المپیک ۲۰۱۲ لندن توسط ویلیام شکسپیر افتتاح شد. الحق که به قول مش قاسم این انگلیسی ها با آن چشم های چپ کورشده شان المپیکی برگزار کردند به قول مهران مدیری کمپرس (که مپرس سابق). هر چه تاریخ داشتند، ریختند روی صحنه، از چارلز دیکنز بگیر تا جیمزباند و مستر بین و هری پاتر. قسمت موسیقی افتتاحیه شاهکار بود، مقادیر متنابهی حال کردیم. رژه تیم های ورزشی هم باحال بود. تیم مکزیک جعبه مداد رنگی بود، بهترین لباس ها به نظر من لباس مکزیکی ها بود. مهم ترین موضوع اینکه تمام تیم های شرکت کننده عضو زن ورزشکار داشتند. به قول یکی از دوستان تعداد اعضای شرکت کننده آمریکا در المپیک از تعداد راهپیمایان دهه فجر بیشتر بود. فعلا یک تیرانداز زن ایرانی پنجم شد، یک تیرانداز زن دیگر رفت آن آخرها نشست. دوچرخه سوار ایرانی نفر یکی به آخر در میان ۱۳۰ نفر شد، و نوشاد عالمیان بازیکن پینگ پنگ کشور، اولین بازی را چهار بر صفر از حریف چینی الاصل استرالیایی برد. این اولین پیروزی ایران در مسابقات پینگ پنگ المپیک است.
رژه تیم ایران هم اگرچه با اخم اعضای تیم همراه بود، ولی آبروریزی نشد. لباس ها بد نبود. ظاهرا رژه رونده ها تیم پزشکی و تعدادی از مدیران گروه اعزامی بودند. مثل اینکه علی آبادی، کارشناس ورزش و استاد زبان انگلیسی و نماینده ایران در المپیک و همکلاسی محمود احمدی نژاد هم در رژه گروه اعزامی حضور داشت و لبخند ملیح می زد. به قول عادل فردوسی پور ببین چه می کنه این علی آبادی؟
اسی نیک نژاد و جیگرسالاری
فعلا داستان اسی نیک نژاد ادامه دارد. آقای حسین نژاد از مسوولان سینمایی کشور، به خبرهای نامعلوم در مورد فیلم نیک نژاد اشاره کرد و در یک جمله درخشان تاریخی ضمن اشاره به احتمال حضور جرج کلونی و دیگر بازیگران سرشناس جهانی در این فیلم گفت: “دستمزد بازی جورج کلونی در یک فیلم بیست میلیون دلار است….. اگر تعدادی بازیگر حرفه ای مثل او در فیلم بازی کنند، بودجه فیلم بین بیست میلیون تا ۲۵ میلیون دلار می شود.” یعنی اگر تعدادی بازیگر مثل جرج کلونی که هر کدام ۲۰ میلیون دلار دستمزد می گیرند، در فیلم بازی کنند، و هزینه فیلم را هم محاسبه کنیم، چند تا ۲۰ میلیون به اضافه هزینه احتمالی ده میلیون دلاری ساخت فیلم جمعا می شود همان ۲۰ میلیون. البته من مخالف با کاهش هزینه نیستم، خیلی هم تبریک می گویم که کشور ما به حدی رسیده که ۲۰ ضربدر سه می شود بیست و حتی کمتر، ولی فکر کنم در آمریکا ۲۰ ضربدر سه بشود ۶۰، حالا فرض کنیم که اصولا فیلم هالیوودی را صلواتی بسازند. از طرف دیگر آقای اسی نیک نژاد در یک مصاحبه شورانگیز که وبسایت فارس منتشر کرد، در مورد فیلمهای اروتیک که تهیه کرده است، گفت: “متاسفانه این چند کار اروتیک در کارنامه بنده قرار دارد.” البته من با وجود این فیلمها در کارنامه اسی مارلبورو مخالف نیستم، با این مخالفم که چرا هیچ فیلم دیگری در کارنامه اش وجود ندارد.
چرا چرا چرا؟ یا ابالفرز!
واقعا این سرعت واکنش روحانیت عزیز جای تقدیر و تشکر و چیزهای دیگر دارد. نصف روحانیت قم که مخالف دولت است، حق خروج از خانه را ندارد، بچه مذهبی های کشور در دعای کمیل دستگیر می شوند. تقریبا همه کشورهای اسلامی درست و حسابی از ایران می ترسند. مسجد دراویش ایرانی در پایتخت شیعه خراب می شود و خاکش را به توبره می کشند، آن وقت آیت الله رضا استادی بعد از سه سال از غار اصحاب کهف بیرون آمده و وسط آی نقی و کمپین یک میلیون امام زمان در زندان اوین، می فرماید: “کاری نکنیم جوانها از دین زده شوند.” یکی هم نیست که کارکرد زمان را در افعال فارسی به حاج آقا گوشزد کند که نباید بگوییم “کاری نکنیم” باید بگوییم: “کاری نباید می کردیم.”
