معمای انتخابات

نویسنده

msaeedzadeh.jpg

نظام جمهوری اسلامی حاصل دوران مدرن و ماحصل تلفیق دو بعد بازسازی ‏Reconstitutionبه معنی تفسیر مجدد از متون مقدس یا اجتهاد و یک بعد برنامه ‏مندProgramation‏ است که به دنبال ترجمه مفاهیم کلیدی از اسلام به سیاست عملی است.


در واقع اگر بتوان تابلوی بر پیشانی جمهوری اسلامی نسب کرد حتما بر روی آن خواهند ‏نوشت همه چیز در قرآن وسنت وجود دارد و برای مدیریت جهان نیازی به هیچ نظریه جدیدی ‏نیست .در واقع این نظام واین ادبیات محصول وما حصل همگرایی روحانیت سنت گرا و ‏جوانان اسلام گرا است که دغدغه اصلی آنان منطبق نمودن مفاهیم مدرن با قالبهای سنتی است ‏که هدف غایی آن بازگشت به اتوپیای اسلامی است.هرچند نزج ورشد این نحله فکری فقط ‏مختص ایران نیست اما فقط در ایران ودر جریان انقلاب 57 توانست به قدرت سیاسی دست ‏پیدا کند.




جدا از نگاه ارزشی یا داوری نسبت به چرایی وچگونگی این حادثه به نظر میرسد بعد از سی ‏سال از بدست گرفتن قدرت توسط این جریان فکری عده کثیری از مردم ایران از همراهی با ‏این گفتمان ابا دارند یا حداقل این نوع گفتمان را دغدغه خاطر خود نمی دانند و حتی نسبت به ‏آن زاویه فکری پیدا کرده اند.واگر مجالی بیابند تقابل خود با آن را به نمایش می گذارند.


عدم استقبال از شرکت در انتخابات دوره هفتم وهشتم مجلس شورای اسلامی وانتخابات دوره ‏نهم ریاست جمهوری با وجود دعوتهای مکرر رهبران مذهبی و سیاسی ومراجع تقلید وبالا ‏بردن سطح دعوت تا انجام یک واجب شرعی وتکلیف اسلامی از نشانه های روشن این ‏موضوع است.


نگارنده درصدد چرایی و چگونگی ،درستی یا نادرستی این تفاوت وتقابل کنش و واکنش ‏حاکمیت ومردم نیست بلکه دغدغه ذهنی نگارنده نحوه و چگونگی تعامل کنش گران سیاسی ‏داخل کشور با گروه بندی های بوجود آمده در لایه های اجتماعی و نحوه مواجه آنها با دو بعد ‏تلفیقی فوق الذکر نظام حاکم است.


به عبارت دیگر وبطور خلاصه می توان بعد از سی سال از عمر نظام اسلامی دست به دسته ‏بندی از مردم ایران زد که فراتر از وزن ،کمیت وکیفیت این گروههاعبارتند از :


‏1- گروهی که دل در گرو نظام جمهوری اسلامی و قرائت رسمی از اسلام توسط حکومت ‏دارد و وضع موجود را بهترین وضع یا در راستای پیشرفت در راستای بهترین وضع می ‏داند.


‏2- گروهی که هیچ گونه علاقه ای به نظام جمهوری اسلامی ندارد وسقوط آن را از اوجب ‏واجبات می داند.




‏-3گروهی که هنوز به ظرفیت تغیر در نظام جمهوری اسلامی معتقد است وخواهان تغییرات ‏گسترده در شیوه مدیریتی واصلاح امور مملکتی واقتصادی است.




‏-4گروهی که خواهان تغیرات مسالمت آمیز به شیوه های پارلمانتاریستی برای گسترش آزادی ‏و گسترش حقوق قومی ،صنفی ،شهروندی و…است


در مقابل این صف بندی های مرئی و نامرئی ، حاکمیت صادقانه به بیان موضع رسمی خود ‏می پردازد ومعتقد است از تمام ظرفیتهای قانون اساسی استفاده شده و حاضر نیست یک قدم ‏از اصول عقب نشینی کند، گذر از فرامین رهبر فقید و رهبر کنونی نظام از هیچکس پذیرفتنی ‏نیست.حاکمیت با ایجاد پرچینهای برای خود از ورود نامحرم به درون سیستم ممانعت به عمل ‏خواهد آورد و شناخت خودی از غیر خودی جز وظایف مهم نگهبانان حاکمیت است.در چنین ‏سیستمی فقط کسانی می توانند در بازی قدرت شرکت نمایند که اولا” برای بازیگران اصلی ‏قدرت نقش ویژه قائل باشندو دوما” در برابر شرایط و شروط بازی تمکین نمایند.


