دانشجویان اصلاحات را فراتر از رقابت دو جناح می خواستند

نویسنده

afsharisanjari.jpg

حسن زارع زاده اردشیر

در هشتمین سالگرد حوادث دانشجویی 18 تیرماه 1378،با 3 فعال دانشجویی به بحث نشسته ایم تا از ریشه و پیامدهای آن بگوییم: علی افشاری، محمد مسعود سلامتی و کیانوش سنجری.

آغاز ماجرا

“بسیاری بر این باورند که اعتراض اولیه دانشجویان به اصلاح قانون مطبوعات و توقیف روزنامه سلام، آغاز ماجرا بود. چنین بود؟”

علی افشاری عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و از دانشجویان حاضر در کوی دانشگاه ، در پاسخ به این سوال می گوید: “ یورش وحشیانه، صرفا واکنشی تصادفی به خاطر شعار های رادیکال دانشجویان در اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام نبود، بلکه عملی سازمان یافته برای تخریبی وحشیانه بود که در گام های دیگر، کشاندن اعتراضات به آشوب های خیابانی و نهایتا سلب اقتدار دولت اصلاحات و زمینه سازی برای به بن بست رساندن اصلاحات و زمین گیر شدن جنبش دانشجویی را تعقیب می کرد.”

“اگر چه ابتدا وزارت کشور از پلیس خواست وارد کوی دانشگاه نشود، اما مقامات پلیس دستور وزارت کشور را قانونی ندانستند و به دانشجویان حمله کردند. این حمله و شدت برخورد با دانشجویان، موجب شده تا بسیاری بر این باور باشند که یک برنامه ریزی قبلی یا دستور مقام های بالا برای حمله وجود داشته است. اما چرا؟”

محمد مسعود سلامتی از دانشجویان فعال در کوی دانشگاه و عضو مرکزی جبهه متحد دانشجویی می گوید : “واقعیت ان است که حاکمیت درخرداد 76 غافلگیر شده و انتظار نداشت درزمانی که درجامعه شایع شده بود رهبری روی یکی ازکاندیداها نظردارد آنهمه اتفاق آراء روی کاندیدای مقابل به وجود بیاید. این رای یک پیام روشن داشت . حاکمیت این پیام را دریافت کرده و از پیشروی این جنبش به شدت درهراس بود. ازنظر حاکمیت جنبش دانشجویی موتوراین حرکت بود. آنها که درقضیه قتلهای سیاسی هم براین باوربودند که باید مانع پیوستن اپوزیسیون به جنبش دانشجویی شد ،درقضیه کوی دانشگاه می خواستند موتورحرکت جنبش را خاموش کنند. توحشی که حاکمیت درسرکوب دانشجویان نشان داد فقط با این نگاه قابل تبیین است.”

کیانوش سنجری دیگر فعال دانشجویی و حقوق بشری با اشاره به نگرانی های حاکمیت از اقدامات دانشجویان، می گوید: “باید توجه داشته باشید که یک سال پیش از 18 تیر، ترور های سیاسی مخالفان و منتقدان نظام رخ داده بود. حتی در زندان اوین و از زبان برخی از بازداشت شدگان مرتبط با محفل سعید امامی شنیدیم که نام حشمت الله طبرزدی و منوچهر محمدی هم در لیست سیاه محفل آدم کش سعید امامی قرار داشته . آن محفل و عوامل مرتبط با آن ها، جنبش دانشجویی را پتانسیلی برای براندازی محسوب می کردند. از دید انها گروه ها و سازمان های دانشجویی مدافع سکولاریسم پا گرفته بودند. این گروه ها در تلاش برای برقراری ارتباط با احزاب مخالف درون کشور بودند. تماس هایی نیز برقرار شده بود. در فضای پس از دوم خرداد، شعارهای دانشجویان و مطالباتشان کاملا رادیکال شده بود، خواست رفراندوم از سوی برخی از گروهای دانشجویی مطرح شده بود.”

