جاودانگی منش مهندس سحابی

علی افشاری
علی افشاری

مهندس عزت الله سحابی بعد از ۶۳ سال فعالیت مستمر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و پژوهشی چشم بر دنیا بست. او آن چنان زیست که اسمش صفت زندگی و مرگش نیز باشد. سلوک اخلاقی والا، دینداری مخلصانه،مبارزه آشتی ناپذیر با استبداد و استعمار، وطن دوستی، توسعه گرایی بومی، انصاف، فن سالاری و آزادگی به وی عزتی کم نظیر در فضای سیاسی و مذهبی ایران بخشید.دوست و دشمن معترفند که او سالم و اخلاقی زیست و حیاتی عزتمند را تجربه کرد. مرگش نیز آینه زندگیش بود. تقدیر این فرصت را به وی بخشید تا چند صباحی بداند که مسافر مرگ است و آگاهانه ورود به حیات ابدی و آسودگی را به انتظار بنشیند.

نقطه عزیمت مهندس سحابی به میدان سیاست جنبش دانشجویی بود. به عبارت دیگر وی از دروازه دانشگاه پا به میدان فعالیت های سیاسی و اجتماعی گذاشت. تعلق او به نسل های اولیه فعالان دانشجویی و بنیانگزاران انجمن های اسلامی دانشجویان باعت شد تا پایان عمر پیوند وثیقی بین وی و دانشگاه و جبنش دانشجویی وجود داشته باشد. مهندس در تمامی ادوار تحرک جنبش دانشجویی مورد احترام عمیق دانشجویان بود. سخنان وی در کوی دانشگاه تهران نقشی مهم در اقناع دانشجویان معترض و خشمگین به پذیرش مبارزه مدنی و آرام و پرهیز از پیوستن به شورش داشت.

 مهندس سحابی از نمونه سیاست مدارانی بود که سیاست را راهی برای اصلاح جامعه و تحقق آرمان های انسانی می دید. او به معنای مصطلح سیاست ورز نبود تا مشغول بازی های قدرت شود و کار کرد حزبی و دولت محوری دغدغه اصلی وی گردد. در طبع بلند و منش خاکسارانه او جایی برای جاه طلبی و دنبال کردن نام و نان نبود.

او به نسلی تعلق داشت که پس از قربانی شدن وجه سیاسی و ضد استبدادی آرمان های انقلاب مشروطه در پای دیکتاتوری رضا شاه سر بر آورده بود و می کوشید تا پایه های ساخت سیاسی مدرن ِ مردم سالار،ملی، توسعه گرا و برابری طلب در کشور تثبیت شود.

در این میان نو گرایی دینی و سوسیال دموکراسی اندیشه راهنمای عمل وی بود. در حوزه نوگرایی دینی وی از تعالیم مهندس بازرگانِ،دکتر یدالله سحابی و آیت الله طالقانی شروع کرد و در سیر تحولات تدریجی به باور های شریعتی رسید و تا پایان عمر در آن متوقف ماند. وی به اسلام فقاهتی عنایتی نداشت در عین حال که برای روحانیت احترام قائل بود ولی آنها را فقط کارشناس دین می دانست و به حق حکومت برای آنها اعتقاد نداشت.

مهندس منتقد تکاپو های روسنفکری دینی در زمینه بسط تجربه نبوی و قبض و بسط تئوریک شریعت و صراط های مستقیم بود. وی وحی را کلام خداوند بدون هر گونه تصرف شخص پیامبر می پنداشت. به دخالت دادن عنصر مکان و زمان و در نظر گرفتن تحولات دنیا در جهان بینی باور داشت و معرفت دینی را امر پویا و تغییر پذیری می دانست منتها در تشخیص امور ذاتی و عرضی دین با دیدگاه های روشنفکری دینی اتفاق نظر نداشت و در کل رویکرد محافظه کارانه تر ی نیست به برداشت از متون و منایع دینی داشت. او ضمن تاکید بر جدایی دین از دولت اما پذیرای واژه سکولاریزم نبود. در اصل تاکید وی بر جدایی دین از دولت نفی امتیازات ویژه به روحانیون و دینداران در مقام کارگزاری حکومت بود اما وی استفاده از شرع و تعالیم دینی در نظام قانونی کشور را به صورت مطلق رد نکرد.

