یادداشت “حمید پور آذری” به انگیزه اجرای نمایش “سفید برفی و هفت کوتوله”
عبور از صافی درون
مدت هاست درگیر این پرسش هستم آیا هر آنچه از ذهن و درون شخص ما عبور نمیکند، به صرف متفاوت بودن با دیگر گونههای تئاتر میتواند تئاتر تجربی نام بگیرد؟
تئاتر تجربی اندیشه جسورانهای است که از صافی درون عبور میکند و بر صحنه جان میگیرد. تئاتری که در آن محافظه کاری جایی ندارد. تئاتری که درآن خراب کردن عنصر اصلی است. البته خراب کردنی که به دنبال خود ساختی دیگر را به همراه دارد. ساخت و سازی که با زایشهای فراوان از جنس دیگری است.
خلاقیت، کشف، جنون و دیوانگی، صداقت، زندگی جمعی، تمرین و صبوری ابزاری برای شگفت زده کردن تماشاگر و مهمتر از آن، خود گروه اجرایی است.
هستند کسانی که اهداف خود را در این مسیر جستجو میکنند و فکر میکنم نصیر ملکیجو میتواند یکی از آنها باشد. “در اکتبر 1815 آزاد شد؛ سال 1796 وارد آنجا شده بود به جرم شکستن یک شیشه و برداشتن یک نان” و “سفید برفی و هفت کوتوله والت دیسنی 1937” دو نمایشی هستند که ملکیجو آنها را اجرا کرده است.
ویژگی هر دو نمایش، نوعی اقتباس است که صورت گرفته. اقتباسی که تنها یک اسم و مفهوم کلی از آن باقیمانده و این یعنی جسارت عبور کردن از اثر. تئاتر تجربی، تئاتر اشتباهات است و کسانی که از اشتباهات نترسند، قطعا سهم بیشتری از این اتفاق ناب خواهند برد.
لازم به یاد آوری است نمایش “سفید برفی و هفت کوتوله” تا چهارم شهریور در دو نوبت و در ساعتهای 19 و 20:30 در کارگاه نمایش روی صحنه است.