علی افشاری حمله به کوی دانشگاه تهران را در دو سطح تحلیل می کند. وی می گوید : “سطح نخست، چهارچوب جنبش اصلاحات است. اقتدارگرایان و نهاد های غیر انتخابی در تداوم کارشکنی و مقاومت در برابر تحقق خواسته های مردم، جنبش دانشجویی را آماج تهاجم قرار دادند تا یکی از دو بال موثر اصلاحات را که نقشی اساسی در شکل گیری و تداوم آن را داشت فلج کنند. جنبش دانشجویی در خط اول مقاومت در برابر بحران سازی های گروه های فشار و پشتیبان های قدرتمند آنان در حکومت قرار داشت.”

افشاری می افزاید:“اما سطح دوم مربوط به رویارویی و شکاف تاریخی دانشگاه و ساختار قدرت بر سر دموکراسی – اقتدار گرایی و آزادی – خودکامگی است. حاکمیت پس از اوج گیری و تجدید حیات جنبش دانشجویی در نیمه دوم دهه هفتاد به هراس افتاد. سطح فعالیت های جنبش دانشجویی از آستانه تحمل حاکمیت عبور کرده بود. نهاد های امنیتی درصدد برخورد و مهار آن بودند و این کار از طریق عادی میسر نبود و نیازمند یک شرایط خاص بود، بنابراین تلفیق این دو سطح منجر به کلید خوردن سناریوی کوی دانشگاه شد.”

گسترش اعتراضات

علی افشاری با تاکید بر واکنش اجتناب ناپذیر دانشجویان به دلیل شدت و عمق فاجعه 18 تیر، می گوید : “در اصل رسالت دانشجویان ایجاب می کرد که با تمام وجود از کیان دانشگاه و جنبش دانشجویی دفاع کنند. نخست لازم می دانم که اشاره کنم، پویش اعتراضی 18 تیر محدود به راهپیمایی نبود و بخش غالب بعد دانشجویی آن در شکل تحصن و تجمع بود. جنبش دانشجویی و حامیان آن اعم از فعالان سیاسی، کنش گران جامعه مدنی، روشنفکران، اساتید دانشگاه و مردم به جد خواستار روشن شدن و مجازات بانیان، عوامل و آمران این رویداد دهشتناک بودند و در عین حال می خواستند با دفع حمله مانع آسیب دیدن اصلاحات شوند.”

وی در تحلیل گسترش اعتراضات دانشجویی نیز اعتقاد دارد: “ گرایش به تظاهرات گسترده پدیده ای چند بعدی بود. خشم و عصبانیت از تخریب وحشیانه خانه دانشجویان و سنگر آزادی ، ناامیدی از روش های مسالمت آمیز، بی اعتمادی به وعده های مسئولان حکومتی ، فرهنگ مسلط اعتراضات مردمی در شتابزدگی برای رسیدن به خواسته ها ، تخلیه هیجانات و احساسات و دست کم گرفتن توان سرکوب حاکمیت باعث شد بخشی از دانشجویان روانه خیابان ها شوند و بدین ترتیب با خلق فشار اجتماعی، حاکمیت را به تسلیم وا دارند. پیوستن خیل وسیع ناراضیان که خواسته های نامتجانس و مختلفی را بیان می کردند ، دیگر عامل موثر در گسترش یافتن راهپیمایی ها بود. این جریان طیف گسترده ای از زنان معترض به حجاب اجباری، خانواده های زندانیان و فعالان سیاسی جان باخته، محرومان و اقشار محروم ، نیروهای وابسته به گروه های سیاسی برانداز و… را در بر می گرفت. آنها با تصور افول اقتدار حکومت، فضا را برای سقوط نظام سیاسی مساعد می دیدند و حتی برخی از آنها خواستار تصرف پادگان ها و سازمان های دولتی بودند. دسته دیگر عوامل نفوذی حکومت بودند که سعی داشتند مردم را به آشوب های خیابانی بکشانند و از این طرق زمینه انتساب اغتشاش به آنها و زمینه سازی سرکوب و قلع و قمع آنها را فراهم کنند.”