از نظر مهندس احکام بخش کوچک اسلام را تشکیل می داد و تامل در کتاب تاریخ و طبیعت نیز بسان قران در نزدیکی به خالق اهمیت دارد.

مهندس سحابی به بخشی از نیرو های نو اندیش دینی تعلق داشت که به تفکر چپ و بخصوص عدالت اجتماعی تمایل داشتند. بنابراین همسو با حبیب الله پیمان،کاظم سامی، محمد نخشب، محمد مهدی جعفری، دکتر علی شریعتی و بنیانگزاران مجاهدین خلق از نگاه لیبرالیستی بخش غالب نهضت آزادی فاصله گرفت. اگر چه رویکرد سیاسی وی ملهم از مذهب و باور های دینی بود ولی وی نظر منفی نسبت به تشکیل حکومت دینی فقه سالار داشت. او نیز چون مهندس بازرگان ساز و کار عرفی برای حکومت را می پسندید منتها وجه تمایز وی با بازرگان تاکید بر مشی انقلابی،آمریکا ستیزی و اقتصاد مبتنی تئوری دولت رفاهی بود.

همین ویژگی باعث شد تا وی پس از انقلاب از نهضت آزادی جدا گردد و مسیر متفاوتی را برگزیند. اما سبطره یافتن کسانی که به دنبال حکومت روحانیون بودند، عمر همراهی مهندس سحابی با نظام نو پا و تازه تاسیس جمهوری اسلامی را کوتاه کرد و دوباره رخت اپوزیسیونی بر تن کرد. منتها این بار چون پدرش در دوران رژیم پهلوی رویکرد اصلاحی را برگزید و با انقلاب و مشی براندازی مخالفت کرد. وی تا پایان عمر به روش اصلاحات پارلمانتاریستی و آرام وفادار ماند و محدوده حرکتش را فصل مشترک اصلاحات جامعه محور و دولت محور قرار داد.

روزی که وی شجاعانه در میدان خزانه تهران بر علیه ولایت فقیه سخنرانی کرد و با طبقاتی خواندن حکومت روحانیون آن را خلاف ارزش های اسلامی و به طور مشخص توحید و قسط به شمار آورد،پایه مقاومت و ایستادگی در برابر استبداد دینی را گذاشت و تا پایان عمر از ابعاد مختلف سیاسی،نظری و مذهبی به این کارزار ادامه داد. مخالفت وی با اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان باعث خشم روحانیون مجلس منهای آیت الله طالقانی، مرتضی حائری، گلزاده غفوری و جمع محدودی شد بگونه ای که تصور می کرد عنقریب حکم تکفیر دریافت خواهد نمود. از عجایب روزگار شیخ علی تهرانی که تند ترین برخورد را با وی انجام داد، خود سالیان بعد به عراق رفت و در پناه حکومت صدام از رادیو عراق بر علیه نظام به شکل بی وقفه برای چند سال سخن گفت.

انتشار ماهنامه ایران فردا نقطه عطفی در تاریخ حیات سیاسی مهندس بود و نقشی مهم در منزلت اجتماعی وی ایفا کرد. نسل جوان و بخصوص دانشجویان از این طریق با دغدغه های ملی گرایانه و مردمی مهندس آشنا شد. او در این ماهنامه کسانی از نیروهای ملی مذهبی و افراد حاشیه نشین شده دهه شصت را جمع کرد که پس از مدت کوتاهی ائتلاف نیروهای ملی – مذهبی را شکل دادند. برخی از آنان زندانیان دهه شصت بودند.

