انتخابات نزدیک است

آرش بهمنی
آرش بهمنی

الف. تا زمان برگزاری یازدهمین انتخابات ریاست‌جمهوری، زمان زیادی باقی نمانده است: قریب به شش ماه دیگر قرار است مردم برای انتخاب رییس جمهوری جدید به پای صندوق‌های رای بروند، در حالی که هنوز حتی کاندیداهای اصلی این انتخابات نیز به طور قطعی مشخص نشده‌اند. از ظواهر امر این طور بر می‌آید که کلیت جریان اصول‌گرایی حداقل با دو کاندیدا وارد انتخابات خواهد شد: یک کاندیدا از سوی احمدی‌نژاد و اطرافیانش و یک کاندیدا نیز از سوی دیگر اصول‌گرایان – اگر به تفاهم و توافق برای ائتلاف بر روی یک کاندیدا برسند، مساله‌ای که تحقق آن مشکل به نظر می‌رسد. گروه‌هایی از جریان اصلاح‌طلب نیز به طور حتم با معرفی کاندیدا در این انتخابات شرکت خواهند کرد.

در این میان اما موضع گروه‌های سیاسی منتقد و مخالف و جنبش سبز، به درستی مشخص نیست و یا حداکثر، مواضع آن‌ها تنها برای ثبت در تاریخ است. این گروه‌ها یا شرکت در انتخابات را ز همین الان تحریم کرده‌اند یا آن‌که “آرزو” می‌کنند و “امیدوارند” که حاکمیت “سر عقل” بیاید و با “رفع حصر، آزادی زندانیان سیاسی و اجازه فعالیت احزاب و رسانه‌ها” شرایط برگزاری “انتخابات آزاد” را فراهم کند.

ناگفته پیداست که حاکمیت تنها به صرف “آرزو” و “امیدواری” این گروه‌ها، دست به تغییر روش‌هلای خود نخواهد زد. اگر قرار است که تغییری در روش‌های حاکمیت و تن دادن به قواعد بازی دموکراتیک رخ دهد، قاعدتا باید ناشی از فشارهای اجتماعی داخلی یا فشارهای دیپلماتیک خارجی باشد. در بعد داخلی که نزدیک به دوسال است که تقریبا هیچ بروز و ظهوری از جنبش سبز و یا دیگر منتقدان و مخالفان نیست. در عرصه‌ی بین‌الملل هم، فشارها بر فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی متمرکز است و نه نقش حقوق‌بشر – گرچه از حقوق بشر به عنوان اهرمی برای فشار بیشتر نیز استفاده می‌شود.

اجازه دهید نگاهی به وضعیت مردم در داخل ایران نیز بیافکنیم: الف. تحریم‌های غرب از یک سو و مدیریت اقتصادی کشور از سوی دیگر، کم‌کم وضعیت را به نقطه‌ی بحرانی نزدیک می‌کند. نه تنها مخالفان و متقدان، که خود اصول‌گرایان نیز بارها بر وضعیت بد اقتصادی صحه گذاشته و سپاه پاسداران نیز، چندذین بار نسبت به وقوع شورش‌های اجتماعی هشدار داده است. وضعیت بیکاری، تورم، تعطیلی واحدهای تولیدی و صنعتی، گران شدن نرخ اجناس، کالاها و خمات و… هم اظهر من الشمس است و احتمالا نیازی به توضیح برای خواننده پیگیر وضعیت ایران ندارد.

خفقان موجود در فضای سیاسی، گسستن بندهای اخلاق اجتماعی، بروز ناامنی در نقاط مختلف کشور و… نیز از دیگر موارد مبتلابه امروز جامعه‌ی ایران است.

ب. خرداد ماه سال هفتاد و شش و در هنگامه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری، وضعیت تقریبا مشابهی – البته کوچک‌تر در همه‌ی ابعاد – در کشور وجود داشت. در نتیجه‌ی سیاست‌های تعطیل اقتصادی و سپس دستور لغو آن، نرخ تورم به چهل و نه درصد رسید. کشور در وضعیت اقتصادی خوبی به سر نمی‌برد. وضعیت مطبوعات و کتاب‌ها، نیز مشخص بود و تیغ تیز سانسور بر گردن آن‌ها قرار داشت. در بعد خارجی نیز بسیاری از کشورهای اروپایی سفرای خود را از ایران فراخوانده بودند.و کشور در وضعیت نامناسبی از نظر دیپلماتیک قرار داشت.