کیانوش سنجری زاویه دید دیگری دارد: “اینکه اعتراضات دامنه دار شد را باید گذاشت پای دو دهه خفقان و سرکوب. مطالبات و خواسته های جوانان و دانشجویان در 18 تیر سرریز شد و فوران کرد. حاکمیت پاسخگوی این مطالبات نبود. به همین سبب این سرریز به خیابان ها کشیده شد و پس از دو دهه، عظیم ترین اعتراض به سیاست های سرکوبگرانه حکومت بروز کرد و از سوی بخشی از مردم پشتیبانی شد. در روزهای دوم و سوم، این مردم کوچه بازار بودند که وارد حرکت دانشجویان شده بودند.”

و محمد مسعود سلامتی می گوید : “گسترش اعتراضات نشانگر آن بود که دانشجویان به روشنی می خواستند یک حرکتی مردمی را تدارک ببینند و این امر به خودی خود جهت گیری مطالبات ساختارشکن دانشجویان را نمایان می ساخت.”

نقش نیروی انتظامی و لباس شخصی ها

“در جریان حمله به کوی دانشگاه تهران، نقش پلیس تهران و نیروهای شبه نظامی یا لباس شخصی ها برجسته بود. وظیفه آنان چه بود؟”

محمد مسعود سلامتی معتقد است نیروی انتظامی و لباس شخصی ها ابزار سرکوب بودند. به گفته وی: “لباس شخصی ها نیروی سرکوب غیررسمی بود یعنی آنجا که مسوولان می خواستند پاسخگوی اعمال خود نباشد از نیروهای لباس شخصی استفاده می کرد.این نیرو بیش ازآنکه سیاسی باشد ایدئولوژیک بود. چنین نیروهایی هنگامی که به خشونت سوق داده شوند به خاطرمسخ افکارشان حاضربه هرحرکت غیرانسانی هستند. ازسویی من این تعبیر را که نیروی انتظامی می توانست برخورد دیگری داشته باشد و مثلا مقصر فلان شخص درنیروی انتظامی بود واگردیگری بود این اتفاق نمی افتاد را قبول ندارم . به نظرم این برنامه ای ازپیش طراحی شده توسط ستادی بود که هدفش سرکوب کامل جنبش آزادیخواهی بود و این قضیه تنها بخشی ازپروژه بود. همان پروژه که بعد ها درمطبوعات شان به صراحت ازان تعبیر به صفررساندن جریان سوم کردند.”

علی افشاری نیز نظر مشابهی دارد : “رفتار نیروی انتظامی با دستور مقامات بالا صورت گرفت و هماهنگی آنها با لباس شخصی ها که بخشی از آنها نیروهای اطلاعات نیروی انتظامی بودند از طریق رده های بالای نیروهای طرفدار استبداد ، آزادی ستیزی و جهل، سازماندهی و هدایت شده بودند.”

نتیجه سرکوب

اگر چه در کوی دانشگاه سرکوب دانشجویان در دستور کار بود و تعداد زیادی متعاقب آن دستگیر شدند، اما محمد مسعود سلامتی که خود در ان دوران روانه زندان توحید شد، معتقد است : “نه تنها دراین سرکوب بلکه درهرسرکوبی بازنده اصلی نیروی سرکوبگراست. این زاویه دید اشتباه است که تصور شود با سرکوب مطالبات انسانی، آن خواسته ها ازبین خواهد رفت. ممکن است کسانی که آن حرفها رامطرح می کردند کشته، محبوس یا تبعید شوند اما آن پیام ازفضای اجتماعی رخت برنمی بندد بلکه درلاک خود فرورفته ودرفرصتی مناسب دوباره چون پروانه به پروازدرخواهد آمد و این بارباتوان بالاتری عرض اندام خواهد کرد. این ادعابا شواهد تاریخی چه درکشورما و چه درکشورهای دیگردنیا به اثبات رسیده است و شاید سرکوبگران هم ازآن آگاهی داشته باشند اما بدی دیکتاتوری آن است که درنقطه ای به یک دوراهی می رسد که هرکدام رابرگزیند منجربه ضرر برای آن می شود. دراین قضیه همان 6 روزی که به تعبیر خبرگزاری های جهان ایران را لرزاند نشان داد که چه پتانسیل عظیمی دراین جنبش دانشجویی نهفته است و اگرخالی کردن پشت دانشجویان توسط اصلاح طلبان نبود سرنوشت ماجرا رقمی دیگرمی خورد.”