پوشش مطالب دگر اندیشان در ایران فردا موقعیت مهندس سحابی در بین روشنفکران و اپوزیسیون را ارتقاء داد. اما به میزانی که محبوبیت وی افزایش می یافت، بر خشم و کینه نیروهای حکومتی نیز از وی افزوده شد. بار اول بعد از انقلاب به دلیل انتقادات اصولی وی به سیاست های اقتصادی موسوم به تعدیل به دستور هاشمی رفسنجانی راهی زندان شد تا به اصطلاح روی وی کم گردد.

بار دیگر قربانی نگرانی متوهمانه و مالیخولیایی سعید امامی وطرح شیطانی وی برای زمین گیر کردن روشنفکران و اصحاب قکر و قلم شد تا با اخذ اعترافات دروغین از وی و پخش در برنامه هویت مستنداتی برای دعاوی بی اساس خامنه ای در خصوص تهاجم فرهنگی دشمن ارائه گردد.

بار آخر که به قول مهندس سخت ترین دوران زندان 15 ساله وی بود، آماج خشم سلطان ولایی قرار گرفت که می پنداشت وی ممکن است آلترناتیوی برای نظام شود. انتقادات مهندس و بخصوص سخنرانی تند وی در میتینگ اعتراض به “احکام دادگاه کنفرانس برلین” در دانشگاه پلی تکنیک در آذر سال 1379 و ارتفاع یافتن مقبولیت مردمی وی، خامنه ای را به وحشت انداخت و دستور برخورد سنگین با وی را صادر کرد. خامنه ای پس از آن میتینگ که با حضور ده هزار دانشجو برگزار شد، عنوان کرد که دشمن امروز از زبان یک “جوان احساساتی” و یک “پیرمرد مغرض” سخن می گوید. من در زندان 59 شاهد بودم که وی چگونه تاوان شجاعتش در نقد بی پروای استبداد دینی را پس داد و قربانی کینه دیرینه اصحاب حزب جمهوری اسلامی و مدافعان حسن آیت و روان پریشی دیکتاتور مذهبی شد.

وی برای قریب به 6 ماه هر روز به صورت پیوسته 15 ساعت بازجویی پس می داد که عمدتا شب ها بود و با بی خوابی های متوالی همراه بود. توهین های وقیحانه و فشار های روانی و بخصوص فشار خرد کننده بازجویی های القائی خیلی زود وی را به ستوه آورد و روح و جسمش را پریشان ساخت. دیگر بازجویی تبدیل به صحنه نمایشی شده بود که وی خاطراتش را می گفت و تیم بازجویی آنها را در قالب سناریوی خود که وی را فردی برانداز و نفوذی برای انحراف مردم ایران توصیف می کرد،یازنویسی می نمودند و بعد به وی دیکته می کردند تا آن اباطیل را بر کاغذ بنویسد.

یکی از حربه های آزار و اذیت وی تهدید به بازداشت فرزندانش بود. یادم می آید روزی حکم بازداشت فرزندانش هاله و حامد را به وی نشان دادند و از وی خواستند اگر می خواهد جلوی این بازداشت گرفته شود باید به استخر برود و در دیدار با نماینده آقای کروبی از اوضاع خوب و برخورد رئوفانه و عطوفت آمیز بازجویان سخن بگوید! او از فرط نگرانی قبول کرد. اما وقتی از دیدار فرزندش به بازداشتگاه برگشت، بشدت متاثر بود.من شاهد بودم چطور گریه می کرد و بر سرش می زد و از عتابی که پسرش را کرده بود ناراحت بود. شدت ناراحتی وی تا جایی رسید که حمله قلبی به وی دست داد و از بازداشتگاه مخوف 59 راهی بیمارستان بقیه الله شد. کینه و بغض بازجو ها که خود را نگاهبانان ولایت و مطیع امر رهبری می دانستند تا جایی بود که مرگ وی را آرزو می کشیدند اما در خیالی باطل می خواستند ابتدا خرد کردن و ترور شخصیت وی از طریق تواب سازی را مشاهده کنند.

