یک قلم در سیاستگذاری های زنانه، حکومت جمهوری اسلامی ایران بازنده است.
اصلا فرض را بر این بگذاریم که شده است ابرقدرت و دست قدرت های جهانی را از پشت بسته است و فرض را بر این بگذاریم که شده است ارباب منطقه، با وجود همه این فرض ها، در سیاستگذاری نسبت به زنان بازنده است.
یک نگاه شتابزده به تاریخ اجتماعی ایران نشان می دهد که در فرهنگ ورزش ستنی و مرام پهلوانان کشتی، زن حضور نداشته، تماشاچی نبوده، چه رسد به این که وسط زورخانه ماهیچه نشان بدهد. در این فرهنگ، زن را به گونه ای می نگریستند که باید زیر بالهای ضعیف اش را بگیرند. نگذارند دست نااهل به دامان کبریائی اش برسد. زن در این فرهنگ هر چند احترام داشته، ولی حضورش روی هر صحنه ای تقبیح می شده و مرام پهلوانی و لوطیگری با آن سازگار نبوده است.
حال این فرهنگ چندان خود را بازسازی کرده و با فرهنگ روزآمد جهانی خود را تطبیق داده که “فدراسیون کشتی ایران” تصمیم می گیرد ارکستر سمفونیک تهران را برای اختتامیه لیگ جهانی کشتی آزاد دعوت کند. در این ارکستر زنانی در جایگاه نوازنده حضور دارند. مجوز لازم بنا به گفته معاون پارلمانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفت و گو با سایت “موسیقی ما” با تاکید بر “اجرای سرود ملی توسط ارکستر سمفونیک تهران صادر شده بوده. وزارت ورزش و جوانان نیز در جریان کامل ماجرا قرار داشته…“، اما ناگهان و در حالی که همه مقدمات اجرا فراهم شده بود، اعلام کردند زنان نمی توانند روی صحنه حضور داشته باشند. زحمات، تمرین ها، هزینه ها، حیثیت ایران در منظر جهانی بر باد رفت. حیثیتی که حکومت در ماجراهای فرهنگی و حقوق بشری بکلی در بند آن نیست و به آن بها نمی دهد.
در این یادداشت از بحث گسترده لغو کنسرت ها در شهرستان های کشور که بحرانی شده در می گذریم. همه کم و بیش از آن با خبرند. آن چه تازگی دارد این است که حکومت حتا از سنتی ترین لایه های اجتماعی که همانا دوستداران ورزش های سنتی و زورخانه ای و فرهنگ پهلوانی در این ورزش هاست، عقب مانده است. در یک دگردیسی وسیع، فرهنگ سنتی در لایه های گوناگون اجتماعی پالایش شده. اخلاق با ضوابط متفاوتی از گذشته تعریف می شود. اگر افراطگری در بخش هائی از جامعه چشم را می آزارد و نگرانی ایجاد می کند، ریشه های آن را باید در عوامل دیگری بررسی کرد. در جاهائی که مرام سنتی بوده و کمک به زنان بیوه و ایتام، بیشترین توجه مالی و معنوی پهلوانان را به خود جلب می کرده، ویژگی های فرهنگ سنتی، آگاهانه و موزون و همپای زمانه و نیازهای آن تغییر کرده. دعوت از ارکستر سمفونیک تهران با حضور زنان هنرمند و نوازنده ایرانی برای آن که سرود ملی در برابر تماشاگران خارجی اجرا بشود، نشانه ای است از تحولات طبیعی در فرهنگ سنتی که حکومت یا دست کم بخش های زورمندی از حکومت نمی خواهد آن را باور کند. ربط دادن بحران لغو ارکسترها به روی کار آمدن حسن روحانی، هرچند در مجموعه حرکت های بازدارنده در برابر سیاست های موسوم به اعتدالی قابل بحث است، ولی از طرفی هم ساده کردن موضوع است. اگر سیاست کلان حکومت، بر استخوان پاره های فرهنگ کهنه استوار نبود، نمی توانستند آن را دستمایه جنگ قدرت جناحی کنند. سنتی های جامعه ایران، منصرف از ساز و کار حکومت و البته آهسته و پیوسته، سنت های ناسازگار با زمانه را به حاشیه می رانند. کاری که حکومت از آن بیزار است.