در مقابل این دو شرط کنشگران سیاسی داخل کشور به فراخور وزن و توان خود به ایفای ‏نقش می پردازند.این بازیگران نیز به سه گروه تقسیم می شوند


‏.الف- گروهی از وفاداران به سیستم که از دروازه خودی ها به استادیوم قدرت وارد می شوند ‏وبه رقابت در درون قدرت می پردازند که بسته به نظر نهایی حزب پادگانی یا حمایت بخش ‏اصلی قدرت جایگاه آنها معین می شود.




ب-گروهی از کنشگران سیاسی که به سیاست به منزله شغل می نگرند دغدغه اصلی این گرو ‏نه بهبود وضع موجود بلکه بهبود وضعیت خود است.آنها بیش از آنکه به نحوه بازی مشغول ‏باشند دل مشغول داور بازی هستند.به عبارت دیگر آنها به شیوه و روش بازی اعتراض ندارند ‏بلکه به کم لطفی داور نسبت به خود معترضند.در بهترین حالت اگر داور بازی به ناحق برای ‏آنها هم پنالتی بگیرد اعتراضات آنها تمام می شود.تکرار مکرر وفاداری خود به نظام و انقلاب ‏و استناد به گذشته که حاکمیت به آنها لطف بیشتری داشته پاشنه آشیل این گروه است.




پ-گروهی از فعالان سیاسی که سیاست ورزی را شیوه ای برای بهبود شرایط و کسب ‏حداقلهای برای مردم می دانند.این گروه از کنشگران مدتهاست در برزخ زندگی میکنند و دچار ‏پارادوکس عجیبی هستند این گروه جزءصادق ترین فعالان سیاسی هستند ودر عین حال ‏مسولیت همه هیجانات و سرخوردگی جامعه متوجه آنان است.آنها قبل از آنکه محصور ‏فیلترهای قدرت باشند اسیر چارچوبهای نظری و نسبت های نامتوازن خودبا حاکمیت و جامعه ‏هستند.اشکال عمده این گروه این است که از طرفی شرایط بازی را ناعادلانه می دانند واز ‏طرفی برای شرکت در این بازی ناعادلانه سرو دست می شکنند.به نظر می رسد تمام دلخوشی ‏این گروه به تماشاگران گذری استادیوم بازی قدرت است.زیرا به نظر می رسد با هیچ کدام از ‏گروه بندی های فوق الذکر نسبت مشخص ومعینی ندارند.و مهمتر از همه اینکه نتوانسته اند ‏ساز وکاری ترتیب دهند تا وزن این گروهها به واقع روشن شود.




گروه اول ودوم کنشگران سیاسی تکلیفشان مشخص است زیرا شرکت نمودن آنها در انتخابات ‏یا مکلفانه است یا کاسبکارانه اما شرکت گروه سوم در انتخابات قبل از تشخیص و تعین وزن ‏گروههای اجتماعی چند گانه فوق شرکت در قماری است که نتیجه آن نه مفید است ونه ‏روشن.زیرا انتظار بسیج این گروهها پشت سر یک نفر بدون چشم انداز مشخص وبدون ‏قرارداد جمعی مشخص امری انتزاعی و وهمی است زیرا با توجه به متکثر و متغییر بودن ‏مطالبات حتی با فرض محال پیروزی هم هیچ پیشرفتی حاصل نخواهد شد.دمیدن وهیجانی ‏کردن تنور انتخابات و ترساندن مردم از لولویی احمدی نژادخود مصداق کامل پوپولیسم ‏است.در هر حال فراتر از رویکردهای متفاوت به مقوله انتخابات ریاست جمهوری نهم به نظر ‏نگارنده فقط جریانی می تواند در فردای ایران ایفای نقش نماید که هرچه سریع تر نسبت خود ‏را با حاکمیت و لایه های اجتماعی مشخص نماید.و صادقانه این رویکرد را به اطلاع مردم و ‏حاکمیت برساند ودر عوض آماده باشد در این را هزینه های را هم پرداخت نماید. .تجربه چند ‏سال اخیر نشان داده دیگر نمی توان به رای های سرگردان دل خوش بود.زیرا حتی اگر بتوان ‏بیست میلیون رای پشت سر یک جریان سیاسی جمع نمود در مواقع لزوم نمی توان بیست هزار ‏نفر از آنهارا بسیج نمود.این عمل کمک می کند جریانات سیاسی هرچه سریع تر از فضای ‏وهمی خارج شوند و با توجه به وزن و پشتوانه خود مطالباتی را طلب نمایند .بی گمان ‏شناسایی یک میلیون رای مشخص بسیار سودمند تر از میلیونها رای نامشخص است البته انجام ‏این امر فقط از عهده جریانی بر می آید که اولا” سیاست را بازار مکاره نداند ودوما”واقعا دل ‏در گرو این ملک بلا زده داشته باشد.‏


منبع:ادوار نیوز