بی اطلاعی دستگاه اطلاعاتی ومخدرتوطئه

امید معماریان
امید معماریان

po_memarian_01.jpg

بازجویی دسته جمعی از روزنامه نگارانی که از یک دوره آموزشی در کشور هلند باز می گشتند، هنگام ورود به فرودگاه مهرآباد ، واجد پیام های متعددی است که درمجموع تصویری دقیقی از دولت ورابطه اش با مردم ارائه می کند.

اول آنکه، بازجویی درفرودگاه وتوقیف اموال، دوربین ها ورایانه های شخصی، از سوی وزارت اطلاعات برای کسب خبر ازچند وچون دوره آموزشی یاد شده، پیش ازهرچیزکارکرد ایجاد ارعاب ونگرانی درمیان روزنامه نگاران وفعالان اجتماعی دارد. تکنیک ایجاد ارعاب وبالا بردن هزینه هرکارمعمولی توسط روزنامه نگاران وفعالان اجتماعی سیاسی، درسالهای گذشته همواره وبه خصوص بعد ازروی کار آمدن احمدی نژاد، توسط نیروهای امنیتی مورداستفاده قرار گرفته است. البته در اینکه چنین روش های چقدر درایجاد ارعاب ومتوقف کردن فعالیت های روزمره اهالی مطبوعات وفعالان اجتماعی موثر بوده است، آمار مشخصی دردست نیست. اماهمراه با راهی کردن جمعی ازروزنامه نگاران به خارج از کشور، تغییر شغل برخی دیگر ازآنها و استفاده همزمان از تکنیک های دیگری مانند احضار های تلفنی و دستگیری های چند ساعته وامثالهم، عملا ایجاد رعب و وحشت، به عنوان یکی از سیاست های شناخته شده دستگاه اطلاعاتی (موازی یا غیرآن) در رابطه با روزنامه نگاران وفعالان اجتماعی به کار می رود.

دوم آنکه، برخی معتقدند چنین بازجویی هایی که منحصر به مورد فوق نشده، به منظور “کسب اطلاعات” است. متاسفانه دربرخی موارد ثابت شده دستگاه های اطلاعاتی به دلیل ناتوانی در فهم وهضم مناسبات وروند های جاری جامعه وفقدان تحلیل های جامعی که بتواند سیاست های همه جانبه ای را در اختیارشان بگذارد و نحوه رفتار با قشرهای مختلف اجتماعی وسیاسی را تعریف کند، از ابتدایی ترین روش ها برای کسب اطلاعات استفاده کرده تا کمبود خود راجبران کنند. به همین جهت است که لطیفه خرگوشی که اعتراف می کند خرس است (بر اثر فشار و شکنجه) درایران به عنوان تصویری ازعملکرد وکیفیت دستگاه های اطلاعاتی شناخته می شود.

این موضوع غم انگیز است، اما واقعیت دارد. من همواره دربرابر این واقعیت مقاومت کرده ام که دستگاه های اطلاعاتی بخواهند با دستگیری وتحت فشار گذاشتن وتهدید وارعاب اطلاعات کسب کنند. چرا که چنین بی اعتماد به نفسی، کاهلی وضعف در یک نظام امنیتی خیلی خطرناک است وامنیت شهروندان را به خطر می اندازد. اطلاعاتی که روش های یاد معمولا به همراه می آورد، معمولا مغلوط و نادرست و کذب هم از آب درمی آید. اگرچه این روند در زمان ریاست جمهوری خاتمی در وزارت اطلاعات متوقف شد ومسیر دیگری پیمود، اما با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد و یک کاسه شدن اطلاعات موازی وغیرموازی وبقیه بایکدیگر، عملا با شتاب بیشتری درجریان است.

در بسیاری ازپرونده هایی که علیه افراد درزمانی خاتمی توسط اطلاعات موازی تشکیل شد، هنگامی که دستگاه قضایی نظر کارشناسی وزارت اطلاعات را درخواست کرد، اعلام شد که از نظر این وزارتخانه فرد مورد نظر مشکل امنیتی ندارد. اگرچه دربرخی پرونده ها علی رغم اینکه دستگاه قضایی هم چنین نقطه نظری داشت، ماجرا سمت وسوی دیگری پیدا کرد. مثال واضح آن پرونده اکبر گنجی است که بعد از دریافت حکم طویل المدت زندان، با حکم تنها شش ماه زندان قاضی بخشی روبرو شد. حکمی که قاضی را از کار خود برکنار کرد تا نشان دهد آنها که بازجویی می کنند وارعاب، درچنان موقعیتی هستند که می توانند استقلال قاضی ودستگاه قضایی را نیز نادیده بگیرند.

سوم آنکه، کمبود اطلاعات ویا اطلاعات غلط ونداشتن تحلیل از وضعیت موجود، عملا مرگ دستگاه اطلاعاتی به شمار می رود. چنین وضعیتی دستگاه اطلاعاتی را همواره در حالت تدافعی ویا حمله بدون حساب وکتاب می برد تا شهروندان، هرآنجا که انتظارندارند به بهانه های واهی طعمه چنین کاستی شوند وهزینه آن را بپردازند. مجموع اتفاقات ناگواری که طی سالهای گذشته از قتل های زنجیره ای تا دستگیری وآزار واذیت روزنامه نگاران شریفی همچون سیامک پورزند افتاده مبتنی براین ضعف است. این ضعف تنها دربرخورد با روزنامه نگاران تجلی پیدا نمی کند. اگر روزی روزنامه نگاران می توانستند به نقد ساختاردستگاه امنیتی بپردازند وخساراتی را که به دلیل کمبود دانش واستفاده از افراد ناآگاه به کشورتحمیل شده است را برآورد کنند، معلوم می شد چه کسی درواقع منافع ملی را نادیده می گیرد و هزینه های کشور را درحوزه های مختلف افزایش می دهد.

