فردوسی و هومر…
پوهاند رسول رهین
اکثر دانشمندان فردوسی را هومر و شاهنامه را ایلیاد شرق توصیف کرده اند. ولی بعضی های دیگر تشبیه هومر به ابوالقاسم فردوسی و ایلیاد با شاهنامه را جایز نمی شمارند. میگویند که “درجه اهمیت شاهنامه نزد ملل شرقی بیش از اهمیت ایلیاد نزد اروپائیان است. زیرا ایلیاد از جنگهای که در قسمتی از آسیاصغیر بین یونان و تروا در ظرف پنجاه وشش روز وقوع یافته، حکایت میکند وفقط محتوی هشت هزار بیت است. در حالیکه شاهنامه از وقایع و جنگهایی صحبت می راند که میدان آن از هندوستان و چین تا دریای مدیترانه امتداد داشته جزئیات تاریخی سر زمین پهناور آریانای کبیر درآن بیان و از حوادث ووقایع تاریخی توران، عرب، هند، روم، و چین ذکر کرده است. بنابرآن شاهنامه موضوعات و حقایق علمی و ادبی تمام مردم آسیایی و بعض از ملل اروپایی را دربر دارد.
مزیت و برتری دیگریکه شاهنامه بر ایلیاد و مهابهارتا و را مایانا و امثال آنها دارد اینست که شاهنامه اثر طبع و تراوشات فکری ابوالقاسم فردوسی بوده و در وجود ابوالقاسم فردوسی بحیث سراینده و گوینده شاهنامه تردیدی وجود ندارد. درحالیکه نسبت به سراینده و گوینده ایلیاد و صاحب آن هومر و همچنان در باره مهابهارتا و رامایانا بین مؤرخین اختلاف نظر فراوان وجود دارد و میگویند که مهابهاراتا و رامایانا از طرف شعرای متعدد و بیشماری سروده شده و تا هنوز هویت شاعر اصلی مهابهارتا و رامایانا مجهول است و از چندین شاعر بحیث سراینده و گوینده مهابهارتا و رامایانا نامبرده میشود که این خود از اهمیت و ارزش آن کاسته و تشبیه آنرا به شاهنامه دشوار می سازد.
در باره مقام جهانی ابوالقاسم فردوسی و شاهکار جهانی او شاهنامه تا اکنون بسیار گفته شده و صدها مقاله و کتاب در اکثر زبانهای زنده جهان به قید خامه در آورده شده است. ولی بگفته دانشمند محترم ایرج افشار عباراتی رساتر، استوارتر و منصفانه تر از جملات مرحوم محمد علی فروغی دانشمند ایرانی نمی شناسیم که در مکتوب خیالی خود عنوانی ابوالقاسم فردوسی می نویسد: “شاهنامه هم از حیث کمیت و هم از حیث کیفیت نه بزرگترین اثر ادبیات و نظم فارسی دری است بلکه میتوان گفت که یکی از شاهکارهای ادبی جهان است. و اگر من همیشه درراه احتیاط قدم نمی زدم و از اینکه سخنانم گزافه نیاید نمی ترسیدم می گفتم که شاهنامه مهمترین یادگار ادبی نوع بشر است”
تا اکنون بازنمایی اهمیت و ارزش جاویدانی شاهنامه از طرف دانشمندان، شعرا و نویسندگان و محققان فردوسی شناس در دو چیز بوده است. یکی اینکه بسیاری شعرا از سبک شعری فردوسی تقلید کرده و از قصص و نکات ادبی آن اقتباس نموده اند. مانند فرامورز نامه، بانو گشتاسپ نامه، برزونامه، بهمن نامه، تیمور نامه، هاتفی و شاهنامه قاسمی گونابادی و امثال آنها.
دیگر اینکه اروپائیان و دانشمندان و محققان کشورهای غربی بیش از همه از حدود سالهای ۱۷۷۸ عیسوی باینطرف به اهمیت و ارزش شاهنامه پی برده بیش از محققان شرقی و اهل زادگاه فردوسی که وارث همه افتخارات و آوازه بلند فردوسی میباشند بکار تحقیق در شاهنامه پرداخته و این حماسه جاویدانی را ستونی استوار در ادبیات فارسی دری و مشحون از افکار بلند و غرایب معنوی معرفی کرده اند. گویا انگلیسها، فرانسویها و آلمانیها از جمله اولین اروپائیانی میباشند که شاهنامه را بزبان های انگلیسی، لاتینی، فرانسوی وآلمانی ترجمه کرده تحقیقات خردمندانه در باره شاهنامه و شرح زندگی گوینده بلند آوازه آن بعمل آورده اند.
