پاسخ تیری کوویل، اقتصاد دان، پژوهشگر مؤسسه روابط بین الملل و استراتژیک فرانسه و نویسنده کتاب” ایران: انقلاب نامرئی”
ایران از بعد ازانقلاب درگیر جنگ اقتصادی با ایالات متحده بوده است. بر اساس قانون داماتو که در 1996 به تصویب رسید، هر مؤسسه ای، چه آمریکائی چه غیر آن که بیش از 20 میلیون دلار در بخش انرژی ایران سرمایه گذاری کند مشمول مجازات قرار خواهد گرفت. با تصویب این قانون هرچند ایران تحت محاصره اقتصادی قرار گرفت امّا لطمه ای که تعیین کننده باشد نخورد. بر اثر این محاصره بخش هائی نظیر حمل و نقل هوائی مستقیماً آسیب دیدند امّا ایران با تغییر مسیر صادرات نفت خود (80% آن) به سمت آسیا و اتحادیه اروپا توانست به تأمین کننده اصلی مواد سوختی آنان تبدیل شود. ایالات متحده سپس تاکتیک دیگری در پیش گرفت تا ایران را مجبور کند دست از غنی سازی اورانیوم بردارد یعنی همزمان با تصویب قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل در رابطه با فعالیت های هسته ای ایران، آمریکا ضمن تحریم بسیاری از بانک های ایرانی بانک های اروپائی را تحت فشار قرار داد تا از معامله با بانک های ایرانی خودداری کنند. متعاقب این مسئله بسیاری از وارد کنندگان ایرانی ناچارشدند با بانک های درجه دو کار کنند یا مبلغ معامله را نقداً بپردازند که این امر به افزایش هزینه های واردات انجامیده است. با این همه تأثیر این اقدامات برروی اقتصاد ایران حاشیه ای بوده و حتی در سال 2008، به دلیل وضعیت مالی خوب کشور که ناشی ازصعود بهای نفت وثابت ماندن آن تا تابستان این سال بود، میزان واردات افزایش یافت.
مسئله ای که در حال حاضر مطرح است اینست که چنانچه تهران حاضر نشد برنامه غنی سازی اورانیوم را متوقف کند، با تحریم فروش بنزین حلقه محاصره به دور ایران تنگ تر شود (40% بنزین مورد نیاز کشور از خارج وارد می شود). امّا مشکل اینجاست که جلب نظر روسیه و چین برای رأی دادن به این تحریم در شورای امنیت سازمان ملل کار آسانی نیست. به علاوه ایران شبکه هائی را برای واردات غیرقانونی، که پاسداران و مؤسسات مذهبی کنترل آن ها را دردست دارند، به راه انداخته است. از طرفی هم تحریم ها ایران را تشویق می کند که به اصلاحات اقتصادی ضروری سرعت بخشد. ایران می داند که در برابر تحریم بنزین آسیب پذیر است و برای همین بود که در ژوئن 2007 یارانه بنزین را کاهش داد تا مصرف و در نتیجه ورود بنزین را محدود سازد. به طور کلّی می توان گفت که سیاست تحریم نتیجه عکس می دهد وسیاستی کارآمد نیست زیرا به حکومت ایران این امکان را می دهد که که احساسات ملّی گرایانه مردم را به بازی بگیرد وبر مسئولیت خود در بروز مشکلات اقتصادی کشور سرپوش گذارد. از طرف دیگر این سیاست سیاستی ناعادلانه است زیرا به همان مردمی آسیب می رساند که دولت های غربی شجاعت شان را تحسین می کنند.
واقعیت اینست که تنها سلاحی که می تواند به ایران ضربۀ نهائی را وارد کند تحریم نفت آن است که البته این سیاست هم از نظر تأثیری که می تواند بر قیمت جهانی نفت بگذارد برای غرب بسیار خطرناک خواهدبود وهم از طرف ایران نوعی اعلام جنگ تلقی خواهد شد.
بحث دیگری که مطرح است بحث تحریم هائی است که فعالیت های اقتصادی پاسداران را نشانه می گیرند. امّا مشکل اینجاست که نمی توان به طور مشخص برروی شبکه هائی که پاسداران را از نظر مالی تأمین می کنند انگشت گذاشت و خطر آن هست که اشتباهاً به مردم آسیب زده شود.
خلاصه مطلب آنکه به نظر نمی رسد سیاست تقابل اقتصادی با ایران سیاست چندان مؤثری باشد و دلیل شروع مذاکرات با جمهوری اسلامی اینست که حکومت آمریکا هم به همین نتیجه رسیده است.
منبع: لوموند 12 اکتبر