الف ) چه کسی فرزند مرا بیش از من دوست دارد؟
اگر زن و مرد همسایه فرزند مرا بیش از من دوست بدارند یا نسبت به رفتار خشونت آمیز (گاه تنبیهی در حد کشتن) من با فرزندم، واکنش نشان دهند ، مثلا وارد حریم شخصی من شوند و به من بابت این تنبیه یا رفتار خشونت آمیزم تذکر دهند، یا اعتراض کنند، همسایه های دیگر را خبر کنند، به پلیس اطلاع دهند یا واکنشی در این حد، این رفتار آنها نشانه چیست ؟
پاسخهای مختلفی که به ذهن من می رسد:
1 - درک من و همسایه ام از مفاهیمی مثل حقوق والدین، حریم شخصی، آبروی اجتماعی، حقوق انسانی، قانون، آیین همسایگی، و بسیاری از مفاهیم اجتماعی دیگر با هم متفاوت است.
2 - همسایه های ما انسانهای فضولی هستند و دخالت بیجایشان در چاردیواری ما موجب آزار ما و بهم ریختگی نظم خانواده شده است
3 - همسایه ما درک درستی از تربیت فرزند ندارد و من به هیچ وجه شیوه تربیت فرزندان او را نمی پسندم. آنها خیلی بی قید و بند بزرگ شده اند، با این وجود من هرگز در کار تربیتی آنها دخالت نکرده ام. بنابراین آنها نیز چنین حقی ندارند.
4 - آنها به هر دلیلی، که بر من معلوم نیست، قصد دارند فرزند مرا بربایند.
5 - آنها قصد دارند تا با بد جلوه دادن رفتار من با فرزندم، از نظر قانونی سرپرستی او را از آن خود کنند.
6 - این رفتار آنها یک نوع خود نمایی اجتماعی است. من هر چه زبون تر و رذیل تر نشان داده شوم، آنها وجهه مثبت تری در جامعه پیدا می کنند.
7 - شاید به همسایه ما از خبرچینی و اعتراض به حریم خانه من منافع مادی تعلق می گیرد (مثلا از جانب یک بدخواه)
8 - از نظر هردوی ما، آن دیگری درک درستی از قانون ندارد و از نظر هر دوی ما رفتار خودمان کاملا قانونی و منطقی است.
ب )
هفته گذشته سازمان عفو بین الملل یک فهرست 150 نفری از نوجوانان در انتظار اعدام را منتشر کرد. در این فهرست نام پنج دختر دیده می شد و برخی از افراد این فهرست کمترین اطلاعات را در بر داشتند (مثلا فرد زیر 18 ساله ای در زندان کرمان). در کنار این 150 نوجوان ایرانی که برخی از آنها روزها و ماه ها و سالها سال انتظار مرگ را تجربه کرده اند، سه کشور عهد شکن دیگر نیز قرار دارند؛ عربستان و سودان با سه نوجوان و یمن با یک نوجوان منتظر مرگ، کشورهای دیگری هستند که نسبت به میثاقهای جهانی اعراض کرده اند.
( اما خودمانیم؛ 150نفر کجا و سه و یک نفر کجا!)
ج )
همچنین هفته گذشته 24 سازمان منطقه ای و بین المللی حقوق بشر با انتشار بیانیه ای از کشور ایران درخواست کردند که مجازات اعدام کسانی که در نوجوانی مرتکب جرم شده اند را مطابق پیمان نامه های امضا شده متوقف کند.
این بیانیه به اعدام یک نوجوان 17 ساله در سنندج اشاره داشته و از 4 نوجوان دیگر نیز که در آستانه اجرای حکم قرار دارند، نام می برد. این بیانیه نیز تصریح می کند که تاکنون حدود 140 مجرم نوجوان که در ایران در انتظار مرگ هستند، شناسایی شده اند. اما رقم واقعی ممکن است که از این هم بیشتر باشد.
اما نکته قابل توجه این بیانیه این است که این سازمانهای حقوق بشری نگرانی خود را بابت اجرای تلافی جویانه!! برخی از احکام اعدام نوجوانان به خاطر حمایت و دفاع افراد و فعالان حقوق بشر و انتقاد آنها از اجرای این احکام ابراز داشته و نوشته اند: مقام های ایران باید به حق آزادی بیان که شامل دفاع از حقوق بشر است احترام بگذارند. احترام به این حقوق در کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و “بیانیه سازمان ملل متحد در حق و مسئولیت افراد، گروها و بخش های جامعه در ترویج و حفاظت از حقوق بشر و آزادی های بنیادین به رسمیت شناخته شده جهانی” مندرج شده است.