اولین ترجمه شاهنامه در زبانهای اروپایی یک مجموعه منتخب شاهنامه بود که در سال ۱۷۷۸ عیسوی بزبان لاتینی ترجمه شد و در ویانا بچاپ رسید. به تعقیب آن مجموعاً (۳) ترجمه متن شاهنامه و (۱۵) مقاله تحقیقی وزندگی نامه فردوسی بزبان لاتینی انتشار یافت.
در زبان انگلیسی ترجمه های زیادی صورت گرفته و دانشمندان بیشماری در باره قهرمانان و داستانهای حماسی شاهنامه تحقیق کرده اند. اولین ترجمه بزبان انگلیسی در سال ۱۸۱۴ عیسوی توسط جوزف چاپلن صورت گرفت. بعدازآن دیگران کارهای بیشتری درین راه انجام داده و فردوسی را برای بار اول به جهانیان معرفی کردند. احصائیه سال ۱۹۷۰ عیسوی نشان از (۵۰) ترجمه شاهنامه و (۱۹۷) تحقیقات علمی درباره شاهنامه و سراینده آن اطلاع میدهد. در حقیقت همین تحقیقات و ترجمه های انگلیسی بود که شاهنامه فردوسی را به مستشرقین و شعر دوستان شرقی شناختاند و توجه محققان شرقی را به اهمیت و ارزش والای شاهنامه معطوف ساخت.
در زبان فرانسوی ترجمه شاهنامه درسال ۱۷۸۸عیسوی با ال. ام. لینگ لس بوقوع پیوست. به تعقیب آن دانشمندان و محققان دیگر فرانسوی تحقیقات و ترجمه های مبسوطی بعمل آوردند. احصائیه نشان میدهد که تا حدود سالهای ۱۹۷۰ عیسوی (۱۳) ترجمه و (۱۲۰) تحقیق و زندگی نامه فردوسی بزبان فرانسوی بچاپ رسیده است.
در زبان آلمانی در سال ۱۷۹۲ عیسوی اولین ترجمه متن شاهنامه توسط دانشمند بزرگ و مشهور آلمانی اس. اف. وال صورت گرفت وبه تعقیب او دانشمندان دیگر آلمانی ترجمه ها و تحقیقات بیشتری در باره شاهنامه و داستانهای حماسی آن بعمل آوردند که تا سال ۱۹۷۰عیسوی به (۳۱) ترجمه و (۹۸) تحقیق و شرح هایی بر داستانهای شاهنامه بالغ گردید.
در زبان روسی برای بار اول در سال ۱۸۱۵ عیسوی منتخب شاهنامه ترجمه شد وبچاپ رسید. به تعقیب آن دیگران ترجمه ها و تحقیقات بیشتری از شاهنامه بعمل آوردند. چنانچه احصائیه تا سال ۱۹۷۰ عیسوی از (۱۶) ترجمه و (۵۳) مقاله تحقیقی در باره شاهنامه و داستانهای آن و تعبیراتی از صحنه های حماسی آن گزارش داده اند. این آمار شامل آثاری نمیشود که در آسیای میانه بزبانهای تاجیکی، اوزبکی، آذربایجانی، ارمنی و غیره انتشار یافته اند.
شاهنامه بزبان ایتالیایی در سال ۱۸۷۲ عیسوی توسط ایتالوپزل بزبان ایتالیایی ترجمه شد. به تعقیب ایتالو پزل کارهای دیگری انجام شد. احصائیه های بین المللی تا سال ۱۹۷۰عیسوی از (۵) ترجمه و (۱۳) مقاله تحقیقی بزبان ایتالیایی اطلاع داده اند.
در زبان مجاری (۲) ترجمه در زبان لهستانی (۱) ترجمه ، در زبان چکی (۲) ترجمه، در زبان دنمارکی (۲) ترجمه از شاهنامه بعمل آمده است.
شرق با آنکه زادگاه ابوالقاسم فردوسی و مهد پرورش قهرمانان شاهنامه بوده و تاریخ داستانی و حکایات نیاکان مردم مشرق زمین را شامل میباشد ولی بقدریکه غربیان در باره آن تحقیق کرده وبه مطالب جاویدانی آن پی برده اند,کاری انجام نداده است. هنوز آنچه که لازم است در زبانهای شرقی مخصوصاً زبان “مادر” صورت نگرفته وبسیار مانده است که درین باره انجام داده شود.
