التزام به منطق اصلا‌حی مقدم بر هر نتیجه سیاسی

عباس عبدی
عباس عبدی

اصلا‌ح‌طلبی مبتنی‌بر ارزش‌ها و اصولی است که تنها در صورت نهادینه شدن آنها در ذهن و اندیشه و سپس رفتار ما ‏است که امید به موفقیت آن می‌رود. حرف زدن از این ارزش‌ها و اصول کار چندان سختی نیست، حتی التزام داشتن به ‏آنها در شرایط عادی نیز کاری است شدنی، اما فقط در شرایط خاص و سختی‌ها است که می‌توان میزان این التزام را ‏در افراد آزمون کرد.‏

‏ انتخابات اخیر از این حیث نمونه مناسبی برای سنجش این التزام است. ازجمله این ارزش‌ها و اصول از یک سو ‏می‌توان به لزوم تفکیک میان انگیزه‌های فردی با اعتبار منطق حاکم بر رفتار آنان اشاره کرد‌ و از سوی دیگر باید به ‏ضرورت احترام گذاشتن به انگیزه‌های فردی افراد تاکید نمود‎. ‎

متاسفانه یکی از نکاتی که در رد و نفی برخی از انتقادات مطرح می‌شود، محکوم کردن این انتقادات است با تمسک به ‏اینکه انگیزه‌ها و مسائل شخصی محرک بیان آنها است و از این گزاره نتیجه می‌گیرند که این انتقادات از اساس مخدوش ‏است‎. ‎این گزاره کاملا‌ ضد نگرش و اصول و ارزش‌های اصلا‌حی است و استفاده‌کننده از آن هرکس باشد، قطعا فردی ‏با مشی اصلا‌ح‌طلبانه نیست. چرا؟

اول اینکه از کجا فهمیده‌ایم که انگیزه‌های شخصی (منافع یا کینه‌ها) موجب بیان انتقاد شده است؟ مگر دستگاه ‏انگیزه‌خوان نزد دوستان وجود دارد؟ به علا‌وه فرض کنیم که کسی برحسب این انگیزه‌ها انتقادی را مطرح کند، چه ‏اشکالی دارد؟ باید دید که آیا انتقادات او پایه و اساس منطقی دارد و یا خیر؟ اگر دارد، آن را باید پذیرفت، فارغ از اینکه ‏هر انگیزه‌ای داشته باشد و اگر اساس و منطقی ندارد، باید آن را رد کرد، هرچند بهترین انگیزه‌ها در پشت آن قرار ‏داشته باشد‎. ‎

به علا‌وه اگر قرار به انگیزه‌خوانی باشد، دیگران هم می‌توانند مدافعان یک جریان را با همین انگیزه‌خوانی محکوم کنند. ‏مثلا‌ بگویند که آنان درپی منافع کشور نیستند، و مثلا‌ پست و مقام و صندلی می‌خواهند (که اتفاقا می‌خواهند و هیچ ‏اشکالی هم ندارد و باید هم بخواهند‎) ‎و نتیجه بگیرند که آنان افراد قدرت‌طلب و منفعت‌جو هستند و رفتارشان قابل قبول ‏نیست. اگر طرفین این حربه را علیه یکدیگر به کار برند، در این صورت چه مجالی برای گفت‌وگو باقی می‌ماند؟ جالب ‏اینکه برخی از این افراد برای اینکه متهم به داشتن این انگیزه نشوند، از الا‌ن می‌گویند که در صورت پیروزی مثلا‌ ‏پست وزارت را نمی‌خواهند. ‏

روشن است که این کارشان چند اشکال دارد. اول اینکه چرا نمی‌خواهند؟ مگر نه اینکه با تمام توان می‌کوشند که فردی ‏را به صندلی ریاست‌جمهوری برسانند تا منشاء خیری شود، پس چرا خودشان را از این کار کنار می‌کشند؟ آیا این ‏برخلا‌ف جریان اصلی‌ای که درپی آن هستند، نیست. ضمن اینکه دروغ آشکاری را برای رفع اتهام از خود بیان می‌کنند ‏که بسیار زشت‌تر از اصل اتهام است، چون تردیدی نباید داشت که با همین استدلا‌ل در صورت پیروزی در مصدر ‏امور قرار می‌گیرند و البته خواهند گفت که من رغبتی نداشتم و برخلا‌ف میل و خواستم و به اصرار دوستان و آقای ‏رئیس‌جمهور این پست را پذیرفتم تا خدمت کنم و کس دیگری هم نبود که آن را انجام دهد. و این سخنان هم در آن زمان ‏وجه دیگری از ریا و دغل‌کاری را نشان خواهد داد که جز سقوط ارزش‌های اصلا‌ح‌طلبی چیز دیگری را نمی‌توان بر ‏آن نام نهاد‎. ‎

