ما از فاصله ی میله و سیمان، گل سرخ را می چینیم… دو شعر تازه به یاد هنرمند در بند و همراه اشک های بانوی زیبای قصه های سینمایی و دیگر ترجمه ی داستانی کوتاه از گابریل گارسیا مارکز…
صبوری…
هوشنگ اسدی
برای جعفر پناهی
کمی بهار
اشک های ژولیت
و شکوفه بوسه بر لبانت
فقط کمی
کمی
- شاید به اندازه صدای کبوتر-
صبوری کن
ما از فاصله میله و سیمان
گل سرخ را می چینیم
و..
آنک
اشک های ژولیت را
می نوشیم
3 خرداد 1388
پیشکش به ژولیت بینوش هنرمند آزادهای که در جشنوارهی کن برای جعفرپناهی، هنرمند در بند ما گریست.
اشک های تو بسان مرهم اند
پرویز مویدی
اشکهای تو
چکیدههای مهر و دوستی
شکوفههای ژاله پرور بهاریاند
اشکهای تو
ترنم نوای جویبارها
درون درههای سر به هم نهادهاند
اشکهای تو
پیامهای یاوری و همدلی
نویدبخش روزهای پر ترانهاند
اشکهای تو
ستارههای پر شرارهاند
ستارههای شب درندهای که در پگاه میدمند
اشکهای تو
سرودهای رستگی
بسان ارمغان تازهاند
ز سرزمین حق آدمی
به سرزمین شعر و شور و خشم و ایستادگی
اشکهای تو
بسا ن مرهماند
به روی زخمهای ما
به روی زخمهای دردناک ما
به روی زخمهای دردناک و خون چکان ما
اشکهای تو
شکوفه و پیام و مرهماند
تهران ، اردی بهشت ماه هزار و سیصد و هشتاد و نه خورشیدی