شناخت فردوسی میان محققان ایرانی از پنجاه سال پیش آغاز شد. سید حسن تقی زاده نخستین دانشمندی از ایران بود که بدین کار مهم دست یازید وبا نگارش سلسله مقالاتی متتبعانه و عالمانه فردوسی را از لحاظ اهمیت تاریخی و مقام ادبی بجامعه ایرانی شناختاند. در باب احوال و افکار او و چگونگی نظم شاهنامه بطریق تحقیقی و انتقادی افاده مطلب کرد. پس از سید حسن تقی زاده محمد علی فروغی که شیفته و ارادتمند و آشنا با سخنان فردوسی بود شاهنامه را با ذوق سلیم خلاصه کرد وباز از آن خلاصه منتخبی گزیده ساخت و مقدمه ها و مقاله ها و خطابه ها در باب فردوسی نوشت و خواند که هریک در شناختاندن پهلوانان میدان فکر و احساس حقیقی فردوسی مؤثر بوده است. استادان و دانشمندان و نویسندگان دیگر قرن اخیر چون ملک الشعرا بهار، عباس اقبال، سعید نفیسی، عبدالعظیم قریب، مجتبی مینوی، سید محمد محیط طباطبایی، نصرالله فلسفی، داکتر رضا زاده شفق، علی دشتی، بدیع الزمان فروزانفر، حبیب یغمایی یکی پس از دیگری بحثهای مفیدی را در باره فردوسی و شاهنامه اغاز کردند و نکته های تازه و خواندنی نوشتند. در جمع دانشمندان امروزی و در نسل بعدتر داکتر ذبیح الله صفا، داکتر محمد علی اسلامی، شاهرخ مسکوب به فردوسی شناسی پرداختند. کتابشناسی های ایرانی تا سال ۱۲۵۰از (۱۸) کتاب مستقل که یا از زبانهای دیگر ترجمه شده ویا دانشمندان ایرانی درباره فردوسی و شاهکار جاویدانی او نوشته اند اطلاع میدهند. (۱۹۶) مقاله و تحقیقات علمی در مجلات و ماهنامه های ایرانی در باره فردوسی انتشار یافته است. این ارقام شامل چاپهایی نمیشود که از اصل متن شاهنامه بعمل آمده است.
در زبان عربی شاهنامه برای اولین بار توسط فتح بن علی بنداری اصفهانی صورت گرفت. علی بنداری ترجمه شاهنامه را در جمادی الاول ۶۲۰هق شروع و در سال ۶۲۱ هق یعنی بعد از هجده ماه انجام داد. ترجمه بنداری به نثر
و کلمات سهل، آسان و روان صورت گرفت ووقایع بطوری ساده و خالی از تفصیل و تصویر شعری درآن نقل شده است. گرچه این ترجمه زیبایی اشعار فردوســـی را
ندارد ولی وقایع شاهنامه با بیان ساده و بطور اختصار درآن نقل شده است. مزیت خاصی که این ترجمه دارد اینست که در اوایل قرن هفتم هق یعنی قبل از تولید اختلاف زیاد بین نسخه های شاهنامه نقل گردیده است. ترجمه علی بنداری به تصحیح دانشمند محترم عبدالوهاب عزام در سال ۱۳۵۰ هش در قاهره بچاپ رسیده است. از آثار و کتب دیگر بزبان عربی اطلاع نداریم.
(۱)ترجمه شاهنامه برزبان سربی (۱) ترجمه بزبان عبری (۵) ترجمه بزبان گجراتی (۱) ترجمه بزبان اردو (۱) ترجمه بزبان بنگالی (۱) ترجمه بزبان کردی (۷۴) ترجمه بزبان گرجی (۱) ترجمه بزبان جاپانی انتشار یافته است.
شاهنامه بزبان هندی در سال ۱۸۴۶برای اولین بار توسط دانشمند هندی مال چند ترجمه شد و سپس در کلکته بچاپ رسید. ترجمه های دیگری در کانپور، مرتهه، لکنهو و آگره بچاپ رسیده است. احصائیه های یونورسل از (۵) ترجمه زبان هندی اطلاع داده اند.
