از کم حوصلگی و پرشوری و تکرار مکرر اعمال یک ملت گفتن چندان دلگرم کننده نیست، اما اگر لازم باشد باید گفت تا شاید علاجی پیدا شود.
این مدخل نه چندان دلگرم کننده معطوف به انتخابات پیش روست.
اتفاقی نه چندان مبارک در حال وقوع است که باید برای علاج آن تدبیری درست اندیشید.
اما چرا باید تدبیر جمعی اندیشید؟ البته اگر اعتقاد داریم که دموکراسی خواهی به تفاهم نیروهای گوناگون دموکراسی خواه محتاج است. هم نیاز دارد که دموکراسی خواهان اتحاد راهبردی برای آینده را حفظ کنند و انتخابات باعث نشود تا فاصله ها افزون شود و خط و نشان ها نسبت به یکدیگر تند گردد .
اما این اتفاقات نا مبارک که یکی از آن در داخل کشور است و دیگری میان داخل و خارج است کدام هستند؟
- مدتی است در داخل در میان برخی اصلاح طلبان، حتی مدافعان مدنی و مطبوعاتی ها و برخی شخصیتها سخن از شرکت در انتخابات تا حضور کامل در پای صندوق رای، بدون قید و شرط و فارغ از هرگونه از اتفاق خاص است. این شرکت دربست درست در زمانی رخی می دهد که برخی از همین افراد و شخصیتها و فعالان در انتخابات مجلس نهم از عدم شرکت حمایت قاطع کرده بودند.
شاید همان خصیصه شتابان عنصر ایرانی است، که توان انجام کار دارد اما حوصله پی گیری مستمر یک راهبرد را تا رسیدن به مقصود را ندارد، باعث می شود که راهبردها مدام عوض شوند و در حقیقت مرحله سوزی انجام بگیرد. شدت تمایل به حضور در انتخابات آن هم در شرایطی که حکومت برنامه انحصار خود را تقویت می کند تا به حدی است که حتی آقای خاتمی را هم دور می زنند.
فشار آغاز شده به سمتی می رود که در پایان خاتمی هم به دلایل گوناگون درپای صندوق رای از یکی از کاندیداهای مقبول شده حمایت کند یا تمام قد وارد میدان حمایت از کاندیدای مزبور شود.
این شور اشتیاق برای شرکت در انتخابات آن هم در شرایطی که اوضاع ایران در مسئله هسته ای پیچیده تر شده و نتیجه انتخابات امریکا مشخص نشده است و مشکلات مدیریتی حاکمیت در بحـران شدید است امری نامعقول و مقبول است.
هر کدام از سه مسئله بالا در سرنوشت انتخابات آینده ایران تاثیر گذار است. اما همان عجله و تند مدام تاکتیک نزد ایرانیان و کم حوصلگی یا عوامل دیگر باعث شده که عزم قصد شرکت در انتخابات بر تحلیل شرایط پیشی بگیرد، آن هم شرایطی که حکومت می خواهد تا با بازی کردن با کارت اصلاح طلبان محافظه کار در عمل بر اعتبار خود بیفزاید و هم همچنان فضا را بسته نگه دارد، نصیبی ندهد اما نصیب فراوانی ببرد.
در این مسیر برنامه مناسبی را تدارک دیده است که باید به آن توجه داشت، اوج این برنامه حمایت هاشمی رفسنجانی از شرکت در انتخابات و بعد حمایت سید محمد خاتمی از کاندیدای اصلاح طلبان است که نتیجه آن انشقاق کامل میان طیف دموکراسی خواهان است که سه دسته اصلاح طلب، سبز و تحول طلب را شامل می شود.
بی گمان برای حل این مشکل چاره کار هر کس راه خود برود ، نیست. بلکه راه درست هماهنگی برای اقدام مشترک است.
که باید مرحله به مرحله به تحلیل نشست تا به اقدام مناسب رسید.
نه شرکت بدون ضابطه و نه تحریم زود هنگام نیاز مرحله فعلی است. چاره کار اقدام مرحله ای و هماهنگ است و تصمیم گیری به موقع بعد تحلیل و نقد و بررسی لازم برای انجام هر اقدامی می باشد.
- داخل و خارج در مفهوم جا افتاده است که تفاوت آن واقعی و زمانی غیر واقعی است. باید تصریح کرد که مواضع متنوع در داخل و خارج وجود دارد اما زمانی که صدایی بلندتر می شود و در نتیجه صدای قالب قلمداد می کردد، صدایی که حتی می تواند انعکاس اکثریت نباشد، اما صدای فعال یا رسا قلمداد می شود.
به عنوان فعال اکثریت ایرانیان خارج از کشور به نحوی به ایران سفر می کنند، همین امکان باعث می شود، آنان نتوانند با مواضع نیروهای رادیکال ایرانی هماهنگ باشند، اما به ظاهر صدای مخالفان رادیکال بلندتر شنیده می شدو، اما این واقعیت عملی و امر سیاسی خارج از کشور نیست.
