نمایش روز♦ تئاتر ایران

نویسنده
جمشید کمالی

در این سال ها به دلیل ممیزی بسیار نمایشنامه های ایرانی بیشتر سعی کرده بود روی متن های خارجی کار ‏کند که البته حاصل هم قابل قبول بود…..‏

‎ ‎پیرمردی که از مرگ می ترسید‎ ‎

نویسنده وکارگردان: نادر برهانی مرند – طراح صحنه و لباس: منوچهر شجاع- بازیگران: امیر جعفری، ریما ‏رامین فر، علی سرابی، افسانه ماهیان، ستاره پسیانی، شیوا ابراهیمی، ایوب آقاخانی، امیررضا دلاوری و ‏محمدرضا حسین زاده.‏

خلاصه داستان: نمایش داستان پیرمردی است که کابوس مردن دائم او را عذاب می دهد. پیرمرد که پس از ‏سال ها امروز بازنشسته شده از مرگ می هراسد و به این ترتیب اطرافیان خود را دچار دردسر می کند.‏

نادر برهانی مرند پایان هرسال نمایش جدید خود را روی صحنه می برد و این اتفاق امسال برای سومین سال ‏پیاپی تکرار می شود. نمایش های مرگ دستفروش، مرغابی وحشی و این بار هم کابوس های یک پیرمرد ‏بازنشسته خائن ترسو. دو نمایش سال های پیشین خارجی بودند و نمایش جدید متنی ایرانی است نوشته خود ‏برهانی مرند.‏


نادر برهانی مرند کارگردان خوبی است. او خوب هم می نویسد. اما در این سال ها به دلیل ممیزی بسیار ‏نمایشنامه های ایرانی بیشتر سعی کرده بود روی متن های خارجی کار کند که البته حاصل هم قابل قبول بود.‏
برهانی مرند در دوره های پیشین بیشتر متن های خود را اجرا می کرد که بنا به همین اجرا ها توانست نام ‏خود را به عنوان یکی از نویسندگان معاصر ادبیات نمایشی مطرح کند. کابوس های پیرمرد بازنشسته خائن ‏ترسو نیز در راستای نوشته های پیشین او به شمار می آید. اثری اجتماعی که روندی از درون به بیرئون ‏دارد. شاید در یک نگاه کلی و اولیه پیرمرد نمایش برهانی مرند یک شخصیت منحصربفرد باشد و نتوانست ‏برای او ما به ازاهای بسیاری یافت که این نکته در تعارض با دیگر نمایشنامه های این نویسنده قرار می گیرد ‏اما در عمل همین شخصیت یکه می تواند به دغدغه هایی بپردازد که جهانشمول است و این نگرانی ها در هر ‏انسانی به صورت مجزا قابل بررسی است.‏

ترس از مرگ و اینکه انسان چگونه می میرد حرف نخست این نمایش است. برهانی مرند این مقوله دردناک ‏را در قالبی از طنز پیچیده تا به نگره های کلاسیک در نمایشنامه نویسی هم نزدیک تر شود.‏

ترس از مرگی که پیرمرد نمایش برهانی مرند از آن دم می زند از یک الگوی ازلی نشات می گیرد که شاید ‏قهرمان های شکسپیر نیز از آن یاد می کردند. این ترس از مرگ هزار تویی مداوم را پدید آورده که نتیجه آن ‏تنهایی و ایزوله شدن پیرمرد در زندگی است. در این نمایش ترس از مرگ نوعی جداافتادن از جامعه است. ‏تنهایی مخوفی که نتیجه ای جز ویرانی با خود به همراه ندارد.‏

این تنهایی تلخ با جنس بازی امیر جعفری که نقش پیرمرد را بازی می کند نوعی گروتسک پدید می آورد که ‏اگر چه جعفری در جاهایی آن را در جنس بازی بسیار به کمدی نزدیک می کند اما قابل تامل به نظر می ‏رسد.‏

تنهایی پیرمرد نمایش کابوس های…. شخصیت اصلی را وا می دارد تا بوسیله ترسی که در آن گرفتار آمده ‏نظری به گذشته و روابط خود با خانواده اش بی افکند . او در این راه دوباره بسیاری از روابط خود را از سر ‏نو تعریف می کند. او حال می داند که در زندگی چه خطاهایی را مرتکب شده است. او درد دورانی را دارد ‏که فعالیت های سیاسی می کرده و زمانی که در زندان بوده یکی از دوستان خود را لو داده و بر سر مسائل ‏فامیلی نیز از ارثی که سهم او نبوده نگذشته و تمام این مسائل روح او را همچون خوره می خورد.‏

این نگاه برهانی مرند در این نمایش ما را به یاد شخصیت داستان برف های کلیمانجارو یادگار بزرگ ارنست ‏همینگوی می اندازد. قهرمان این داستان نیز در زمان حال در پی یک شکار زخمی می شود و توان حرکت را ‏از دست می دهد اما خوب که در حوادث طندگی اش غور می کند در می یابد که حادثه و اتفاقات مربوط به ‏دوران دیگری است. زخم امروز او بهانه ای بوده تا وی زخم های روحی اش را به یاد آورد.‏

پیرمرد نمایش برهانی مرند نیز دقیقا چنین است. او هم می داند ترس امروزش از مرگ و نیستی ریشه در ‏دوران ماضی دارد. پیرمرد زخم های اساسی را دیروز بر پیکر و روحش وارد آورده است.‏

اما با تمامی این اوصاف و اطلاعاتی که از سوی نویسنده و کارگردان نمایش درباره پیرمرد در اختیار ‏مخاطب قرار می گیرد پیرمرد در طول نمایش حالتی منفعل دارد. او جوانی پر شروشوری داشته است و ‏امروز چندان اثری از آن شروشور نیست. همین مسئله سبب شده ما تنها از طریق اطلاعات پیرنگی با ‏شخصیت او آشنا شویم و رفتارو حرکات وی در زمان حال چندان محمل مناسبی برای معرفی او نمی شود. ‏یعنی ما باید بخش عمده ای از این شخصیت را در ذهن بسازیم و بعد تر با توجه به داده های ذهنی خود وی را ‏قضاوت کنیم.‏

برهانی مرند گناهکاران بسیاری را تصویر کرده است. ادم هایی که در نمایش هایی همچون تیغ کهنه، چیستا ‏و… در دوران پیری تاوان اعمال جوانی خود را پس می دهند. حتی نمایشنامه های خارجی او نیز چنین ‏خصلتی را دارا هستند. این بن مایه مشترک در قالب فضایی رئالیستی ترسیم می شود. او در تمام این سال ها ‏می توانست متون بیشتری را از آثار خود روی صحنه برد که دورن سانسور و ممیزی بر آن دوری ناخواسته ‏را تحمیل کرد.‏