منظور آن که در ایران امروز هیچ چیز سر جای خودش نیست. از طرفی فرهنگ زورخانه ای متحول شده و می خواهد ارکستری را در اختتامیه “لیگ جهانی کشتی آزاد” در جهان به تماشا بگذارد تا مردان و زنان نوازنده در این ارکستر بر منزلت فرهنگی، هنری، و ملی ایران در سطح بین المللی بیافزایند، از طرفی حکومت که بخش اصلی اش پنهان است و ناگهان هر جا زنی را با قدرت و اعتماد به نفس روی صحنه ای می بیند، پیدایش می شود، راه را بر اجرا می بندد. ابتدا امریه ای صادر می شود بر حذف زنان و سپس برنامه بلااجرا می ماند. این درجه از فاصله فرهنگی بین حکومت و سنتی ترین لایه های فرهنگی آن، از باخت حکومتی خبر می دهد که در مدت 36 سال سیاستگذاری نسبت به حذف زنان، زورش نرسیده و پول و انرژی و آبروی بین المللی از دست داده است.
هنوز کسی نمی داند این دستور زورمندانه درست لحظاتی پیش از اجرا، و در شرایطی که مردان نوازنده هماهنگ با زنان نوازنده می خواسته اند سرود ملی را بنوازند، از سوی کدام نهاد صادر شده است.
رئیس فدراسیون کشتی در نامه ای که به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشته، رویداد را توضیح داده و افزوده است:
“فدراسیون کشتی در نظر دارد در مراسم افتتاحیه “جام جهان پهلوان تختی” که با حضور چندین کشور خارجی از نقاط مختلف جهان در دی ماه سال جاری در تهران برگزار می شود، از ارکستر سمفونیک برای اجرای سرود جمهوری اسلامی ایران و قطعه ای در خصوص پهلوانی و جهان پهلوانی تختی دعوت به عمل آورد. لطفا دستور فرمائید در این خصوص نیز اقدامات و هماهنگی های لازم مبذول گردد تا انشاءالله دیگر شاهد ممانعت از اجرای سرود جمهوری اسلامی ایران توسط ارکستر سمفونیک جمهوری اسلامی ایران در مسابقات بین المللی که میزبان آن فدراسیون کشتی جمهوری اسلامی ایران است، نباشیم.”
هر چه زمان می گذرد امید به این که فرهیختگان ماندگار در ایران بتوانند ذات و جوهره حکومت را با خود همسو کنند کمتر می شود. اما این به معنای برد حکومت در سیاستگذاری های فرهنگی نیست. زیست هنری زیرزمینی و زیست آشکار فرهنگی از نوع آن چه در آن فدراسیون کشتی و ارکستر سمفونیک در گیر شدند، دو وجه منازعه ای بزرگ را نمایش می دهند. در تمام ماجراهای فرهنگی که حکومت و مردم در مقابل هم قرار می گیرند، عنصر “زن بودن” انگیزه نبردی جاودانه است. تو گوئی جوهره این حکومت نه تنها با زنانگی و هنر برای هنر، سر جنگ دارد، بلکه در نبردی جاهلانه با طبیعت که تعریفی تک جنسی ندارد، نیرو از دست می دهد.
سرانجام تحولات اجتماعی که در نمونه آشکار و اخیر، رویکرد ورزشکاران حوزه های سنتی به نگرش های مدرن جهانی است، راه را بر نبرد حکومت با طبیعت و به خصوص طبیعت زنانه می بندد. آیا آرشه ای که زنی هنرمند بر سیم های ویولون می کشد، با آرشه ای که مردی هنرمند بر سیم های ساز می کشد، دو مفهوم جداگانه را به تماشاچی و شنونده منتقل می کند؟ آرشه زن تب جنسی را بالا می برد و آرشه مرد، غنای معنوی را؟
حکومت بازنده از حکومت برنده خطرناک تر است. اصرار این حکومت برای اثبات نگاه غیر طبیعی و نسنجید اش به پدیده های مدرن فرهنگی و هنری، ترس را لحظه به لحظه گسترده می کند.