در زبان ترکی ترجمه هایی از شاهنامه وجود دارد. چنانچه اولین ترجمه بزبان ترکی در سال ۸۵۴ هق صورت گرفته بعداً ترجمه های دیگر توسط دانشمندان محترم رشید بیگ افندی زاده، عباس غالب زاده نظر، و. ی. جودت، وعده کثیری از دانشمندان ترکی صورت گرفته و تحقیقات بیشماری در باره شاهنامه و پهلوانان آن بعمل آورده اند. شاهنامه بزبان ترکی عثمانی شرقی نیز ترجمه شده و در سال ۱۳۲۶ هق در تاشکند بچاپ رسیده است. به استناد احصائیه جهانی تا سال ۱۹۷۰ عیسوی (۱۲) ترجمه و (۶۵) مقاله تحقیقی در باره شاهنامه و پهلوانان آن بچاپ رسیده است.
در زبان تاجیکی (۱) ترجمه متن شاهنامه و (۳۵) مقاله انتشار یافته است. اطلاع حاکی ازآن است که در سالهای اخیر تحقیقات بیشتری در مورد شاهنامه و فردوسی در زبان تاجیکی صورت گرفته است. چون احصائیه تازه و دقیق از کتابشناسی های تاریخی تاجیکها بدست نداریم آمارما درین مورد دقیق نیست. امیدواریم با بچاپ رسیدن کتابشناسی فردوسی در زبان تاجیکی کارما در مورد شناخت فردوسی تکمیل گردد.
و امادر افغانستان در زبان فارسی دری ترجمه شاهنامه وشاهنامه شناسی سابقه دیرین ندارد. هنوزدانشمندان شاهنامه شناس فارسی دری گوی افغانستان چطوریکه لازم است به ژرفا و پهنای این دریای خروشان معنی بکلی پی نبرده تمام صدفهای درخشان آنرا گرد نیاورده اند و درُ معانی آنرا چنانکه شاید وباید نمایان و سفته نگردانیده اند. کارهای زیادی لازم است تا این مرد بزرگ تاریخ آریانای کبیر در افغانستان معرفی گرددو شاهنامه بحیث شاهکار زبان فارسی دری جای و مقام خودرا در ادبیات ما احراز نماید. تا بدانجا رسد که دانشمندان فارسی دری گوی بی همتایی وبی بدیلی آنرا در سطر جدول شاهکارهای جهان به متکلمین خود و دیگران معرفی نمایند. این بدان معنی نیست که در زبان فارسی دری بکلی کاری انجام نیافته است. کاوش و جستجوی ما از کارهای انگشت شماری که سابقه چهل ساله دارند نوید میدهد. آغاز گر این کارهادانشمند محترم احمد علی کهزاد میباشد که در سال ۱۳۲۳هش رساله کوچکی تحت عنوان “شاهنامه و مقایسه میان پهلوانان آن و اوستا” به رشته تحریر در آورد. دانشمند محترم کهزاد در سال ۱۳۵۵ هش کتاب دیگری بنام “افغانستان در شاهنامه” نوشت و ارتباط شاهنامه را با خراسان وبا آریانای کهن نمودار ساخت.
در جمع مقاله های تحقیقی محترم محمد حیدر ژوبل اولین دانشمندی میباشد که مقاله تحقیقی زیر عنوان “شالوده مثنوی سرایی و شاهنامه نگاری” بعمل آورد و آنرا در شماره دوم سال ۱۳۳۶هش مجله عرفان بچاپ رسانید. به تعقیب آن دانشمندان و محققان دیگر تحقیقات متعددی در باره شاهنامه بعمل آوردند که کتابشناسیهای افغانستان تا حال (۱۲) کتاب تحقیقی و (۵۰) مقاله تحقیقی در باره شاهنامه، پهلوانان و قهرمانان شاهنامه و زندگی نامه ابوالقاسم فردوسی گزارش میدهند.
کتاب فردوسی شناسی افغانستان نشان میدهد که کار درباره شاهنامه و فردوسی در زبان فارسی دری صعودی بوده روزتا روز در تعداد پژوهش ها و نوشته های تحلیلی در باره شاهنامه و فردوسی فزونی میگیرد. این امید واری میدهد که در سالهای آینده تحقیقات بیشتر و بیشتر در باره شاهنامه صورت گیرد و کتابشناسی فردوسی در افغانستان جامع تر گردد.