برنامه آنها این بود که مهندس پس از آزادی از زندان حرف های مورد نظر آنان را در چارچوب آشتی ملی و دفاع از نگاه حاکمیت مطرح سازد. منتهی محتوی آشتی ملی را حاکمیت دیکته کند. اما مهندس پس از بستری شدن در بیمارستان و رهایی از فشار های سنگین بارجویی های اجباری به تدریج خود را بازیافت و تن به این خواسته آنان نداد. فشار های ایذایی تیم بازجویی به محوریت حسین تائب پس از آزادی وی ادامه یافت تا اینکه نامه روشنگرانه مهندس به آنها پایان داد.

مهندس پس از آزادی کوشید تا خط اصلاحات سیاسی را تقویت کند و مشی مبتنی بر اعتدال و میانه روی سیاسی را با تاکید زیاد بر حفظ تمامیت ارضی و منافع ملی ایران ترویج نماید.

او مظلومانه چشم بر دنیا بست و تا موقع مرگ نگران ایران و مردم کشور بود. خشونت گسترده حکومت در برخورد با جنبش سبز جسم و روان او را بیشتر فرسوده کرد و رنج و درد های او را افزایش داد تا در نهایت کالبد این انسان شریف و خدا جو دیگر تحمل بار غم زندگی را نیافت و دعایش مستجاب گشت و راهی دیار باقی شد.

مهندس سحابی میراث سیاسی موفقیت آمیزی از خود به جای نگذاشت. تلاش های سیاسی وی چه در دوران رژیم پهلوی، چه در دوران اول انقلاب و چه در دوران اصلاحات و پسا اصلاحات اگر چه دستاورد هایی داشت ولی از دستیابی به اهداف مورد نظر ناکام ماند و اوج آن در انتخابات دومین دوره شوراهای شهر تهران بود. همچنین درعرصه نظری نیز وی متاع مستقلی ارائه نداد و و نظرات وی در چارچوب دستگاه معرفتی دکتر شریعتی بود. البته چاشنی هایی از مهندس بازرگان و دکتر مصدق در هویت سیاسی وی وجود داشت.

 شاید درخشان ترین بعد متمایز مهندس سحابی تاکید ویژه وی بر برنامه محوری و بومی سازی الگو های توسعه بود که در این زمینه کوشش های درخوری انجام داد ولی در نهایت بسته جامع و کارایی از وی در زمینه توسعه که در عمل قابل اجرا بوده و از حوزه مباحث ارزشی و نرماتیو فرا تر رود، نیز خلق نشد.

اما با توجه به این مسائل مهندس سحابی فردی مهم و تاثیر گذار در عرصه سیاسی و اقتصادی ایران در 4 دهه گذشته بود. شناخت چرایی این مسئله محتاج در نظر گرفتن منش خاص و ویژگی های شخصیتی وی است که باعث شد منزلت اجتماعی مهندس سحابی فرا تر از افکار و باور های سیاسی و اعتقادی وی شکل بگیرد.

مهندس مردمی محترم بود پایبندی وی به اصول اخلاقی و رعایت پرنسیب های اخلاقی همه را به تحسین وا می داشت. دوست و دشمن برای وی احترام خاصی قائل بودند. رهایی و عزت نفس بالا دیگر خصیصه ای بود که همگان را جذب می کرد. وی به دنیا و قدرت بی اعتنا بود. داعیه ای نداشت. مهندس مخالفان را تحمل می کرد و به رسمیت می شناخت و می کوشید تا روابطش با دیگران را خارج از همسویی سیاسی و ایدئولوژیک تنظیم کند.. روی گشاده ای داشت و مواجه اش با مخالفین از منظر اختلاف تحلیلی و دستگاه فکری و عقیدتی بود. کینه و دشمنی با هیچکس نداشت.

