در حال حاضر تاثیر NGOها بر دستگاه های دولتی در حد بسیار پایینی است.
بصورت خاص، سازمان محیط زیست که شما بعنوان یار کمکی به آنها کمک میکنید، چه تعاملی با شما دارند؟
متاسفانه سازمان محیط زیست هیچگونه ابزار قدرتی در اختیار ندارد بلکه بصورت یک نهاد فانتزی در قالب نظام است. جالب اینکه رییس این سازمان یکی از معاونین ریاست جمهوری میباشد و معاونین رییس جمهور، قدرت اجرایی شان از وزراء بیشتر است. اما تعاملات در حد تعارف باقیمانده و به سطح قابل توجه ای نمی رسد. هیچکس با توجه به صرف بودجه های کلان، به بیلان کاری این سازمان اشاره نکرده است.
آیا NGOها فرصت ابراز دیدگاه های شان را دارند؟
البته خبرنامه هایی هست و یا هفته نامه هایی که در تیراژ پایینی منتشر می شود، اما نقش رسانه های جمعی در زمینه حفظ محیط زیست کاملا حیاتی است که از حمایت های شان بی بهره ایم. تلویزیون که باید در خدمت اهداف ملی و حفظ منابع طبیعی باشد وضعش معلوم است و مطبوعات سراسری هم رغبت زیادی از خود نشان نمی دهند.
می توانید مقایسه ای بین NGOهای داخل کشور و خارج داشته باشید؟
در رتبه نخست ممکن است این تصور وجود داشته باشد که در کشور های پیشرفته ـ بدلیل قانونمند بودن نهادها و افراد ـ مشکلاتی NGOها را تهدید نکند. اگرچه آنها مشکلات پایه ای ندارند اما آنها هم همواره با نقض موارد زیست محیطی دست و پنجه نرم میکنند. انها با موانعی روبرویند و در راستای برطرف کردنشان تلاش چشمگیری انجام میدهند وهمین سبب میشود از بدنه یک NGO بزرگ و قوی، وزیر معرفی میشود. مثلا “سارکوزی” سابقه زیادی در فعالیت های زیست محیطی داشته یا یکی از وزیران خارجه گذشته آلمان و یکی دو وزیر دیگر در این زمینه فعال بوده اند. در آنجا NGOها روبروی دولت ها فعالیت می کنند واز طرف مردم بخوبی شناخته شده اند اما در ایران نه تنها دولت برای این گروهها ارزشی قائل نیست بلکه فرصت شناسایی نیز برای مردم وجود ندارد.
بنظر شما چگونه میتوان در ایران NGOهایی قوی و کارآمدی داشت؟
ابتدا باید با استفاده از آموزشهای لازم، NGOها را به مردم شناساند که نقش رسانه های عمومی بسیار تعیین کننده است. سپس باید از لحاظ مالی و مکانی انها را تغذیه نمود. اتاقها و دفاتر زیادی در ادارات بلا استفاده مانده که میشود به این امر تخصیص داد. در مرحله بعدی باید از طریق قانون گذاری به ادارات منابع طبیعی، محیط زیست، گردشگری، شیلات و … قدرت اجرایی داده شود تا بتوانند بلافاصله جلوی نقص قانون را بگیرند نه اینکه روزها و ماهها طول بکشد ! گنجاندن درسی بعنوان محیط زیست و کشاندن NGOبه مدارس اقدام دیگری است که باید حتما مد نظر قرار گیرد. در این صورت و با همه گیر شدن این وضع، NGOهای موفقی خواهیم داشت و با کمک NGO ها محیطی سرشار از نشانه های زندگی.