در آن شرایط بسیاری از مخالفان و منتقدان جمهوری‌اسلامی، شرایط را برای امتیازگیری از حاکمیت مناسب دیده و کم نبودند افراد و گروه‌هایی که دست به تحریم انتخابات زده بودند. برخی دیگر نیز در مقابل آن سکوت کرده و موضعی نداشتند – که قاعدتا به عدم شرکت در انتخابات تعبیر می‌شد -. اپوزیسیون سی ساله جمهوری اسلامی، برخی مخالفان داخلی نظیر مرحوم فروهر، نهضت آزادی و گروه‌های ملی – مذهبی، جبهه ملی، برخی از روشنفکران و… فضا را برای حضور در انتخابات مناسب نمی‌دیدند. عدم صدور اجازه برای کاندیدا شدن منتقدان و مخالفان – نظیر ابراهیم یزدی و عزت‌الله سحابی – و نظارتاستوصابی شورای نگهبان، به عنوان دلایل غیرآزاد و غیردموکراتیک بودن انتخابات مورد تاکید قرار داشت. حضور کاندیدایی از سوی نظام و احتمال بالای انتخاب وی، نیز دلیل دیگری بود برای منتقدان که فضای انتخاباتی را سرد و حضور مردم را در آن کم، ارزیابی کنند. به خصوص آن‌که در دومین دوره انتخاب هاشمی‌رفسنجانی به ریاست‌جمهوری، نرخ مشارکت مردم در انتخابات نیز کاهش یافته بود.

با وجود تمام این مسایل، در نهایت مردم ایران، با مشارکت نیزدیک به هشتاد درصد، در انتخابات شرکت کردند و سیدمحمد خاتمی به ریاست‌جمهوری رسید.

پ. شکی نیست که مقایسه‌ی وضعیت امروز کشور با سال هفتاد وشش، بدون در نظر گرفتن تفاوت‌ها، کاری است اشتباه. اما نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت این است که در هر دو، فضای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مملو از ناامنی و سوظن است. در چنین شرایطی که هیچ آلترناتیو مشخصی برای تغییر اوضاع در آینده‌ی نزدیک وجود ندارد، مردم خودبه‌خود به سوی ضندوق‌های رای خواهند رفت تا “وضعیت واقعا موجود زندگی” خود را کمی بهبود ببخشند. این تلاش مسالمت‌آمیز و کم‌هزینه برای تغییرات، در وضعیت فعلی، تنها گزینه‌ای که وجود دارد: جنبش سبز به شدت و با خشونت تمام سرکوب شده، رهبران آن نزدیک به دوسال است که در حصر هستند، روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی و مدنی و دانشجویی در زندان روزگار می‌گذرانند، احزاب و مطبوعات به محاق تعطیلی رفته‌اند و از انجمن‌های اسلامی در دانشگاه‌ها نیز دیگر جز نامی وجود ندارد.

توجه کنیم که نزدیک به یک سال پیش، در انتخابات مجلس نهم، به گفته‌ی مخالفان حکومت، نزدیک به چهل درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند – عدم حضور شصت درصد از مردم در انتخابات، با رای سیدمحمد خاتمی و برخی دیگر از اصلاح‌طلبان، کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفت. این بدان معناست که در حداقلی‌ترین شرایط می‌توان این احتمال را داد که همین مقدار در انتخابات ریاست‌جمهوری شرکت کنند.

گرچه تجربه‌های پیشین ثابت کرده است که معمولا نرخ مشارکت در انتخابات ریاست‌جمهوری، بیش از نرخ مشارکت در انتخابات مجلس است. به طور مثال در انتخابات مجلس هفتم بنا به آمار وزارت کشور دولت خاتمی نزدیک به چهل و نه درصد واجدین شرایط در پای صندوق‌های رای حاضر شدند، اما یک سال و نیم بعد، و در انتخابات نهم ریاست‌جمهوری، این میزان – با وجود راه افتادن جو تحریم در کشور و تلاش برخی از گروه‌های دانشجویی و روشنفکران – به شصت درصد رسید.