از نگاه اصلا‌ح‌طلبی، اینکه کسی در پی منافع شخصی یا حتی کینه‌ها و دوستی‌های شخصی خود باشد، اما بتواند این ‏منافع یا احساسات را در چارچوبی نظام‌مند و منطقی ارائه کند، صد بار ترجیح دارد برکسی که مدعی است فارغ از ‏منافع و حب و بغض‌های شخصی یا صرفا برای رضای خاطر خدا یا منافع ملی عمل می‌کند، اما قادر نیست که در یک ‏چارچوب منطقی آن را ارائه کند. چنین فردی هرچند راست بگوید ضررش برای کشور بسیار بیشتر از کسی است که ‏در چارچوب منطقی و عقلا‌نی در پی حداکثر کردن منافع خود یا تامین بغض‌ها و کینه‌ها و دوستی‌های خودش است. ‏اتفاقا از منظر اصلا‌ح‌طلبانه باید از همه افراد خواست که هیچ مانعی در پیگیری این اهداف شخصی خود ایجاد نکنند و ‏با ریا و تقلب و دو رویی سعی نکنند که آنها را به گونه دیگری جلوه دهند. صداقت داشته باشند و با شهامت بگویند در ‏پی منافع شخصی خود هستند، اما این کار را در چارچوب ضوابط موجود و منطق و عقلا‌نیت و با شفافیت کامل انجام ‏‏‌دهند و در صورتی که همه افراد منافع و علا‌ئق شخصی خود را اینگونه پیگیری ‌کنند، منافع جمع نیز به دست می‌آید، ‏در مقابل کسانی که قادر نیستند، منافع عمومی مورد ادعای خویش را در چارچوبی منطقی و عقلا‌نی پیگیری نمایند، ‏عمل آنان جز خیانت و ضرر حاصلی برای کشور در بر نخواهند داشت. ‏

در واقع می‌توان گفت که نقطه محوری اصلا‌حات تغییر در انگیزه‌ها نیست، چرا که چنین کاری در قدم اول نشدنی است ‏و جز ریاکاری و شارلا‌تانیسم سیاسی نتیجه دیگری ندارد. نقطه محوری اصلا‌حات قاعده‌مند و عقلا‌نی کردن چگونگی ‏حصول به این اهداف و انگیزه‌هاست. بحث کردن از وجود انگیزه‌های فردی و محکوم کردن آنها و فراموش کردن ‏منطق و عقلا‌نیت حاکم بر روش‌ها و استدلا‌ل منتقدان، صرفا ناشی از ضعف استدلا‌ل است. غالب کردن احتجاجات و ‏احساسات بر فضای گفتاری و کوشش برای به حاشیه راندن نقد و اینکه فعلا‌ وقت نقد نیست و یا به کار بردن مکرر کلمه ‏تخریب که جزو کلمات رایج مخالفان اصلا‌حات است، نتیجه‌ای جز گام زدن در فضای نامتعین و تیره ندارد و نتایج ‏چنین شیوه‌ای حتی شانسی هم نخواهد شد، بلکه نتایج آن منفی‌تر از آن است که در ابتدا به ذهن متبادر می‌شود.‏

‏ وقتی که اصول و ارزش‌های اولیه اصلا‌حات را در کنش سیاسی خود نادیده بگیریم، از هر دو جهت بازنده خواهیم ‏شد، هم اصل مشارکت سیاسی را باخته‌ایم و هم نتیجه را. به‌جز نکته فوق موارد دیگر را هم می‌توان در این مقال مثال ‏زد، که چگونه فراموش کردن داعیه‌ها، موجب تناقضات رفتاری و شعاری می‌شود. ‏

دستور اینکه باید شهادت‌طلبانه وارد میدان شد، یا حسین‌وار آماده مبارزه شد، آن هم در مبارزه‌ای سیاسی در چارچوب ‏انتخابات نه‌تنها نشان از بی‌توجهی مفرط به مفاهیم و آموزه‌های اصلا‌حی است، بلکه حاکی از به سخره گرفتن مفاهیم ‏رایج دانش سیاسی نیز هست و چنین سخنانی معرف نوعی سردرگمی سیاسی و تحلیلی و نیز کمک کردن به بی‌اعتباری ‏بیشتر کلمات و مفاهیم در زبان سیاسی جامعه ما است. موضوعی که موجب زمین‌گیر شدن اصلا‌حات شد، اکنون ‏دستمایه‌ای برای دمیدن روح مجدد به این کالبد نیمه‌جان شده است‎! ‎

منیع: اعتمادملی دوازده اسفند