سووشون ♦ هزار و یک شب

نویسنده
بهاره خسروی

صفحه جدید هنر روز نام خود را از رمان مشهور سیمین دانشور گرفته و به کند و کاو در ادبیات داستان ایران- داخل و ‏خارج کشور- می پردازد.در هر شماره ابتدا داستانی را می خوانید، سپس نگاهی به آن و در پایان یادداشتی در باره ‏زندگی و آثار نویسنده. داستان برگزیده این شماره به داستان کوتاه فرصت از مجموعه داستان کوارتت مرگ و دختر، ‏نوشته فتح الله بی نیاز اختصاص دارد.‏

sovashon738_1.jpg

‏♦ داستان

‎ ‎فرصت‎ ‎

پس از پانزده سال بر حسب تصادف یکی از دوستان قدیمی را در چهارراه نسبتا خلوتی دیدم. همدیگر را در آغوش ‏گرفتیم و سه-چهار بار بر سر و روی هم بوسه زدیم.شوق دیدارمان به حدی بود که چشمانش ار نم خفیفی برق زد. چشم ‏های من هم نمناک شد.‏

هر دو دستم را در دست هایش فشرد و گفت:“خاطرات آن روزها و خوبی هایت هیچ وقت از یادم نمی رود. هیچ وقت! ‏باور کن!“‏

گفتم: “چقدر بد است که نمی توانیم مثل آن سال ها همدیگر را ببینیم!” با حالتی امیدوار گفت: “ اگر کمی همت کنیم، باز ‏هم می توانیم همدیگر را ببینیم.“‏

از کار و زندگی ام پرسید و از حال و رو خودش حرف زد. فهمیدم که سه بچه دارد و هر روز تا پاسی از شب کار می ‏کند تا هزینه خانواده اش را جور کند. گفت:” تمام این دویدن ها فقط برای نان روز است، نه پس انداز و مال اندوزی.“‏

گفتم:” می دانم. همین طور است. غیر از این هم نمی تواند باشد!“‏

آن گاه تنها کارتی را که در جیب داشتم، به او دادم. نشانی و تلفن خانه ام روی این کارت نوشته شده بود. متاسفانه هیچ ‏کداممان کاغذ و قلمی نداشتیم که من نشانی یا شماره تلفنش را یادداشت کنم.‏

قول داد که در اولین فرصت به من تلفن کند، بعد به دیدنم بیاید. دو بار تاکید کرد:“حتما می آیم!قول می دهم!“‏

بار دیگر همدیگر را در آغوش گرفتیم و چند لحظه ای به همان حال باقی ماندیم. واقعاً از او دل نمی کندم. به هر حال ‏روزگاری یکی از دوستان صمیمی ام بود.‏

بعد از خداحافظی و جدایی، نتوانستم جلو اشک هایم را بگیرم. ‏

روزها و شب ها گذشت و خبری از او نشد. هفته ها و ماه ها و سال ها هم سپری شد و او سراغی از من نگرفت. ‏ناراحت شدم اما تعجب نکردم؛ چون چنین چیزی سابقه داشت. طی بیست سال گذشته، ده ها همسایه، دوست، آشنا و هم ‏کلاسی سابق را تصادفاً این جا و آن جا دیده بودم. همه قول داده بودند که در اولین فرصت با من تماس بگیرند، اما به ‏دلایل نامعلومی، هیچ کدامشان حتی یک بار سراغی از من نگرفته بود.‏

با این حال، من دقیقا به خاطر چنین برخوردهایی همیشه کارتی در جیب دارم – و خواهم داشت؛ چون فکر می کنم ‏بالاخره یک نفر پیدا می شود که فرصت دیدنم را پیدا کند.‏

sovashon738_2.jpg

‏♦ نگاه‏

‎ ‎حکایت نکته‌ها‎ ‎

علی‌الله سلیمی

‏ نگاهی گذرا به داستان‌های کوتاه، بلند و رمان‌های فتح‌الله بی‌نیاز نشان می‌دهد او در حوزه داستان‌نویسی به یافته‌های ‏ریشه‌داری رسیده است که حالا با اتکا به همین دانسته‌هایش هر بار که قلم به دست می‌گیرد تا داستانی نو بنویسد به ‏سرزمین‌های خیالی و خودساخته‌اش مراجعه می‌کند تا طرحی نو دراندازد و داستانی تازه بنویسد.‏