او بسیار ساده و خالص بود و صداقت مثال زدنی داشت. هیچ اندیشه بدی در خصوص کسی نداشت و فکر می کرد همه چون خود وی حسن نیت دارند و با صداقت رقتار می کنند. او حتی در برخورد با باز جو ها و قاضی های دادگاه انقلاب نیز نجابت به خرج می داد. حجب و حیایی ستودنی داشت. اما سادگی و صداقت او باعث سوء استفاده های بسیار شد ولی علی رغم هزینه ها و درد سر هایی که برای وی ایجاد شد،حاضر نشد تا این ویژگی اش را تغییر دهد.

پایبندی به انصاف و اعتدال در وی پر رنگ بود. تقریبا مواضع سیاسی وی در هر برهه ای معدل و میانگین مواضع نیروهای سیاسی بود. او تجسد برایند آراء بود و از این منظر احترام و توجه ویژه ای داشت. دانشجویان خط امام پس از تسخیر سفارت امریکا فقط وی را بعنوان نماینده شورای انقلاب پذیرفتند و بر افرادی چون بهشتی، خامنه ای و رفسنجانی ترجیح دادند. حتی لاجوردی و تند روهایی که سعادتی را در اوایل انقلاب بازجویی می کردند رضایت دادند تا مهندس سحابی با وی در زندان ملاقات کرده و در خصوص شکنجه وی تحقیق نماید.

این رویداد ها نشان می داد که عمده نیروها و حتی مخالفانش انصاف وی را قبول داشتند.

او از شورش و آشوب بیزار بود و همواره نگران تجزیه ایران بود و با جنگ و برخورد های نظامی نیز مخالفت جدی داشت و پذیرش وضع موجود را بر کشیده شدن کشور به درگیری های نظامی و ایجاد نا آرامی در مرز های کشور ترجیح می داد. حمله آمریکا به عراق و افغانستان بیش از پیش وی را نسبت به دخالت خارجی ها در ایران حساس ساخته بود و از این منظر با حرکت های سیاسی رادیکال مخالفت می کرد که ممکن است باعث طمع بیگانگان شود.

فداکاری و استقبال از پرداختن هزینه مهندس مثال زدنی بود. وی اگر چه در تمامی مراحل عمرش در سطوح بالای فعالیت قرار داشت ولی مانند برخی از رهبران سیاسی و اجتماعی نبود که شان خاصی برای خودش قائل باشد و هزینه دادن را برای پائینی ها توصیه کند.

وی از همان ابتدا به راحتی پذیرفت تا برای دفاع از مواضع وعقایدش رنج زندان و اسارت را تحمل نماید. وقتی چاپخانه روزنامه “راه مصدق” توقیف شد وی که مسئول توزیع آن نشریه بود برای نخستین بار راهی زندان شد و مسئولیت همه چیز اعم از تهیه و تنظیم و انتشار و توزیع روزنامه را به تنهایی بر عهده گرفت. بار دیگر در هنگام رد و بدل کردن نامه با اعضاء سازمان مجاهدین خلق بازداشت شد. آنجا نیز مسئولیت این کار را به تنهایی پذیرفت و حکم سنگین زندان دریافت کرد.رفتار اخلاقی مهندس در پذیرش مسئولیت باعث شد تا هاشمی رفسنجانی حکمی دریافت نکند. اگر چه وی مدعی است که به دلیل مقاومت در برابر 20 ضربه شلاق از مخمصه نجات یافته است. پس از انقلاب نیز مهندس سحابی مسئولیت تمامی اتهامات ایران فردا و اعمال ائتلاف ملی – مذهبی را پذیرفت.

جوانمردی سیاسی وی زبانزد خاص و عام بود. تاکید بسیار وی بر منافع ملی، استقلال، درونزایی و مرزبندی با بیگانگان اگر چه در برخی موارد جنبه افراط به خود می گرفت، ولی تکیه گاهی استوار برای توسعه ملی و میهن دوستان بود. در واقع حضور وارستگانی چون وی باعث اطمینان خاطر بود که منافع ملی کشور در گذرگاه های بحرانی به خطر نمی افتد. علاقه شدید وی به ایران و ایرانی وی را در جایگاه “دیده بان منافع ملی” قرار داد.

