لبنان، قربانی بازی های منطقه ای

نویسنده

bushmiteran_b.jpg

کریستوف ایاد

این طور به نظر می رسد که کشور سدر [لبنان] درحال پرداخت هزینه نزدیک شدن امریکا و ایران است.

آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی هفته گذشته سخن سنجیده ای بر زبان آورد و مسایل منطقه ای را به خوبی جمع بندی کرد: “لبنان محل شکست ایالات متحده و رژیم صهیونیستی خواهد بود.” لبنان همیشه صحنه درگیری ها و تنش های خاورمیانه بوده و به همین دلیل است که جدا از اختلافات سیاسی و عملیات تروریستی، هرآنچه که در آنجا رخ می دهد تا این حد اهمیت می یابد.

از زمان تأسیس غیرمنتظره یک محور فرانسوی-امریکایی در تابستان 2004 که به تصویب قطعنامه 1559 نیز منجر شد، لبنان نبرد عظیمی را بین دو دیدگاه جهانی تجربه می کند؛ دو دیدگاهی که به دو پروژه سیاسی و به دو اردوگاه کاملاً متضاد با یکدیگر مربوط می شوند. ازیک طرف، اردوگاه “چهارده مارس” [اشاره به تظاهرات و گردهمایی عظیم پس از مرگ حریری] که توسط تمامی احزاب ضدسوری و به ویژه سعد حریری تشکیل شده است.نیروهای چهارده مارس که دو سوم مجلس و همچنین منصب نخست وزیری را اشغال کرده اند، ازسوی پاریس و واشنگتن حمایت می شوند. این اردوگاه پیروزی انتخاباتی خود در بهار 2005 و خروج سوریه از لبنان را به مثابه یک پیروزی دموکراتیک می داند.

درمقابل، ائتلاف طرفدار سوریه را می بینیم که تمامی فرقه ها در آن حضور دارند و به عنوان نقطه ثقل مدار حزب الله محسوب می شود؛ حزب شیعه ای که در سایه دو پدرخوانده خود، سوریه و ایران، به عنوان دو دشمن اصلی واشنگتن در منطقه رشد کرده است. این حزب از زمان موفقیت نسبی خود در جنگ لبنان و در برابر ارتش اسراییل، اکنون به یکی از عوامل تأثیرگذار منطقه تبدیل شده است.

“جبهه اصولگرایان” به عنوان بازنده بزرگ در خروج نیروهای سوری از لبنان و سپس در انتخابات بهار 2005، اکنون نیرو و توان خود را بازیافته است. ایران به عنوان طرفدار این درگیری ها امتیازات بسیاری را در سطوح منطقه ای کسب کرده است و حزب الله نیز در داخل لبنان. حزب الله هفته گذشته در سیاست های خود بسیار تندروی کرد و خواستار استعفای وزرای خود از دولت شد. دلایل این کشمکش ها برگزاری دادگاهی بین المللی است که در آن قاتلین رفیق حریری محاکمه خواهند شد. نیروهای چهارده مارس و متحدان غربی آنها این اقدام را به عنوان تنها راه و احتمالاً آخرین راه برای سرنگونی حکومت سوریه می دانند؛ حکومتی که تاکنون توان مقابله و مقاومت خود علیه فشارهای موجود را ثابت کرده است. دمشق و متحدان لبنانی آن نیز آماده اند تا هر کاری برای منحرف و بی اعتبار کردن دستگاه قضایی انجام دهند و امیدوارند این دستگاه نتواند تا انتهای دوره ریاست جمهوری ژاک شیراک به بقای خود ادامه دهد. این درحالی است که رییس جمهور شیراک ترور دوست خود، رفیق حریری را یک مسأله شخصی می داند.

این موضوع از نظر ایالات متحده از اهمیت خاصی برخوردار نیست و لبنان به هیچ وجه در اولویت قرار ندارد. در نظر ایالات متحده، لبنان صرفاً “سرزمین آزمایش” است و در “خاورمیانه جدید” جایگاه خاصی ندارد. ایالات متحده در منطقه دو اولویت دیگر را دنبال می کند: ایجاد ثبات در عراق و کنترل پرونده هسته ای ایران. کوفی عنان دراین خصوص اظهار داشت: “وضعیت فعلی عراق آنچنان حالت آشفته و سردرگمی ایجاد کرده که امریکا نه می تواند در آنجا بماند و نه می تواند آنجا را ترک کند.” به علاوه، هزینه سیاسی چنین وضعیتی آنچنان بالاست که امروز سران واشنگتن درخصوص مصالحه و سازش با ایران به توافق نظر رسیده اند و ایران را به دلیل تأثیری که بر دولت دمشق دارد، تنها عامل ایجاد حداقل ثبات در عراق می دانند. ازطرف دیگر، سوریه و ایران را مسؤول سرازیر شدن داوطلبان ضدامریکایی به سوی عراق می شناسند.

با اینکه دولت بوش هرگونه گفتگوی مستقیمی با دمشق و تهران را مردود اعلام کرده و آنها را به عنوان بانیان تروریسم در منطقه می شناسد، ولی از دید واشنگتن نشست احتمالی بین سوریه، عراق و ایران مفید خواهد بود. و اما درخصوص ترور پیر جمیل، می توان آن را به عنوان هشداری از سوی سوریه تلقی کرد: به هیچ وجه نمی توان این رویداد را زد و بندی بین امریکا و ایران دانست، به طوری که سوریه فراموش شود.

این سناریویی است که پاریس را بسیار نگران کرده؛ نگران از اینکه درخصوص پرونده لبنان ازسوی امریکایی ها تنها مانده باشد…

منبع: لیبراسیون، 22 نوامبر 2006

مترجم: علی جواهرفروش