درباره اهمیت انتخابات آتی نیز کم سخن گفته نشده: نخستین انتخابات ریاست‌جمهوری پس از اتفاقاتی که ۲۲ خرداد سال ۸۸ رخ داد و جمهوری‌اسلامی پس از سال‌ها٬ عریان و واضح٬ سرکوب خیابانی را در شدیدترین شکل خود٬ برگزید. هم‌چنان که رهبر جمهوری‌اسلامی٬ به مصداق قاعده انقلاب فرزندان خود را می‌خورد٬ دستور تصفیه بسیاری از نیروهای نسل اول انقلاب را داد. علاوه بر تمامی آنانی که در خیابان یا زندان‌ها توسط جمهوری‌اسلامی به قتل رسیدند و زندانیان سیاسی و عقیدتی ـ که البته از هر دو نظر٬ جمهوری‌اسلامی سابقه و ید طولایی دارد ـ این‌بار نه تنها نیروهایی که تا چندی پیش خودی محسوب می‌شدند در زندان هستند، بلکه مهدی کروبی و میرحسین موسوی نیز در شرایطی هستند که از نظر نهادهای بین‌المللی ربایش محسوب می‌شود.

سرکوب‌های ممتد و طولانی جمهوری‌اسلامی در سی و دو سال گذشته٬ باعث شده است که نیروهای اپوزیسیون نیز٬ عملا یا پایگاه قابل توجهی در داخل کشور نداشته باشند یا آنکه توانایی اجرایی کافی برای بسیج نیروهای خود را ندارند. البته نباید فراموش کرد که در پیش گرفتن تاکتیک‌های خیال‌پردازانه و مبتنی بر توهم و آنچه که مایل به دیدن آن بودند ـ و نه آن‌چیزی که در عالم واقع وجود داشت ـ نیز در از دست دادن تاثیر بر عرصه سیاست داخلی ایران٬ نقش داشته است.

عرصه سیاست٬ عرصه سیر در خیالات نیست٬ بلکه مبتنی بر استفاده از تجربه‌های پیشین و برنامه‌ریزی برای اتفاقات محتمل آینده است. تحلیل و تصمیم‌گیری براساس آرزوها٬ نیروی سیاسی را به واکنش‌های انفعالی و شکست در برنامه‌ها می‌رساند. این همان اتفاقی است که برای بسیاری از نیروهای سیاسی ‌رخ داده است. شکی نیست که جنبش سبز٬ جنبشی انتخاباتی بوده و استفاده از فرصت انتخابات در هر رژیم توتالیتر٬ می‌ تواند مورد توجه دموکراسی‌خواهان آن کشور قرار گیرد. اما نکته آن است که نمی‌توان و نباید نام آرزوها و امیدهای خود را تحلیل گذاشت و سپس با باور کردن این مساله٬ بر پایه آن به کنش سیاسی پرداخت.

نیروهای نزدیک به جنبش سبز با تاکید یک‌جانبه بر انتخابات و شروط خود٬ سوی دیگر قضیه را فراموش کردند. هرگز پاسخی به این سئوال داده نشد که اگر حاکمیت٬ این شروط را قبول نکرد٬ چه باید کرد؟ جواب البته روشن٬ اما به همان اندازه نامشخص است: شرکت نمی‌کنیم!

این کار البته دو ضرر عمده داشت ـ و دارد-: نخست آنکه کنش سیاسی اصلاح‌طلبان در انتخابات پیش‌رو را به چیزی جز قهر سیاسی تبدیل نمی‌کند. همان قهری که اصلاح‌طلبان پیش از آن با عنوان انفعال آن را نفی کرده بودند. از سوی دیگر٬ باعث این نمی‌شد که در آستانه انتخابات٬ با در دست گرفتن کاسه چه کنم٬ در پی اکسیری برای تاثیرگذاری بر انتخابات باشند.

دوستان آن‌قدر بر آرزوهای خود به عنوان تحلیل تاکید کرده‌اند که از یاد بردند حاکمیتی که به طور رسمی از اسفند سال ۸۱ پروژه اخراج اصلا‌ح‌طلبان از حاکمیت را رقم زده و با صرف هزینه‌های گزاف در خرداد ۸۸ آن را به ثمر رسانده٬ صرفا با چند سخنرانی و بیانیه٬ حاضر نیست از پروژه خود دست بکشد.

