اکران “چهارانگشتی” آخرین فیلم سعید سهیلی از هفته سوم آذر ماه در تهران آغاز شد. “چهارانگشتی” هشتیمن فیلم بلند سهیلی است که در دومین جشنواره فیلم پلیس برنده جایزه بهترین کارگردانی شد. نگاهی داریم به این فیلم که کارگردانش پیشاپیش از شیوه اکران آن اعلام نارضایتی کرده و تصمیم دارد تا پس از پایان اکران فیلم با ارسال نامهای به وزیر ارشاد نسبت به فعالیت گسترده مافیای اکران در سینمای ایران هشدار دهد…
چهار انگشتی
نویسنده، تهیه کننده و کارگردان:سعید سهیلی. مدیر فیلمبرداری: محمد تقی پاک سیما. بازیگران: هرام رادان، جمشید هاشمپور، اندیشه فولادوند، لیلا ارشادی، طناز طباطبایی و مهدی ماهانی.
جوانی شهرستانی به نام فواد برای کار به تهران می آید. او در ایستگاه راه آهن با دختری به نام الهام آشنا می شود که برای مراسم تدفین برادرش که از افراد نیروی انتظامی است و به دست اشرار به شهادت رسیده، راهی تهران است…
خیر و شر
سعید سهیلی امسال دو فیلم را بر پرده داشت. اولی سنگ، کاغذ، قیچی و دومی هم همین چهار انگشتی. فیلم چهار انگشتی به سفارش نیروی انتظامی تهیه شده و سرمایه آن را هم خود این نهاد در اختیار فیلمساز قرار داده است. بنابراین در ابتدا آنچه خود را بیش از هرنکته دیگری به رخ می کشد سفارشی بودن فیلم است. اینکه دو جوان با هم محل زندگی خود را به مقصد تهران ترک می کنند و در نهایت یکی پلیس می شود و دیگری گرفتار فروش مواد مخدرساده ترین موضوعی بوده که سهیلی می توانسته آن را دستمایه کار قرار دهد. او با فیلم قبلی اش نشان داد فارغ از یکسویه نگری فیلمسازان قشری هم نوع او کمی هم به جنبه های کارگردانی توجه دارد و می خواهد دست به تجربه هایی بزند. کما اینکه از فیلم های اولش نیز این جاه طلبی را با استفاده از بازیگران حرفه ای این مسئله را کاملا آشکار به نمایش می گذاشت. اما در این فیلم بد به دام سفارش دهندگان افتاده و کلیت کار از این منظر آسیب می بیند.
فیلمسازانی این چنین که در پس و پشت هرفیلم حمایت ها و بودجه های دولتی در اختیار دارند به جای اینکه حداقل بدون ترس از سرمایه خرق عادت کنند دست به تکرار مکررات می زنند که راه به جایی هم نمی برد. فیلم چهارانگشتی بیش از اینکه برای کارگردان پیامد های مثبتی داشته باشد فضایی را در اختیار بهرام رادان قرار داده تا بتواند در دونقش مثبت و منفی توانایی های خود را برای رقیبانش به رخ بکشد. از دیگر سو سهیلی نیز سعی می کند فضای کلی بصری را به سمت آثار سینمای غرب سوق دهد. اگرچه به دلیل نا همخوانی مضمون و فرم ناکام می ماند. فیلم در برخی صحنه ها وامدار فیلم های مختلف خارجی است که احتمالا فیلمساز به آنها دلبستگی داشته است. به طور مثال طراحی صحنه منزل دکتر(جمشید هاشم پور) از این دلبستگی هاست. بشکه هایی که درون منزل او قرار دارد و در نهایت درگیری که پیرامون این بشکه ها در می گیرد ما را به سمت نوعی از سینمای وسترن رهنمون می شود. طراحی صحنه و میزانسن ها در برخی دیگر از صحنه ها نیز نشان می دهد که سهیلی می خواسته در کلیت کار به نوعی فضای وسترن دست یابد. درگیری های رادان شر در بیابان، کور شدن چشمش و…. از نمونه هایی هستد که سهیلی آنها را از سینمای غرب به عاریت گرفته است. در نهایت هم که در می یابیم تمام داستان خیالی بیش نبوده و فواد آن را برای یک تهیه کننده سینما تعریف می کرده، کارکرد این فضاهای سینمایی بیشتر خود را به رخ می کشد.
اما نقش فواد برای یهرام رادان که تصمیم گرفته بازی در نقش های مثبت را ترک کند و گاهی هم در نقش های منفی ظاهر شود تجربه ای تازه محسوب می شود. او به خوبی با ظاهر آشفته ای که در فیلم دارد شرارت را به نمایش می گذارد. اما در ادامه زمانی که در لباس پلیس ظاهر می شود با انتخاب جنس دیگری از بازی متانت یک نقش مثبت را یاد آوری می کند.
در یکی از نماهای فیلم ما می خواهیم به درون شخصیت فواد پی ببریم. دوربین از درون چهره او در لجنزار حرکت می کند و به چهره اش می رسد. این معرفی تصویری شخصیت نشان می دهد که شاید اگر سهیلی از مضمون گرایی فاصله بگیرد بتواند به کارگردانی مناسبی نیز دست یابد. در صحنه های درگیری آدم های بد داستان با پلیس این نکته خود را به رخ می کشد. اما زمانیک ه داستان به ورطه مضمون در می غلطد به باتلاقی می رسد که باعث می شود تمام تلاش های کارگردانش را نادیده بگیریم.
سهیلی با این فضا سازی دوگانه و دوری از شعارزدگی می توانست به فضایی بهتر نزدیک شود. با این توجه که سنگ، کاغذ، قیچی نیز با استقبالی نسبی از سوی منتقدان رو به رو شد. چند سال پیش بود که کمال تبریزی فیلم فرش باد را در قالب یک اثر سفارشی جلوی دوربین بود. فیلم قرار بود به جایگاه جهانی فرش ایرانی بپردازد. اما تبریزی آنقدر هوشیارانه با داستان برخورد کرد که تماشاگر به هیچ عنوان متوجه سفارشی بودن قضیه نمی شد. سال گذشته که قرار شد جشنواره فیلم پلیس برگزار شود چند فیلم بر همین مبنا ساخته شد که سفارشی بودن آن کاملاً توی ذوق تماشاگر می زد. اگر تهیه کننده دیگری پشت فیلمی همانند چهار انگشتی قرار داشت به طور حتم کار متفاوت تر از آنچه امروز است می شد.