قرة العین: فریاد علیه روحانیون مرتجع
علی خدائی
۲۷مرداد سالگرد قتل یکی از برجسته ترین شعرای زن ایرانی است. گاه درحیرتم از این همه آه و ناله هائی که بنام شعر روی صفحات فیسبوک پخش است و اغلب به کرشمه ای، پسند و یا بقول شاباجی خانم “لایک” می خورند، جز انگشت شمارانی، چرا از او یاد نمی کنند؟
این که بهائی بود یا نبود؟ برای من بی تفاوت است، بویژه که آغاز جنبش “بابیه” را جنبشی مترقی و علیه ارتجاع مذهبی در تشییع می دانم. اما، مهم، دانش، احساس شاعرانه، جسارت کم نظیر و ایمان اوست که نباید فراموش شود.
در سی و شش سالگی به فرمان ناصرالدین شاه به طرز فجیعی به قتل رسید. یعنی خفه اش کردند. شرح کشته شدن او به تحریر در نیآمده، اما گفته می شود که هنوز نیمه جان بوده که او را به چاهی می افکنند و آخرین نفس ها را که شاید آخرین آن “آه” افسوسی بوده، در آن چاه می زند. هر زمان که از کنار بانک ملی ایران، در خیابان فردوسی عبور می کنید، یادتان باشد که این بنا، روی زمین باغی بنا شده که به باغ ایلخانی معروف بود و قره العین در آن نیمه جان به گور شد. زیر کدام سنگ و آجر کدام ضلع این بنا قرة العین خفته است؟
آن که خطاب به قدرت دوران و مرتجعین مذهبی که در رکاب قدرت دربار مستبد شاهنشاهی بودند سرود:
تو و تخت و تاج سکندری
من و راه و رسم قلندری
اگر آن خوشست، تو در خوری
و گر این بدست، مرا سزا
و آنچه که در باره مترقی بودن جنبش بابیه و مساوات طلبی و ارتجاع ستیزی آن گفته می شود، در ابیات زیر که از سروده های قره العین است، به عیان آشکار است و او را به جرم همین گفته ها و اعتقادات خفه کردند نه به جرم بهائی بودن، که در اصل در دوران او جنبش بابیه مطرح بود و نه بهائیت. و اگر در جمهوری اسلامی انتشار اثار او ممنوع است و نام بردن از وی در مطبوعات “جرم”، بهائیت و بهائی بودن او بهانه است، چرا که ارتجاع ستیزی و مساوات و عدالت خواهی قره العین است که جمهوری اسلامی و روحانیون حاکم با آن مسئله دارند و با آن مخالف اند. جان کلام اینجاست. سخن شناسی اینجاست!
دیگر ننشیند شیخ بر مسند تزویر
دیگر نشود مسجد دکان تقدّس
ببریده شود رشته تحت الحنک از دم
نه شیخ بجا ماند نه زرق و تدّلس
آزاد شود دهر ز اوهام و خرافات
آسوده شود خلق ز تخییل و توّسوس
محکوم شود ظلم ببازوی مساوات
معدوم شود جهل ز نیروی تفرّس
گسترده شود در همه جا فرش عدالت
افشانده شود در همه جا تخم توّنس
مرفوع شود حکم خلاف از همه عالم
تبدیل شود اصل تباین به تجانس
از قره العین شروع کنیم، به پروین اعتصامی برسیم و از فروغ فرخزاد بگوئیم. مبادا که یادمان برود، این راه دراز چگونه و به چه قیمتی طی شده و چشم انتظارات بر خاک خفته، تنها در گورستان ظهرالدوله و یا امام زاده طاهر و گوشه هنرمندان در بهشت زهرا نخوابیده اند. زیر دیوارهای بانک ملی در خیابان فردوسی هم خفته اند آنها که در این راه جان باختند و گلویشان را آنقدر فشردند تا به دیدار مرگ بروند و تا آخرین دم حاضر نشدند فریاد خویش را در گلو خفه کنند. قره العین از این قبیله است! فبیله ای که یادشان آتش به جان می زند.