افشاگری افشاگری، حکومت کارگری
فرض کن یک دولتی فاسد باشد، باید چکارش کرد؟ البته اول باید فرض کنیم که ما طرفدار مبارزه با فساد هستیم. با این فرض که مخالف فساد دولت هستیم، باید چکار کنیم؟ صبر کنید توضیح بیشتری بدهم. مثلا فرض کنید اندام یک بیمار عفونی و فاسد شده و او را مریض کرده. برای مبارزه با این بیماری دو راه وجود دارد، یکی اینکه عضو بیمار را درمان کنیم که باعث پیشرفت بیماری و مرگ او نشود، راه دوم این است که بگذاریم بیمار بمیرد و وقتی مرد، او را مداوا کنیم. البته تعداد خیلی کمی طرفدار راه حل دومی هستند. و اکثر پزشکان جهان معتقدند بیمار باید قبل از مرگ درمان شود، ولی فرض محال که محال نیست. احتمالا پزشکانی هم هستند که ممکن است معتقد باشند که درمان یک بیمار ممکن است باعث بشود او دردش بگیرد، پس بگذاریم وقتی مرد و دردش نگرفت، آن عضو را درمان کنیم. آقای ابوالفضل بوترابی نماینده مجلس گفت: “اسناد فساد تیم احمدی نژاد پس از پایان دولت دهم افشا خواهد شد.” یکی از آگاهان پرسید: “چرا همین الآن افشا نمی کنید؟” وی پاسخ داد: نمی خواهیم دولت تضعیف شود. به نظر شما اصولا حرف غیرمنطقی زده؟
جمعه همه با هم بریم عملیات انتحاری
بروبکس امت حزب الله هم حالی می کنند با هم. روز ۲۰ تیر سال ۱۳۷۸ بعد از اینکه دانشجویان از دانشگاه بیرون آمدند، تمام تهران را می گشتی باید از لای آجرها حزب اللهی با موچین می کشیدی بیرون. همه شان از ترس ریش ها را زده بودند و دنبال کراوات می گشتند که از خانه بروند بیرون. در سال ۱۳۸۸ هم وقتی مردم به خیابان رفتند، برادران غیور تا یک لشگر ضدشورش پشت سرشان نبود، جرات به خیابان آمدن نداشتند. اینها به کنار، بسیجیان عزیز یک بازدید نوروزی از شلمچه می خواهند بکنند، تا دوست دخترشان همراه شان نباشد و مصرف ساندیس یک سال شان را نگرفته باشند، سوار هواپیمای اهواز نمی شوند. آن وقت در سال فلان و خورده ای ده هزار نفر برای عملیات استشهادی علیه اسرائیل ثبت نام می کنند، کجا؟ روز روشن وسط نماز جمعه. فلان پاکستانی می خواهد عملیات انتحاری بکند، از ده سال قبل از روی زمین محو می شود، آخرش هم معلوم نیست کجا بترکد. این ها استتوس می گذارند که بچه ها، همگی بریم اسرائیلی ها رو بکشیم. انگار می خواهند بروند پارک. تا نصف شب هم با اسم پانته آ و نسترن و مهوش و پریوش با بقیه چت می کنند حالش را ببرند. آقای وحید یامین پورمجری رسمی تلویزیون در صفحه مجازی اش نوشته “چند نفر از شما آمادگی دارید بدون عذاب وجدان اسرائیلی ها و آمریکایی ها را بکشید؟” همه دوستانش هم پرسیدند: “عذاب وجدان دیگه چیه؟” جدی، عذاب وجدانم کجا بود؟
کمپین یک میلیون تروریست
طرف یا معنی تروریست را نمی دانند یا معنی ۶۰۰۰ را. اصلا مگر می شود شش هزار تروریست در یک کشور باشند؟ منظورم کسی نیست که آمادگی ترور کردن دارد. منظورم کسی است که واقعا در حال ترور است و اسلحه دستش گرفته. سایت های رسمی کشور به نقل از مقامات سوریه اعلام کردند که در عملیات قطع سر افعی، در دو روز شش هزار تروریست توسط ارتش سوریه محاصره شدند و صدها تروریست کشته شدند و دهها گروه تروریستی در سوریه متلاشی شدند.