ایران هم عضو کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی (بدون هیچ شرطی) و هم عضو کنوانسیون حقوق کودک است. هر دوی این کنوانسیونها اعدام افرادی را که در هنگام ارتکاب جرم کمتر از 18 داشته اند ممنوع می کند. ایران در هنگام تصویب کنوانسیون حقوق کودک یک شرط بسیار وسیعی تعیین کرد بطوریکه “مفاد و یا اصول کنوانسیون که با قوانین اسلامی نازسازگاری دارند را اجرا نمی کند.” کمیته حقوق کودک که نظارت بر اجرای کنوانسیون حقوق کودک را بر عهده دارد در سال 2000 ابراز نگرانی کرد که “ماهیت وسیع و غیردقیق شرط کلی دولت عضو (ایران) بطور بالقوه نافی بسیاری از مفاد کنوانسیون است و نگرانی هایی در زمینه انطباق آن با هدف و مقصود کنوانسیون ایجاد می کند.” این 24 سازمان حقوق بشر از ایران خواسته اند شرط خود در کنوانسیون حقوق کودک را منتفی کند. به گفته این سازمان ها در هر موردی از این شرط می توان بعنوان مرجعی قانونی برای مجاز دانستن اعدام مجرمین نوجوان استفاده کرد.
د ) کلاهمان را قاضی کنیم و بند الف را بازخوانی کنیم:
البته همچنان می شود آن گمانها را ادامه داد. من تا وقتی با نگاه همان پدر همه چیز دان تنبیه گری به قضیه نگاه می کنم که هر نوع دخالت و حتی خواهشی برای کاهش خشونت نسبت به فرزندانم را ناشی از حریم شکنی و بدخواهی همسایه ام می دانم، بدون شک هرگز درک مشترکی بین ما نسبت به مقوله اختیارات پدری و حقوق انسانی و دخالت و حریم شخصی وجود خارجی پیدا نخواهد کرد.
این روزها فکر کردن به این که چه کسی از داشتن مجازات سنگین اعدام برای نوجوانان سود می برد و چه نفعی در کشتن آنها برای کشور ما با جمعیت 70 میلیونی وجود دارد و چرا با وجود این که بارها ثابت شده که اعمال خشونت در تنبیه این نوجوانان هرگز آمار جرم و جنایت را در همسالان ایشان کاهش نداده است ( و در بزرگشالان نیز) و در واقع اعدام آنها تنها و تنها نادیده گرفتن علل بروز جرم و ناتوانی در مبارزه و خشکاندن ریشه های بروز جرم است، برایم امری عادی و البته بی نتیجه شده است.
آیا براستی آنگونه که این 24 سازمان حقوق بشری ابراز نگرانی کرده اند، این احکام برای زهره چشم گرفتن از فعالان حقوق بشر یا نهادینه کردن ترس در جامعه برای ابراز نکردن هرگونه نقد و انتقادی به اجرا در می آید؟! آیا افزایش آماری اعدام که سیل اخبار سیاه را از کشور ما به سمت دنیا سرازیر می کند، نتیجه ای جز بیش رانده شدن کشوری به نام ایران به جزیره ای که راه های تعاملش به روی مردم دنیا بسته تر و بسته تر می شود در بر دارد؟
براستی جوابی نمی یابم! قابل درک نیست که همسایه ام بیش از من نگران فرزند و فرزندانم باشد! قابل درک نیست که من قانونی – را که می دانم به نفع کودک سخن گفته است- نادیده بگیرم ! قابل درک نیست که من برای تنبیه، فرزندم را بکشم! در حالی که می توانم و این اجازه قانونی را دارم که او را به گونه دیگری جز مرگ تنبیه کنم! قابل درک نیست که زمین و زمان را به دشنام بگیرم که چرا مرا در کشتن فرزندم ازاد و رها نمی گذارند! قابل درک نیست رها کردن و نادیده گرفتن علل بروز جرم فرزندم و تنها اندیشیدن به این که خون را باید با خون، بس! کرد.قابل درک نیست که رویه قضایی جلوتر و مهم تر از قانون عمل کند که چه؟ که : “من می کشم پس هستم” و البته با قدرت و بی رقیب هستم؟!
و البته نکته های غیر قابل درک بسیاری است که این روزها در خانه ما می گذرد. و ورای حرفهای همسایه ها و ورای هر نگاهی که ازبیرون، هرچند بحق، ولی بیگانه و غریب می نماید، ما چه می توانیم کرد؟ چگونه باید به مقامهای قضایی بگوییم که طبق قانون نوجوانان میهنمان می توانند زنده بمانند و زندگی را با مجازاتی جایگزین شده، ادامه دهند؟ چگونه باید این درخواست را عمومی و مطرح کرد که اعدام نوجوانی که هرگز بخواست قلبی مرتکب جرم نشده، دردی از هیچ داغدیده ای درمان نخواهد کرد؟!