هچنین در داخل کشور قدرت بیشتر در دست نیروهای اصلاح طلب داخل حاکمیت بوده است. در نتیجه خواسته بشیاری از فعالان در عمل …. تعدیل می شود تا امکان بروز داشته باشد. حتی کاندیداهای صادق اصلاح طلب بارها به این ویژگی اظهار داشته اند. که شاید صریح ترین آن سخنان مرحوم احمد بورقانی بود که بعد ار بعد از انتخاب شدن اعلام کرد که اگر امکان کاندیدا شدن افراد دیگر بود شاید او انتخاب نمی شد.
این ویژگی ها را باید در نطر داشت. اما از آنجا که امر سیاسی، با آرمان سیاسی متفاوت است میان خواسته و توان و امکان رسیدن فاصله است، باید زیاد اندیشید تا بتوان، راهی از واقعیت به سوی آرمانها یافت، در دوره طلائی جنبش سبز فاصله داخل و خارج کاهش یافت، این مسئله امری مبارک و مناسب بود چون نیروها را در یک مسیر قرار می داد، حرکات داخل و خارج دلگرمی ایجاد می کرد اما بعد از افت جریان باز در ویژگی غیر واقعی با صدای بلند خود را در داخل و خارج می نمایاند.
در داخل صدای شرکت در انتخابات با نگاه در هر شرایط بلندتر می شود. در حالیکه چنین امری در داخل صدای واقعی نیست و بسیاری با حضور بدون قید و شرط و تقلیل در انتخابات تا مرحله آخر موافق نیستند.
در خارج هم صدای تحریم زود هنگام صدای خود را بلندتر می کند که این هم صدای واقعی خارج از کشور نیست.
دور شدن داخل و خارج از یکدیگر دستاورد مناسبی ندارد در این مورد نقش نیروها داخلی و خارجی دموکراسی خواه مهمتر است.
دموکراسی خواهی مطالبه محور می تواند بر سر اصولی مشخص توافق کند و مطابق آن بر نحوه برخورد با انتخابات توافق کند.
نیروهای خارج کشور:
نیروهای خارج کشور عنایت کنند که نقطه ثقل توجه باید نیروهای مدنی داخل باشندو هرگونه اقدام باید متناسب با توان این نیروها اقشارشکل بگیرد.
خواسته و توان این نیروها اگر مبنا تحلیل نیروهای خارج کشور شود آنگاه پیوند تحلیلی و واقعی آنان را به واقعیت نزدیکتر می سازد. نزدیکی تحلیلی شناخت موثر تر می کند و کمک به باز شدن فضای ارتباطی می شود. شرط امر سیاسی ارائه آرمان ها به جای برنامه و راهبرد موثر نیست.
اگر نیروهای دموکراسی خواه خلل رابطه موثر با مردم را پر نکنند، هستند دیگزانی که با تمام قوا این کار را انجام می دهند و باز دموکراسی را خودی و غیز خودی می کنند.
باید بین 1- موثر بودن و ایجاد تغییر فضا و 2- بیان آرزوها فرق گذاشت. دومی را داشت، اما اول را بخوبی پی گرفت تا به دومی رسید.
نیروهای داخل کشور:
نیروهای داخل هم عنایت کنند که صرف شرکت تمام قد بدون تحلیل از شرایط مشخص در انتخابات را باید نقد و بررسی کنند، تا در عمل در چهارچوب منافع دعوت بدون گرفتن امتیاز موثر نروند، همچنین پندارند که شرکت در انتخابات فرمایشی اقدامات و تهدیدات اسرائیل و غرب را منتفی می کند؟ یا می تواند مردم را به شکل گسترده وارد انتخابات کند؟
بی گمان اقشار مخاطب اصلاح طلب و سبز دموکراسی خواه در شرایطی به میدان می آید که احساس کنند فضا ایجاد شده است.
نیروهای داخل و خارج همگرا:
هم گرایی داخل و خارجی می تواند سرمایه چهار اصل بیشتر شود، چرا که لزوم این همگرایی در جنبش سبز تاثیر مثبت خود را نشان داد.
الف. نیروها و توان نهادها، اقشار متوسط و فقیر یا به تعامل نیروها باشد.
ب. مخالفت با حمله نظامی اصل باشد.
ج. حاکمیت در تغییر فضا بکوشد یا وادار شود.
د. برخورد با انتخاباتی مرحله ای و متناسب با شرایط باشد.
یعنی در حال حاضر نه تحریم، نه شرکت بی قید و شرط سخن رود، بلکه از با تقلیل شرایط از الزامات یک انتخابات معقول و متوسط سخن برده شود. جامعه و نهادهای مدنی خواسته ها و مطالبات خود را مطرح کنند و نیروها و جریانات سیاسی راهحل خود ذا بیان کنند. اما اصل همگرایی داخل و خارج را مهم بدانیم.
فعال شدن چهرهها و نهادهای مدنی داخل و خارج بر سر مطالبه محوری و فضا سازی پا به پا ارائه طریق متناسب و پاسخ نیروهای سیاسی در ارائه راهحل باشد.
اینگونه عمل کردن، فاصله داخل و خارج را کاهش می دهد.