پی یر هاسکی
رییس جمهور آمریکا درتلاش است تا برگ جدیدی را در روابط پرفراز و نشیب واشنگتن با ایران و کوبا رقم زند. این روابط کهنه و درعین حال خصمانه پایه های سیاست خارجی آمریکا را تشکیل می دهند.
چه کاری از دست رییس جمهوری که دو سال به پایان دورانش باقی مانده و به شدت ازسوی شهروندان خود مورد تردید است برمی آید؟ در ایجا منظور فرانسوا اولاند نیست، بلکه باراک اوباما است.
رییس جمهور ایالات متحده با اقدامات تاریخی خود بسیار تلاش کرده تا دوران ریاست جمهوری متفاوتی را ایجاد کند. او درخصوص روابط خود با کشورهای جهان، به ویژه دو کشور، قصد دارد برگ جدیدی را ورق بزند: کوبا که با سواحل فلوریدا فاصله چندانی ندارد و ایران که در قلب خاورمیانه پرتلاطم قرار گرفته.
کوبا، پایان ممنوعیت ها
دست دادن باراک اوباما و رائول کاسترو در تاریخ ۱۰ آوریل در پاناما و در حاشیه نشست قاره آمریکا مهر پایان به تمامی ممنوعیت هایی بود که درخصوص کوبا وجود داشت. بی شک کوبا با “بحران موشکها”یش در سال ۱۹۶۲ همچنان یادآور جنگ سرد خواهد ماند: در آن زمان، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی به شکلی خطرناک به رویارویی اتمی نزدیک شدند، ولی کوبا از زمان سرنگونی شوروی تنها به عنوان یک الگو باقی مانده؛ الگویی که درواقع بدون کوچک ترین توجیهی قربانی تحریم های مجازات کننده آمریکا شد.
با این حال، وضعیت میان دو کشور بدون هیچ تحولی در جهت مثبت یا منفی ساکن ماند. ولی پرانتزی که از بیش از نیم قرن بیش باز شده بود، به ناگهان بسته شد. درهمین راستا، یک کاریکاتوریست به شکلی طنزآمیز می نویسد که کوبا از دید آمریکا “ناگهان از لیست تروریسم به لیست توریسم نقل مکان کرد”.
ایران، به سوی توافق اتمی
البته مسأله با ایران به مراتب پیچیده تر است. در این خصوص نیز خاطره ای ناخوشایند وجود دارد: گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران در سال ۱۹۷۹. از آن تاریخ تاکنون هر یک از این دو کشور به “شیطان بزرگ” دیگری تبدیل شده. پیش توافق انجام شده در لوزان که قرار است تا پایان ماه ژوئن مورد تأیید قرار گیرد، اقدام جسارت آمیزی برای دولت آمریکا بود، چرا که خصومت ها با ایران همچنان در بخشی از کنگره و در نزد متحدان آمریکا، ازجمله اسراییل و عربستان سعودی، شدید است.
اگر این دو پیشرفت مورد تأیید قرار گیرند، باراک اوباما درواقع دو دمل چرکین مهم در دیپلماسی آمریکا را ازبین برده. این یکی از اهداف او در زمان ورود به کاخ سفید در ژانویه ۲۰۰۹ بود. او از سلف خود، جرج بوش، دو جنگ خانمان برانداز [در افغانستان و عراق] را ارث برد؛ درعین حال که آمریکا نیز از وجهه مردمی خوبی برخوردار نبود و ضعف اش بر همگان آشکار شده بود.
او اکنون تا حدودی موفق شده و البته در سیاست خارجی اش برخی نکات تلخ و مأیوس کننده نیز وجود دارد. او درخصوص ناآرامیهایی که از سال ۲۰۱۱ جهان عرب و مسلمان را می لرزاند، موضع و دیدگاه مناسبی اتخاذ نکرده. سوریه نقطه سیاه دوران ریاست جمهوری وی است. ازسوی دیگر، آن طور که از شواهد پیداست، وخامت پرونده اسراییل و فلسطین در دوران او به مراتب افزایش یافته.
باراک اوباما دیگر چه کارهایی می تواند قبل از پایان دوران ریاست جمهوری خود انجام دهد؟ پرونده های اوکراین، روابط سخت با ولادیمیر پوتین، بدگمانی نسبت به ابرقدرت نوظهور، چین، از جمله پرونده های پیچیده ای هستند که باعث ایجاد خطر برای جهان شده اند. حداقل پرونده های کوبا و ایران می توانند به عنوان نقاط مثبت بیلان وی در تاریخ حک شوند.
منبع: نوول ابزرواتور، ۱۷ آوریل