اصلاح‌طلبان حتی توجه نکردند که رهبر جمهوری‌اسلامی مدت‌هاست پروژه حذف هاشمی‌رفسنجانی را نیز کلید زده؛ آنان باز هم تصور کردند شاید لابی‌های فردی که قادر به دفاع از خود و فرزندانش نیز نیست٬ و اساسا حتی در تعلق وی به جنبش سبز نیز شک و شبهه فراوانی وجود دارد٬ می‌تواند هم‌چون اکسیری برای آنان عمل کند.

عدم آمادگی لازم برای حالتی که حاکمیت شروط اصلاح‌طلبان را رد کند٬ باعث آن شده است که هر روز بیانیه‌های شداد و غلاظ در ستایش تحریم فعال از سوی گروه‌های مختلف صادر شود. این بیانیه‌ها با کلی‌گویی٬ پرگویی و لحنی شعارگونه خواستار عدم حضور در انتخابات هستند.

ت. تحریم و یا حضور در انتخابات، به خودی خود، واجد هیچ‌گونه ارزش ذاتی نیستند. از سوی دیگر باید توجه کرد که تحریم نیز، همانند حضور در انتخابات، نیازمند در پیش گرفتن تاکتیک و استراتژی‌های مخصوص به خود است. تحریم انتخابات، صرفا به معنای عدم حضور در پای صندوق رای نیست، بلکه مقدماتی را می‌طلبد که در صورت عدم انجام آن‌ها، تفاوت معنایی آن با “عدم شرکت” از میان می‌رود.

گروه‌های سیاسی که از اکنون به دنبال تحریم انتخابات ریاست‌جمهوری آتی هستند، باید به سوالاتی در این زمینه پاسخ دهند. نخست آن‌که برای جا انداختن ایده‌ی تحریم در میان مردم، چه راهکارهایی را در پیش خواهند گرفت؟ با وجود وضع کشور، چگونه صدای خود را به گوش مردم عادی خواهد رساند و آن‌ها را از حضور در پای صندوق‌های رای، منصرف خواهند کرد؟ آیا ابزار مناسب برای این کار را در اختیار دارند یا آن‌ها را پیش‌بینی کرده‌اند یا خیر؟

نکته‌ی دوم آن است که این گروه‌ها چگونه مردم را قانع خواهند کرد که تحریم، بیش از مشارکت در انتخابات، می‌تواند به آن‌ها سود برساند؟ با چه استدلالی قرار است مردم را متوجه کنیم که وضعیت آن‌ها در صورت تحریم، بهتر از وضعیت آن‌ها، در صورت مشارکت، خواهد بود؟

نکته‌ی سوم آن است که در صورت موفقیت تحریم انتخابات، چه خواهیم کرد؟ و اساسا هدف از تحریم انتخابات چیست؟ آیا قرار است با تحریم انتخابات، دست به مشروعیت‌زدایی از حکومت بزنیم؟ آیا این حکومت همچنان در نظر اکثریت مردم ایران مشروعیت دارد که تصور می‌کنیم این‌گونه می‌توانیم آگاهی جدیدی به آن‌ها انتقال دهیم؟ در صورت وقوع این مساله، چه راهکارهایی برای استفاده از این عدم مشروعیت وجود دارد؟ و اساسا اگر بحران مشروعیت، تبدیل به بحران کارآمدی نشود، امکان بهره‌برداری از آن و امید به تغییرات در حکومت وجود دارد؟

ث. نگارنده، خود از موافقان بحث تحریم انتخابات است و البته به دلیل وضعیت خود، قادر به حضور در انتخابات هم نیست. اما باید توجه کنیم که هر کنش سیاسی، باید واجد روش‌ها و اهداف مشخصی باشد. با صدور بیانیه و سر دادن چند شعار، هیچ کنش سیاسی‌ای رخ نخواهد داد. کنش سیاسی، در فضای سیاسی واقعی رخ می‌دهد، آن‌جا که مردم حضور دارند. برای تشویق مردم به تحریم انتخابات، توصیف و توضیح راهکارهایی که منجر به تحریم خواهد شد و فواید آن، به نظر می‌رسد همین امروز هم دیگر کمی دیر شده است.