او همانند گابریل گارسیا مارکز که بیشتر دوست دارد در سرزمین خودساخته‌اش (ماکاندو) زندگی کند؛ تا در شهرها و ‏آبادی‌هایی که شناسنامه‌های رسمی و مشخصی دارند، به مکان‌ها و سرزمین‌هایی پناه می‌برد که در عین شباهت به تمام ‏مکان‌های آشنایی که در پیرامونمان می‌بینیم، شبیه هیچ یک از جاهای رسمی و مشخص نیست. مجموعه داستان جدید این ‏نویسنده (کوراتت مرگ و دختر) هم دقیقاً در راستای همان اندیشه طرح‌ریزی شده و شکل گرفته است. یکی از ‏ویژگی‌های اصلی این کتاب آشنایی‌زدایی نویسنده از شخصیت‌های آشنا در داستان‌های ایرانی آن هم در سال‌های اخیر ‏است. فتح‌الله بی‌نیاز بی‌گمان تنها نویسنده ایرانی است که بسیاری از شخصیت‌ها و مکان‌های داستان‌هایش خارج از ‏جغرافیای رسمی کشور ایران هستند. مخاطب ایرانی موقع خواندن داستان‌های این نویسنده (داستان‌هایی که مکان‌ها و ‏شخصیت‌ها غیر ایرانی هستند) احساس می‌کند با یک متن ترجمه‌ای سر و کار دارد درحالی که خیلی زود به یاد می‌آورد ‏که با یک متن تالیفی مواجه است. البته سوژه‌های انتخابی برای این نوع داستان‌ها برای مخاطب ایرانی بیگانه هم نیستند. ‏چون بیشتر داستان‌های بی‌نیاز که در این تقسیم‌بندی قرار می‌گیرند به موضوعات و رویدادهایی اشاره دارند که در ‏گذشته‌ای نه چندان دور بخشی از دغدغه‌های شهروندان ایرانی را تشکیل می‌دادند و حالا با گذشت زمان و ‏تقسیم‌بندی‌های جغرافیایی به کشورهای جداگانه‌ای تقسیم شده‌اند. همین اشاره به موضوعاتی که در گذشته‌های نه چندان ‏دور جزو دغدغه‌های اصلی آدم‌ها بوده حالا به داستان‌های بی‌نیاز رنگ و بوی حکایت‌گونگی می‌دهد گویی مخاطب ‏زمان حال با خواندن بخشی از داستان‌های مجموعه “کوراتت مرگ و دختر” به حکایت‌های شیرین از روزگار سپری ‏شده‌ای گوش می‌دهد که هنوز بعد از گذشت سال‌ها لذت شنیدن و خواندن دارند. همین رویکرد باعث شده عنصر حکایت ‏در داستان‌های این مجموعه پررنگ‌تر شود و در مقابل سایر عناصر تحت‌الشعاع این عنصر قوی داستانی قرار گیرند. ‏از دیگر ویژگی‌های مجموعه حاضر تاکید نویسنده روی یک نکته خاص است. البته نویسنده برای رسیدن به آن نکته به ‏کمک انواع عناصر داستانی مقدمه‌چینی لازم را انجام می‌دهد و سرانجام مخاطب در فضای فراهم شده توسط قدرت قلمی ‏نویسنده به آن نکته مورد نظر او می‌رسد. به طور مثال در داستان کوتاه “دهلیزی با در نقره‌ای” نکته شاخص چگونگی ‏تعریف روابط اجتماعی و قوانین در ادیان مختلف است که روابط اجتماعی آدم‌ها تحت‌الشعاع قوانین وضع شده توسط ‏ادیان مختلف قرار می‌گیرد و یا در داستان کوتاه “ارتفاعات سفید” احساسات درونی آدم‌ها در برابر قدرت حاکم و یا ‏هسته‌های تشکیلاتی که به هر حال از قدرتی خاص در برهه‌ای از زمان برخوردارند قرار می‌گیرند. آدم‌های منفعل در ‏برابر قدرت حاکم از هر فرصتی برای آزادسازی انرژی شخصی استفاده می‌کنند حتی اگر چند دهه از آن رویداد اولیه ‏گذشته باشد و حال عکس‌العمل همان افراد در عکس اهداف شان عمل کند.نکته‌هایی از این دست در دیگر داستان‌های ‏کتاب حاضر هم گنجانده شده و به عبارت دیگر هر یک از داستان‌های این کتاب علاوه بر لذت خواندن یک داستان کوتاه ‏تقریبا با تمام ویژگی‌هایی که یک داستان کوتاه باید داشته باشد، یادآوری یک اتفاق تاریخی نیز هستند. به عبارت دیگر ‏نویسنده برای اغلب داستان‌هایش یک پس‌زمینه تاریخی را برگزیده است. البته این پس‌زمینه‌ها گاه اشاره مستقیم به یک ‏رویداد تاریخی خاص ندارند و تنها در حد یادآوری بخشی از لایه‌های اجتماعی در سال‌های گذشته هستند. به نظر ‏می‌رسد نویسنده برای گریز از برداشت‌های تک‌بعدی از داستان‌هایش که ممکن است با توجه به بعضی از نشانه‌ها، کل ‏داستان به یک موضوع معاصر نسبت داده شود، زمان و مکان و شخصیت‌های آشنا را از داستان‌هایش حذف و در مقابل ‏در همان سرزمین خودساخته‌اش داستان‌هایش را ساخته و پرداخته است. از ویژگی‌های اصلی این انتخاب اشاره به ‏مستمر بودن بعضی از رویدادهای تاریخی در طول سال‌های متمادی است که در هر دوره فقط شکل عوض می‌کند. در ‏حالی که ماهیت قضایا همان نکته‌های مورد نظر نویسنده در دوره‌های مختلف است. نکته دوم نادیده گرفتن مرزهای ‏جغرافیایی است که به نظر نویسنده تاثیری در عکس‌العمل شخصیت‌ها ندارد. فتح‌الله بی‌نیاز در مجموعه اخیرش بار ‏دیگر نشان داده است که به دغدغه‌های ذاتی آدم‌ها می‌پردازد و کاری به دسته‌بندی‌های مختلف ندارد. در داستان‌های ‏بی‌نیاز عکس‌العمل شخصیت‌های داستانی در برابر رویدادهای اجتماعی بستگی به ادراک و دانش آنها نسبت به وقایع ‏پیرامون شان دارد. از عمده ویژگی‌های دیگر مجموعه حاضر اینکه نویسنده فقط از طبقه و قشر اجتماعی خاصی ‏نمی‌نویسد. در داستان‌های او افراد مختلفی از قشرهای گوناگون حضور دارند. از ملیت‌های مختلف تا ادیان و اندیشه‌های ‏گوناگون. همچنین از طبقات اجتماعی مرفه تا کارمندان و کارگران و زنان و مردان هر یک از آنها دغدغه‌های متفاوتی ‏نسبت به دیگری دارند ولی در داستان‌های بی‌نیاز به نمایندگی از جایگاه طبقاتی خود حضور دارند.‏