آزادی خواهی و طرد تمامی اشکال استبداد دیگر ویژگی مهم مهندس سحابی بود. وی در تعامل با مخالفان و دیدگاه های منتقد معتقد به دموکراسی بود و با جباریت سیاسی مرزبندی صریحی داشت. او محور وحدت جامعه را عنصر ایرانیت می دانست تا هر ایرانی با هر نوع عقیده، نژاد، جنسیت،زبان و ایدئولوژی بتواند در تعیین سیاست گذاری های عمومی و حاکمیت ملی مشارکت داشته باشد.

دقت و وسواس در تعقیب واقعیت های اقتصادی ایران از دیگر فضائل وی بود. حافظه قوی داشت و همه را متحیر می کرد. او تاکید بسیار بر کار علمی و تخصصی داشت و به کار مطالعاتی و حساب شده بهای بسیار می داد. از جو گیری و برخورد های سطحی و پوپولیستی بیزار بود. مد گرایی سیاسی در وی راهی نداشت و دشمن آشتی ناپذیر موج سواری بود. خلق و خوی مردمی وی چشمگیر بود و با تواضع و فروتنی با کوچک و بزرگ برخورد می نمود. در زندان شاهد بودم که چگونه با زندانیان عادی برخورد انسانی و بی تکلف داشت.

تجمیع این صفات در وی باعث شد تا تجلی و ترجمان عملی انسانیت، آشتی ملی و توسعه گرایی درونزا و ملی باشد و نام و اعمال وی در اعماق جامعه ایران ریشه بدواند. وی اگر چه رفت ولی خدمات، نصایح و منش والایش در حافظه جامعه زنده است و به قول محمد قائد چون فانوس دریایی روشنگر جنبش دموکراسی خواهی و دوست داران ایران آباد، آزاد و سرافراز است.

مرگ مظلومانه و درگذشت شهادت وارانه دخترش جایگاه خانواده سحابی در سپهر عمومی را اعتلا بخشید. دستاورد ها و تعالیم این خانواده ذخیره گران قدری برای تحقق دموکراسی،پیشرفت،آزادی و کرامت انسانی است. اگرچه مرگ مهندس سحابی و ناکامی وی در رویت زوال استبداد دینی و طلوع آزادی بر ایران زمین یک تراژدی است ولی بر خلاف آرزوی حاکمیت نوستالوژی نخواهد شد. نام و یاد خاندان سحابی تا شکل گیری دموکراسی در فردای ایران زنده خواهد ماند و الهامبخش مبارزان راه رهایی و آزادی خواهد بود.

رفتار نیک و وارستگی وی تا بدانجا شهره بود که مصداق “مرد نیکو” شعر شیخ اجل سعدی شیرازی است که هرگز نمیرد بنام. از این رو اعمال وی چون دیگر ره پویان حقیقت و انسانیت سیمایی جاوادانه یافته است.

اما رفتار شنیع و موهن عوامل حکومتی در مراسم تشییع جنازه مهندس سحابی و بی حرمتی های نفرت انگیز به جنازه وی و مصیبت دلخراش مرگ شهادت گونه دختر آزاده اش، بر دشواری ها و مشکلات راهبرد اصلاح طلبانه وی در عرصه سیاسی افزود.

عمق فاجعه و خرد ستیزی و سبعیت حاکمیت در مراسم تدفین این قابلیت را دارد که برخلاف خواست مهندس سحابی مهر خاتمت بر راهبرد اجرای بی تنازل قانون اساسی بزند و با قطعیت بخشیدن به اصلاح ناپذیری نظام، تسریع گر کشوده شدن فصل سیاسی دیگری با محوریت تغییر قانون اساسی با شیوه مسالمت آمیز گردد.

این اتفاق اگر رخ دهد برگ تایید دیگری بر این سخن خواهد بود که تاریخ را تبعات نا خواسته اعمال و کردار ساخته است. البته عامل اصلی این اتفاق حاکمیت است که هر روز بیش از گذشته درجه انسداد سیاسی و حشونت ورزی دولتی را افزایش می دهد.