آیت الله العظمی حسینعلی منتظری از حمله شخصیتهای بحث برانگیز تاریخ معاصر ایران است. نظرات در مورد ایشان متفاوت و حتی متضاد است، بخشهایی از اپوزیسیون ایران ایشان را به خاطر نقشی که در پروراندن نظریه ی ولایت فقیه داشته اند مورد انتقاد قرار می دهند و همچنین جایگاه ویژه ی ایشان در ساختار قدرت جمهوری اسلامی تا سال 1368 را محل سوال می دانند. از سویی دیگر بدون شک در میان شخصیتهای برجسته ی سیاسی و روحانی که در داخل کشور زندگی می کنند کمتر کسی به صراحت ایشان به انتقاد از عملکرد عالی ترین مقام سیاسی در ایران پرداخته است.
انتقاداتی که در چند نوبت حمله ی سازمان یافته ی نیروهای امنیتی به بیت ایشان و تحمیل نزدیک به یک دهه حصر خانگی هزینه ی آن بوده است. طی این مدت اعضای بیت ایشان سخت ترین فشارها را تحمل کردند. فرزندانشان ـ احمد و سعید- به زندان رفتند، شاگردان و هواداران ایشان نیز از فشارها و تضییقات در امان نبوده اند، حتی مقلدین ایشان در سراسر ایران خصوصا در استان اصفهان بارها از سوی نیروهای امنیتی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. در مجموع برخورد با این مرجع بلند پایه ی شیعه و هوادارانش را می توان در طول تاریخ ایران بی سابقه دانست. تاریخ معاصر ایران برخوردی این چنین قهر آمیز با یک مرجع تقلید را کمتر به خاطر دارد. اهانتهایی که در رسانه های رسمی به ایشان شد و قلب مقلدین ایشان را سخت آزرد اگر نگوییم بی نظیر لااقل بسیار کم نظیر بود.
آیت الله منتظری البته اولین مرجع تقلیدی نبود که با غضب حاکمیت مواجه می شد، از همان سپیده دم انقلاب ”تندروها” برخورد با مراجع مستقل و مردمی نظیر آیت الله العظمی کاظم شریعتمداری را آغاز کردند، ماشین سرکوب آهسته و پیوسته پیش آمد تا سرانجام دامان مردی را بگیرد که به شهادت تاریخ نه تنها مرجع تقلیدی پر آوازه که از جمله معماران اصلی جمهوری اسلامی بوده است. با این حال شاید راز این همه حساسیت و شدت عمل حاکمیت در برخورد با آیت الله منتظری همین سابقه ی حضورش در ساختار قدرت باشد. برخی از مراکز قدرت هنوز ایشان را به چشم رقیب می نگرند. آنها در واقع نه تنها به برخورد با شخص ایشان بلکه در سرکوب آنچه که آن را “جریان آقای منتظری” می دانند هیچ شکی به خود راه نمی دهند. اینگونه است که افراد به خاطر اینکه مقلد آیت الله منتظری هستند از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت می شوند یا اینکه ”ترویج آیت الله منتظری” به اتهامی تبدیل می شود که افراد به خاطر آن به زندان می روند یا نشریات توقیف می شوند. محاکمه ی “عبدالله نوری” و روزنامه ی “خرداد” در “دادگاه ویژه ی روحانیت” مشهور ترین نمونه از محاکمات سیاسی به شمار می آید که ترویج آیت الله منتظری از جمله اتهامات مطروحه در آن بود.
با این حال از قیل و قال ذوب شدگان در ولایت و هوچی گری برخی گروههای ریز و درشت اپوزیسیون که بگذریم، آیت الله منتظری اکنون مورد احترام و تکریم اکثر نیروهای سیاسی منتقد در داخل ایران است. دانشجویان محروم از تحصیل، خانواده ی زندانیان سیاسی و گروههای مختلفی که به نوعی مورد غضب حاکمیت هستند همه و همه دیدارهای مرتبی با بیت ایشان دارند که حاکی از احترام به شخصیت این مرجع عالیقدر شیعه است. آیت الله منتظری طی سالهای اخیر در اظهار نظر های مختلف، بارها از فقدان آزادی بیان در ایران، نقض اصول و معیارهای انتخابات آزاد و منصفانه، دخالت در حریم خصوصی مردم، شکنجه ی زندانیان و نادیده گرفتن حقوق شهروندان از سوی مراجع قضایی و نهادهای امنیتی و اننظامی انتقاد کرده است. با این حال بخش عمده ی محبوبیت و نیک نامی آیت الله منتظری در نزد نیروهای سیاسی دموکراسی خواه به دلیل ایستادگی ایشان در برابر اعدامهای سیاسی دهه ی 60 بوده است. انتشار خاطرات آیت الله منتظری تا حدود زیادی پرده از راز این اعدامها ـ خصوصا اعدامهای سال 67- برداشت. آیت الله منتظری در حالی با مخالفت شدیدش با اعدامهای سیاسی موقعیت خود را در خطر انداخت که در آستانه ی فتح قدرت بود. چشم پوشیدن از قدرت و در عوض در دفاع از حقوق و جان انسانها به استقبال خطر رفتن فضیلتی است که در کمتر کسی یافت می شود. آیت الله منتظری آیینه ی تمام نمای چنین فضیلتی است و این راز محبوبیت و مقبولیت اوست. حال بگذار دیگران هر چه می خواهند بگویند. در کارنامه ی ایشان شاید خطاهایی نیز وجود داشته باشد، اما انسان بی خطا کجاست؟ شاید همه ی آن خطاها را بتوان به خاطر حریت این مرد و به خاطر تلاش صادقانه اش در نجات جان انسانهایی که با آنها هیچ اشتراک منفعت و عقیده ای هم نداشته است نادیده گرفت؛ بیهوده نیست که هم بابک احمدی شیفته ی اوست و هم خشایار دیهیمی در ستایشش داد سخن می دهد تا مقبولیت آیت الله، مرز نیروهای مذهبی را در نوردد و اردوی سکولارها را نیز شامل گردد.
آیت الله العظمی منتظری در یکی از تازه ترین اظهار نظرهای خود بهاییان را صاحب حقوق شهروندی اعلام کرده است. چنین اعلامی از این جهت دارای اهمیت است که برای اولین بار یک مرجع تقلید شیعه آن هم در این سطح از فقاهت و وجاهت، بهاییان را دارای حقوق شهروندی مساوی با دیگر شهروندان اعلام می کند. این عرصه ایست که به دلیل همان دشواریها و پیچیدگیهایی که احمد زید آبادی به آنها اشاره کرده بود کمتر کسی جرات ورود به آن را داشته و دارد. با این حال فتوای آیت الله منتظری که در اعلمیت شان شکی نیست و بسیاری از مقامات عالیرتبه ی جمهوری اسلامی نیز از شاگردان ایشان بوده اند می تواند فصل نویی را در رابطه ی مسلمانان با جامعه ی بهاییان ایران بگشاید تا دیگر این بخش از شهروندان ایرانی به جرم عقاید شان در مظان اتهام و تحت تعقیب نباشند.
چه خوب است که دیگر روحانیون بلند پایه و معظم قم نیز در این بحث وارد شوند و جامعه ی ایران را در گشودن این گره کور یاری رسانند.