sovashon738_3.jpg

‏♦ در باره نویسنده

‎ ‎فتح الله بی نیاز: نویسنده و منتقد ادبی‎ ‎

فتح الله بی نیاز در تیر ماه 1327 در مسجد سلیمان به دنیا آمد. او در سال 1351 در رشته مهندسی برق از دانش گاه ‏صنعتی شریف فارغ التحصیل شد و تا سال 1380 در انزوای خود خواسته بود. او در سال های بین 1347 تا 1380 با ‏نام های مستعار در مطبوعات، داستان کوتاه و مقاله نقد رمان و داستان کوتاه و فیلم و نمایش نامه چاپ می کرد. از ‏شهریور 1380 تاکنون نیز با نام اصلی یش بیش از 408 مقاله و داستان کوتاه در نشریه ها چاپ کرده و 104 جلسه نقد ‏و سخن رانی داشته است. ‏

بی نیاز ده جلد کتاب نقد دارد که جلد اول آن را انتشارات قصیده سرا و مرکز گفت و گوی تمدن ها با نام ادبیات : ‏قصری در تار و پود تنهائی منتشر کرده است‏

کوارتت مرگ و دختر” نام مجموعه داستان جدید “فتح الله بی نیاز” است که توسط نشر ققنوس منتشر شده است.‏

این کتاب 120 صفحه ای که 16 داستان کوتاه بی نیاز را در بر می گیرد، در تیراژ 1500 نسخه و به قیمت 1600 ‏تومان به بازار کتاب عرضه شده است.‏

از بی نیاز در سال جاری علاوه بر این کتاب، دو رمان “بعد از مرگ هنوز می میرم” و “ترجیع بندی برای شاعران ‏جوان” همزمان به چاپ رسیده بود و با احتساب چاپ سه اثر در یک سال، می توان این نویسنده را در زمره پرکارترین ‏نویسندگان معاصر ایران به شمار آورد، هر چند که به گفته خودش، او این کتاب ها را در زمان های مختلفی به ‏ناشرانشان سپرده بود.‏

فتح الله بی نیاز 33 سال از مطبوعات و مجامع ادبی ایران دوری جسته و در آن سال ها آن قدر کتاب خوانده که هم ‏اکنون به عنوان یک منتقد و داستان نویس حرفه ای در جامعه ادبی ایران مطرح است.‏

از دیگر آثار این نویسنده می توان به رمان های “ستیزه جوی دلتنگ”، “ملاقات با مسیح”، “افعی ها خودکشی نمی ‏کنند” و مجموعه داستان “تشییع جنازه یک زنده به گور” اشاره کرد.‏