احصائیه و آمار و جستجو های ما نشان میدهد که این کار بلند نظم از باد وباران زمانه گزندی ندیده و در هر زمان استوارتر و پر محتواتر و پر شکوه تر گردیده است. اما افسوس و دریغ که از گزند نسخه نویسان و فرهنگ نویسان و خوانندگان که در متن شاهنامه دست برد زده اند بر کنار نمانده آسیب فراوان دیده است. بطوریکه دونسخه کهنه ویا جدید شاهنامه وجودندارد که در آنها دو صد بیت پیهم همسان وبی کاستی و فزونی مانده باشد. این زیان بزرگ از روی آنست که صدها نسخه خطی و رونویس از متن شاهنامه اصلی و اولی برداشته شده و در هرکدام ذوق جداگانه بکار رفته است. آماریکه ازنسخه های خطی شاهنامه بدست ما رسیده می رساند که (۲۲۹) نسخه خطی بزبان فارسی دری دارای تاریخ کتابت و (۲۱۱) نسخه خطی بدون تاریخ کتابت بزبان فارسی دری و (۴) نسخه خطی بزبان عربی وجود دارد که مجموعاً بالغ به (۴۴۴) نسخه خطی میگردد. قدیمی ترین آنها که تا اکنون معلوم است نسخه خطی محفوظ در موزه بریتانیا میباشد که در سال ۶۷۵هق کتابت شده. نسخه سوم نسخه خطی محفوظ در کتابخانه عامه لیننگراد میباشد که در سال ۷۳۲ هق کتابت شده است.
علاوه بر نظم یک تعداد منتخبات، نثر شاهنامه نیز وجود دارد که بدون تاریخ بوده چندان هویت مشخص ندارد. از جمله این آثار، شاهنامه ترکی بیک بن تولک بیگ سال کتابت ۱۰۶۳ هق است که بنام تاریخ دلکشای شمشیرخانی خلاصه و منتخب شده است و نسخ متعدد آن در کتابخانه ها وجود دارد. شاهنامه “بختیارخانی” که صورت دیگر تلخیص آن است نیز فراوان موجود میباشد. همچنین شاهنامه بصورت نثر نقل و روایت شده است که نسخه های فراوان آن در کتابخانه های دنیا وجود دارد. شاهنامه نثری باهتمام نورعلی جونپوری در سال ۱۲۴۵ هق در مطبع قادری هند طبع شده است.
نتیجه اینکه بازنمایی اهمیت فردوسی که تا حد بسیار زیاد مرهون اهتمام اروپائیان و دانشمندانی است که از سال ۱۷۷۸ عیسوی باینطرف بطبع و تحلیل شاهنامه و تحقیق درآن پرداخته اند. چون اروپائیان این حماسه جاویدانی را ستونی استوار در ادبیات فارسی دری و مشحون از افکار و ظرایف معنوی یافتند تجسس در سوانح و احوال شاعر و مخصوصاً نقد شاهنامه را مطمح نظر قرار دادند. دانشمندانی چون اشپیگل، تئودور نولدکه، هرمان اته، ادوارد برون، ژول مول، فولرس و غیره درین راه گامهای استواری برداشته خدمات با ارزش انجام دادند. تا بدانجا که (۳) کتابشناسی فردوسی بزبان های فرانسوی، انگلیسی، روسی تدوین گردیده و بیشتر از (۷۰۰) کتاب ، ترجمه و مقاله تحقیقی در باره فردوسی و شاهنامه جاویدانی او در (۲۴) زبان زنده جهان نشر شده است. در زبانهای شرقی مجموعاً (۲۵۷) کتاب و مقاله تحقیقی (۳۷) چاپ کامل شاهنامه (۳۵) خلاصه و منتخبات شاهنامه (۶) لغت نامه (۲) کتابشناسی و (۲۲) منابعیکه در آنها از شاهنامه ذکری بعمل آمده است موجود میباشد.
آخرین و کلی ترین آماریکه از کتابشناسی های ملی و یونورسل (آفاقی) بدست می آید می رساند که (۱۹۷) کتاب مستقل و ترجمه (۷۸۰) مقاله تحقیقی و پژوهشی (۴۶۵) نسخه خطی (۷۲) چاپ متن کامل و خلاصه و منتخب شاهنامه در بین سالهای ۱۷۷۸ عیسوی تا سالهای ۱۹۸۰ عیسوی بچاپ رسیده که مجموعاً به ۱۵۱۴ ترجمه ، کتاب و مقاله تحقیقی در (۲۴) زبان بالغ میگردد. این گویای آنست که این کاخ بلند نظم از باد وباران زمانه در امان مانده و روز تا روز استوارتر و پرشکوه تر وغنی تر اذهان دانشمندان جهان را بخود معطوف داشته هر روز پرثمر تر از روز پیش در آئینه مطبوعات جهان انعکاس می نماید که مایه افتخار و سر بلندی عموم فارسی دری گویان جهان و افغانستان میباشد.
برگرفته از وبلاگ نویسنده