اصولا در کل جنبش مسلحانه ایران، از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ در سه سازمان مسلح مجاهدین خلق و فدائیان خلق و جبهه دموکراتیک، از اول تا آخر قضیه ۲۵۰ نفر نیروی مسلح وجود داشت که در موردش ۵۰۰ تا کتاب منتشر شده. همین سازمان مجاهدین خلق از اول تا آخرش را که جمع کنی که سی سال با جمهوری اسلامی جنگید و دو تا حکومت در عراق تغییر کرده و آنها از نیروهای مسلح دشمن آمریکا به نیروهای مسلح طرفدار آمریکا تبدیل شدند، سرتا ته شان ۵۰۰۰ نیروی مسلح دارند. یا مثلا القاعده و طالبان که چند سال حکومت افغانستان را در دست داشتند، کلا کمتر از ده هزار نفر نیروی تروریست جنگجو داشتند. اصلا تعداد ۶۰۰۰ نفر تروریست در یک کشور جا نمی گیرند. آن هم وقتی تلویزیون جمهوری اسلامی اعلام می کند، کل مخالفان حکومت سوریه ۵۰۰۰ نفر است. مگر می شود پنج هزار نفر مخالف حکومتی باشند، بعد شش هزار تروریست داشته باشند که کشته شده باشد، آن وقت نماینده صلیب سرخ بعد از کشته شدن این همه تروریست اعلام کند که سقوط حکومت بشار اسد قطعی است؟
اول تخم مرغ دزد بود یا شتردزد؟
این آقای علم الهدی امام جمعه مشهد هم یکی از شاهکارهای بزرگ خلقت است. من که باور نمی کنم او را هم با همه شگفتی هایش همان خدایی خلق کرده که استفن هاوکینگ را خلق کرده. حالا اصلا اول خدا بوده یا اول استفن هاوکینگ را کاری نداریم. آقای علم الهدی گفته “به جای مرغ اشکنه پیاز بخورید.” بابا لامصب حرفش را نزن فردا قیمت پیاز می شود کیلویی ده هزار تومان، باید پیاز را به عنوان گل سر بزنند روی سرشان یا به عنوان گل بگذارند روی یقه کت شان. این حرف ها آمد و نیامد دارد، بدبختی هم این است که اغلب نیامد دارد نه آمد. شانس که نداریم. حالا به جای مرغ اشکنه بخوریم، به جای بقیه چیزهایی که گران شده چکار کنیم؟ امروز قیمت اجاره خانه باز رفته بالا، فردا می گویند بروید بالای درخت زندگی کنید. همین امروز قیمت بلیت اتوبوس گران شده، فردا می گویند الاغ سوار بشوید. اصلا مگر الاغ سواری و بالای درخت رفتن و اشکنه پختن به همین سادگی است؟
یک موقعی می گفتند “عاقبت تخم مرغ دزد شتر دزد می شود” حالاطرف با ده سال سابقه کار سرقت مسلحانه طلافروشی که رزومه درخشانی دارد و حتی یک ماه بدون سرقت مسلحانه بانک و طلافروشی نگذرانده، رفته بندرعباس از مرغ فروشی سرقت مسلحانه کرده. حالا کارش تو سرمان بخورد، تمام ادبیات فارسی را تغییر بدهیم که “بالاخره طلا دزد تخم مرغ دزد می شود” ما که مشکل اقتصادی نداریم، تهش مشکل مان مشکل ادبیات است و همین چهار تا ضرب المثل که باید عوض کنیم.
نگوئید “مرغ همسایه غازه”، بگوئید “مرغ همسایه نازه”
نگوئید “اول مرغ بود بعد تخم مرغ”، بگوئید “اول مرغ نبود یا اول تخم مرغ”
نگوئید “مرغی که انجیر می خوره نوکش کجه”، بگوئید “مرغی که پیتزا می خوره همه جاش راسته”
نگوئید “گه مرغی شدن”، بگوئید “احمدی نژادی شدن”
نگوئید “مرغ یه پا داره” بگوئید “مرغ یک پا داشت یک پا قرض کرد رفت.”
نگوئید “آدم همه تخم مرغ هاش رو نمی ذاره توی یه زنبیل”، بگوئید “آدم همون یه تخم مرغ اش رو می ذاره روی سرش”
نگوئید “مرغ تخم طلا داره”، بگوئید “طلا فروش یه مرغ داره”
نگوئید “از شیر مرغ تا جون آدمیزاد”، بگوئید “از تخم مرغ تا سایر اشیاء نفیس”
نگوئید “قدقدش رو اینجا می کنه، تخم اش رو جای دیگه می گذاره”، بگوئید “اینجا کنسرت می دن، اونجا امضا می کنن.”