محلهای بود، محله برو بیا؛ رسام از زبان بیرنگ
محمد ضرغامی
مسعود رسام متولد تهران و فارغ التحصیل کارگردانی از دانشکده صدا و سیما بود. وی هنگام مرگ ۵۲ سال داشت. آخرین فعالیت هنری مسعود رسام، کارگردانی مجموعه تلویزیونی «غیر محرمانه» بود که سال گذشته از تلویزیون پخش شد.
بسیاری از مشهورترین مجموعههای تلویزونی مسعود رسام با همکاری با بیژن بیرنگ، دیگر تهیه کننده و کارگردان تلویزیونی ساخته شده بود. بیژن بیرنگ در این گفت و گو از همکاریش با رسام، تغییراتی که در برنامهسازی تلوزیون ایجاد کردند و دوستی که تا آخرین لحظات پابرجا بود میگوید.
همکاری شما با آقای رسام از چه سالی آغاز شد و چه اتفاقی باعث آشنایی شما شد؟
بیژن بیرنگ: من با آقای رسام از سال ۱۳۶۱ در راهروهای شبکه یک صدا و سیما آشنا شدم. این آشنایی بعدها تبدیل به همکاری شد که این همکاری با « محله برو بیا و بهداشت » آغاز شد.
این همکاری به چه صورت بود؟
ما در چند زمینه با هم اشتراک کاری داشتیم. هر دویمان تهیه کننده بودیم. یک بخش از کارهایمان هم کارگردانی بود که در آن با هم همکار شدیم. بخشی از کارمان تبلیغات بود که با هم شرکت مشترک تبلیغاتی داشتیم و در این زمینه با هم همکاری میکردیم. در ایده پردازیها با همدیگر همفکری میکردیم. درآن زمان من بیشتر مینوشتم و با هم تلاش میکردیم که ایدههایمان را بپرورانیم تا بهتر آن را تلویزیونی یا سینمایی کنیم. اینها کارهایی بود که به اتفاق هم انجام میدادیم. توی صحنه هم با هم هماهنگی لازم را داشتیم و در مورد بازیها و دکوپاژ هم با هم هماهنگ بودیم.
آقای بیرنگ اتفاقی که در کارهای مشترک شما با آقای رسام دیده میشود این بود که فصل جدیدی از سریال سازی در ایران با کارهای تولیدی شما آغاز شد. این سبک به گونهای بود که اگر چه لوکیشنهای پرخرجی نداشت اما وجود داستانهای جذاب و نزدیک به زندگی مردم با اتفاقات تلخ و شیرینش آنها را مورد توجه قرار میداد. نمونه این کارها را میشود در سریالهای خانه سبز و همسران به خوبی مشاهده کرد. چطور به این سبک از کار رسیدید؟ رسیدن به این سبک تحت تاثیر تفکر هر دوی شما بود؟ سهم آقای رسام در این میان چقدر بود؟
الان به نظر من صحبت کردن در مورد سهم آقای رسام، شاید در شرایط امروز، چندان مناسب نباشد. گاهی میشود که جوانانی با من تماس میگیرند و میگویند ما با سریالهای شما بزرگ شدیم. اینجاست که شاید بشود سهم بزرگی به آقای رسام داد. من با این حرفها به یاد میآورم که ما پیر شدهایم. اگر حمل بر خودستایی نشود باید بگویم من و آقای رسام جزو کسانی بودیم که یک جوری تاریخچه تلویزیون را در خودمان داریم. از شروع کار تلویزیون تا لحظه ای که الان در آن قرار داریم حضور داشتیم. شرایطی که گاها به راحتی امروز نبود.
ما در شرایط پس از جنگ و انقلاب با هم بودیم. یادمان رفته بود که در حالی که ما سرمان را پایین انداخته بودیم و داشتیم کار میکردیم، چند نسل دارند با این آثار بزرگ میشوند. میتوانیم در مورد آقای رسام بگویم که چند نسل با کارهای آقای رسام بزرگ شدند.
در آن زمان که شما در تلویزیون فعالیت میکردید علیرغم همه محدودیتهایی که وجود داشت سعی کردید که کارهایی را تولید و اجرا کنید که مقداری فراتر از محدودیتها بود…
همیشه باید به یاد داشته باشیم که آدمهایی که شروعکنندهی کاری هستند بالطبع باید هزینههای آن را هم بپردازند. شاید چیزهایی که امروز به نظر، بسیار ساده و آسان میآید در شرایطی که ما در آن زمان به سر میبردیم کار سختی بود. مثل اینکه بچهها در تلویزیون شادی کنند و بخندند. یا اینکه شما امروز موسیقی و تاثیرات آن را در صدا و سیما به خوبی میبینید. ما جزو اولین کسانی بودیم که موسیقی را وارد دنیای کودکان و برنامهسازی کردیم. شاید جزو اولین کسانی بودیم که کلیپ ساختیم. شاید جزو اولین کسانی بودیم که زن را به شکلی که امروز در تلویزیون نشان داده میشود به نمایش گذاشتیم. زن را وارد صحنههای کمیک کردیم تا بتواند با مرد در صحنه همکاری کند و حضور داشته باشد. و توانستیم ارتباط واقعی بین زن و مرد را نشان دهیم. همه اینها هزینههایی داشت که من و آقای رسام با همدیگر آن را پرداختیم.
چه هزینههایی؟ ممکن است توضیح دهید؟
هزینههای این نوآوریها، گاه کنار گذاشتن کار بود. گاه این بود که این سبک و سیاق مورد قبول واقع نمیشد. تولید محله برو بیا در زمان خودش جنجال ایجاد کرد. شاید ما چندین سال به یک شکلی نتوانستیم کار کنیم. برای اینکه آن پخش آن سبک و سیاق به اعتقاد تلویزیون دچار مشکل بود.
چرا این همکاری ریشه دار از سال ۱۳۸۰ ادامه نیافت؟ و ترجیح دادید که دیگر مستقل کار کنید؟
راستش دلم نمیخواهد در مورد اینکه چرا همکاری ما در سال ۱۳۸۰ ادامه نداشت توضیح بدهم. جوابش را باید از آدمهایی شنید که باعث این عدم همکاری شدند. والله ما همیشه آرزوی همکاری را هم را داشتیم.
به اعتقاد شما ویژگی کار مسعود رسام چه بود؟
به نظر من آقای رسام بسیار انسان باهوشی بود بسیار صادق و منضبط بود. در جاهایی از کار بسیار سختگیر بود. کمتر سعی میکرد صدمهای به کسی بزند.
پس از اینکه از شما جدا شد چطور بود؟
ما هیچگاه از همدیگر جدا نشدیم. همیشه دو دوست بودیم که با هم ارتباط داشتیم. کارهای مشترک دیگری به جز کار فیلمسازی با هم انجام میدادیم. در زمینههای اقتصادی با هم همکاری داشتیم. بهخصوص در چند سال اخیر که ایشان بیمار بود به عنوان یک دوست نمیتوانستم از ایشان دور بمانم و به هر حال در کنار هم بودیم. حتی در آخرین لحظاتی که از میانمان سفر کرد و رفت.