علی افشاری معتقد است در مجموع جنبش اعتراضی 18 تیر جنبشی ناکام و بد فرجام شد. هرچند: “اما این بدان معنی نیست که حکومت نیز موفق شد. وجود جنبش دانشجویی و گسترش کمی آن و رادیکال تر شدن ان بهترین گواه این ادعا است. حکومت نتوانست جنبش را متوقف کند و یا قطار اصلاحات را از حرکت باز نگه دارد ، فقط توانست آهنگ حرکت آن را کند کند و البته این رویداد با مقاومت هوشیارانه دانشجویان و پیدا کردن ابعاد گسترده ملی و بین المللی هزینه های جدی نیز برای حاکمان به همراه داشت.”

پیامدهای 18 تیر

اما پیامدها ، تبعات و آثار حرکت دانشجویی 18 تیر چه بود؟ فعالان دانشجویی معتقدند که قیام دانشجویی 18 تیر نقطه عطفی است در مبارزات دانشجویی وباید از اهمیت و ویژگی های آن در تقویت جنبش دانشجویی بهره برد. عده ای نیز بر این باور هستند که 18 تیر تبعات منفی در جامعه داشته است.

محمد مسعود سلامتی می گوید: “بخشی ازدانشجویان و بلکه جامعه که چشم امید به حرکت اصلاح طلبی بسته بودند وتصورمی کردند می توانند مطالبات خودرادراین فضا جستجو کنند وقتی انفعال وسکوت اصلاح طلبان حکومتی نسبت به سرکوب دانشجویان رامشاهده کردند، ازسیاست گریزان شدند. درواقع دچارسرخوردگی شدند. مسوولیت سنگین این انفعال اجتماعی هم بردوش اقتدارگرایان است که سرکوب را تحمیل کردند وهم بردوش اصلاح طلبان که آنرا تحمل کردند.”

وی ازدیگرآثارمنفی این حرکت، به بالا رفتن هزینه فعالیت سیاسی برای کنشگران این عرصه درکوتاه مدت اشاره و ابراز عقیده می کند: “این امریعنی آنکه کسانی که پس ازاین ماجرا خواستند درعرصه سیاسی بمانند باید باربقیه رانیزتحمل کنند واین باعث دشواری وکندی حرکت شد. اما دربلند مدت جنبش براین مشکلات فایق آمد وراه حلهای تازه برای این موضوع درپیش گرفت.”

این فعال سیاسی به آثار دیگری از این حرکت نیز اشاره می کند: “امروزگروه های دانشجویی که بخواهند همچنان برطبل رفرم بکوبند به شدت دراقلیتند و این رشد دردانشجویان ایجاد شده که راه نجات، تحول درساختاری است که هیچ ظرفیت اصلاح ندارد.”

به گفته وی : “یکی دیگرازآثارمثبت آن است که جهان متوجه جنبش دانشجویی به عنوان حرکتی شد که با حاکمیت درچالشی اساسی است. طرفداران حقوق بشر توجه شان به ایران جلب شد ودریافتند که این نقطه ای است که حقوق بشربه نحو فاحشی نقض می شود وآنان هم فریاد شان بلند شدو اکنون جنبش آزادیخواهی درایران می تواند براین حرکت حقوق بشری وهمدلی ملتهای جهان برای نیل به حاکمیت دمکراتیک حساب کند.”