از کتاب شادروان یحیی آریانپور(ازصبا تا نیما) و از میان یادداشت های زنده یاد احسان طبری گزیده ای را برای معرفی قره العین و قرار گرفتن در فضای خوفناک سلطه ارتجاع مذهبی و مقابله با این سلطه که پیوسته در زیر پوست ایران وجود داشت، برایتان انتخاب کرده ام که می خوانید:
زرین تاج را شیخیه “ قرة العین” و بابیه “ طاهره” لقب دادند. وی فرزند حاج صالح قزوینی و همسرملا محمد برغائی بود. در سال ۱۲۳۳ هجری قمری در قزوین به دنیا آمد. فقه و اصول و کلام و ادبیات عرب را نزد پدر آموخت. آثار شیخ احسائی و سید رشتی را مطالعه کرد و با سید رشتی مکاتبه و ارتباط برقرار کرد و سید در رسائل خود او را قره العین نامید.
مطالعه آثار و عقاید شیخیه زندگانی او را دگرگون ساخت. دو پسر و یک دختر خود را به شوهر(پسرعموی خود) سپرد و به قصد دیدن سید رشتی به کربلا رفت. وقتی به آنجا رسید که سید در گذشته بود. قره العین در آن زمان ۲۹ سال داشت. در خانه سید اقامت گزید و از پس پرده به تدریس و افاده طلاب پرداخت.
جمعی به خانه سید رشتی ریختند که قره العین در آنجا منزل داشت. ناچار به بغداد رفت و در آنجا نیز بدستور والی بغداد توقیف و بعد به فرمان سلطان عثمانی، در اوائل سال ۱۲۶۳هجری قمری به ایران بارگردانده شد. وارد قزوین شد. پس از کشته شدن عمو و پدرشوهرش بدست پیروان سید باب، به تهران آمد و به دشت “بدشت” در هفت کیلومتری شاهرود رفت و در انجمنی که درآنجا برپا شده بود شرکت کرد. حضور بی حجاب او در آن انجمن غوغائی برپا کرد. از آنجا به قزوین بازگشت. بعد از کشته شدن باب او زا از قزوین به تهران آوردند و در باغ محمودخان، کلانتر تهران، در یک بالاخانه بی پله زندانی کردند. در آن جا زندانی بود تا وقتی که به ناصرالدین شاه تیراندازی شد. دراین زمان 36 سال بیشتر نداشت. به امر شاه که دراین ترور جان بدر برده بود و وزیرش “میرزاآقاخانه نوری” او را در باغ ایلخانی “(محل کنونی بانک ملی ایران) کشتند. مفتی بغداد در ترجمه حال او میگوید:” من دراین زن فضل و کمالی دیدم که در بسیاری از مردان ندیده ام. او دارای عقل و استحانت و حیا و صیانت بسیاربود.”
او در شعر سخت متاثر از متقدمان، از جمله مولانا جلاالدین و همچنین جامی است.
زنده یاد احسان طبری می نویسد:“درفقه، اصول، کلام، ادبیات عرب دستی قوی داشت و درکربلا هنگام اقامت در اندرون خانه حاج کاظم رشتی ازپس پرده تدریس می کرد و به سبب شعر و نثر استادانه خویش درسراسرایران معروف است. وی پس ازدعوی باب به او پیوست و جزهژده تن پیروان اولیه با حروف “حی” است.
درتمام جریان مبارزات بابیه با شجاعت حیرت انگیزی عقاید آنها را تبلیغ می کرد. دراجتماع بی حجاب درمقابل جماعتی حیرت زده ظاهرشد و مردان را برادران خود خواند. درایام بابیان درقلعه طبرسی، سالی در زندان ماند و پس از توطئه نیاوران (ترور ناکام ناصرالدین شاه) بدستورشاه و “آقا خان” صدراعظم شاه، درباغ ایلخانی او را که با دلاوری از قبول پیشنهاد تسلیم و انکارعقاید باب بشدت سر باز زده بود خفه کردند. او بی شک از اعاظم زنان تاریخ کشورماست.
منبع: فیس بوک نویسنده