محمد مسعود سلامتی در ادامه می افزاید: “امروزمی توان ادعا کرد دامنه حرکت دانشجویی حتی فراتراززمان پیش از18 تیررسیده است. چراکه اگرآن زمان دانشجویان خواسته هایشان مثلاآزادی چند زندانی سیاسی بود امروزشماراین زندانیان سیاسی بسیارگسترش یافته است . شماراحکام کمیته های انضباطی بسیارفراوان شده است. دانشجویانی که تعلیق ازتحصیل گرفته اند یا به اصطلاح ستاره دارو محروم ازادامه تحصیل شدند فراوانند. این نشان ازآن دارد که جنبش دانشجویی توانسته است خودرابازیابد و به عمق قابل توجهی ازدانشجویان گسترش یابد.”

علی افشاری دیگر فعال دانشجویی حاضر در وقایع کوی دانشگاه نیز معتقد است اولین جرقه ناتوانی پروژه اصلاحی دوم خرداد در تعقیب خواسته های مردم در کوی شکل گرفت. به گفته وی: “برای اولین بار صدای نیروهای مستقل و کسانی که اصلاحات را فراتر از رقابت دو جناح در نظام سیاسی می خواستند، به بانگ رسا شنیده شد. همچنین حادثه کوی بیشتر چهره اصلی حکومت را نشان داد .از اینجا به بعد بخشی از حمایت جنبش دانشجویی از خاتمی و اصلاحات در درون ساختار قدرت ریزش کرد ولی کماکان در حد موثری باقی ماند. این رویداد نقطه شروع بود و پس از داستان تمکین مجلس اصلاح طلب در برابر حکم حکومتی به مرحله تعیین کننده ای رسید.

این فعال سیاسی می گوید: “افزایش شکاف جنبش دانشجویی و حکومت دیگر پسامد ماجرا بود که باعث رادیکال تر شدن جنبش دانشجویی شد. این رویداد همچنین به نشاط و پویایی در دانشگاه ها لطمه زد و هزینه فعالیت سیاسی را افزایش داد و از آن روز به بعد از تعداد دانشجویان فعال در حوزه سیاست کاسته شد.”

علی افشاری در ادامه می افزاید: “جری تر شدن ساختار سلطه در برخورد با دانشجویان و دیگر نیروهای جامعه مدنی و تغییر مدل سرکوب از حالت بسیج نیروهای شبه مردمی و سرکوب گسترده به روش های نرم و شبه قانونی دیگر نتیجه 18 تیر بود .اما در این میان، از همه مهمتر تبدیل شدن 18 تیر به نماد جنبش دانشجویی پس از انقلاب و منبع الهام شدن برای کنش های اعتراضی دانشجویان است.”

کیانوش سنجری ابراز عقیده می کند : “در 18 تیر، پس از دو دهه سکوت و رخوت، جنبش دانشجویی دوباره متولد شد و تلاش کرد سرسپرده حکومت و جناح بندی هایش نباشد. جنبش دانشجویی مبدل شد به وجدان بیدار جامعه. دانشگاه در ایران سنگر آزادی بوده، دانشجویان در 18 تیر ماه و پس از آن، پرچم ازادیخواهی را در این سنگر برافراشتند. پس از 18 تیر نگاه جنبش دانشجویی به قدرت تغییر کرد. گروه هایی که تا پیش از این متاثر از احزاب درون حکومت بودند، از وابستگی شان کاستند و اندک اندک متوجه شدند که باید به جای سیاست سهم خواهی از قدرت به نقد قدرت و حکومت بپردازند. یا وابستگی مالی و اقتصادی یکی از اهرم های فشار حکومت بر جنبش دانشجویی بود، بعد از آن دانشجویان تلاش کردند به استقلال مالی از حکومت روی آوردند که البته هزینه هایش را نیز تاکنون پرداخته اند. نمونه روشن این روند را جنبش دانشجویی در دانشگاه پلی تکنیک طی کرده است. ایجاد پیوند با دیگر جنبش های اجتماعی نیز از روند های بالنده جنبش دانشجویی بوده.”