چهارم آنکه، چنین کاستی وضعفی طی سالهای گذشته همراه با کمبود اعتماد به نفس دردستگاه های امنیتی، آنها را سراسیمه به سوی “تئوری های توطئه” سوق داده است. “تئوری توطئه” همچون مخدری است که طی سالهای گذشته دستگاه های اطلاعاتی را نشئه خود ساخته است. نشئگی این موضوع آنچنان قوی است که آنها نمی توانند واقعیات جامعه را ببینند و تشخیص دهند روزنامه نگاران، فعالان جامعه مدنی وغیره، چگونه ستون فقرات جامعه هستند واینکه آزار واذیت این افراد که صادقانه درحرفه خود می کوشند، عملا به آسیب پذیری خود آنها وکشور دامن می زنند.

استقرار تئوری های توطئه که درقامت تهاجم فرهنگی، براندازی، استحاله نظام، نشرآکاذیب وعناوینی ازاین دست تجسم می یابد، حتی درمواردی که واقع است، به دلیل فقرو عجزدستگاه های یاد شده در تجزیه وتحلیل روابط موجود، گونه ای پردازش می شود که دایره گسترده ای از افراد را دربرمی گیرد که به صورت عادی به نظر می رسد نظام سیاسی حتی نیازمند حضورشان است.

پنجم ومهمتر ازهمه آنکه، متاسفانه، همین دستگاه ها هستند که اطلاعات خود را به مسئولان عالی رتبه نظام می دهند وتصویر آنها را از جامعه وگروه های مختلف اجتماعی وسیاسی می سازند و مجوز برخورد با افراد را دریافت می کنند. بی تردید کانال های اطلاع رسانی به مسئولان عالی رتبه نظام محدود به گروه های معدودی است می شود. وقتی آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب می گوید که “دست های بیگانه” درفرهنگ وجود دارد ویا وقتی از اینترنت به عنوان “دشمن” یاد می شود ومواردی ازاین دست می توان دریافت که چه کسی وبه چه نحوی چنین اطلاعاتی را دراختیار وی گذاشته است. هرکسی دریافت کند که دست های بیگانه درمطبوعات است، عملا به برخورد با آن حکم می دهد. اما سوال اصلی اینجاست که چگونه به این جمع بندی رسیده شده است؟

سخن آخرآنکه، دوسال پیش درجریان پرونده ای که به پرونده سایت های اینترنتی و وب لاگ نویسان معروف شد، دردیدار جمعی ازروزنامه نگاران ووب لاگ نویسان پرونده با آیت الله شاهرودی رییس قوه قضاییه، وی با اشاره به اثرات مخرب اینترنت گفت که هر روز عکس هایی را از اینترنت برای وی می آورند که سربرخی ازافراد مبتذل را به بدن برخی ازمسئولان نظام ویا شخصیت های مذهبی چسبانده اند و یا…. ایشان چند مورد دیگر را هم ذکر کردند. دهان همه ما بازمانده بود که چه کسی چنین تصویری را ازاینترنت برای وی ساخته است؟ بلافاصله گفتم جنابعاتی استحضار دارید که هیچ کدام از ما برای مونتاژ عکس خواننده ها به بدن چهره های برجسته نظام دستگیرنشده ایم. این توضیح الان خنده دار به نظر می رسد، اما درآن لحظه برای ایشان آگاهی بخش بود. دوستان دیگر نیز توضیحاتی دادند که بسیار مفید بود. به همین جهت، ناتوانی دستگاه اطلاعاتی درتصویر کردن وفهم مناسبات موجود درجامعه، برای مسئولان عالی رتبه نظام از همه خطرناک تر است. چون وقتی مردم احکام وتصمیم گیری های آنها را می بینند، عملا به توانایی شان در اداره امور کشور شک می کنند، چرا که آنها نمی بییند که این تصمیم چگونه ساخته می شود واین اتفاقی است که هر روز در این مملکت برای سالهاست که تکرار می شود. روزنامه نگاران وفعالان اجمتاعی بیشتر درچشم هستند وبنابراین نمودش عینی است، اما موضوع اینجاست که ازچنین کاستی ای، همه مردم متضرر می شوند. بی اعتمادی مردم به مسئولین وبه خصوص آنها که بالاتر نشسته اند، صرف نظر ازداستان سفرهای استانی، ازچنین مواردی نشات می گیرد.

—————-

یک گروه از روزنامه‌نگاران ایران که برای گذراندن دوره آموزشی به کشور هلند اعزام شده بودند، هنگام مراجعت به کشور در ساعات بامدادی روز دوشنبه هفته گذشته در فرودگاه مهرآباد به مدت چند ساعت در معرض بازجویی قرار گرفتند. انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران” با هماهنگی “فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران” (IFJ) با برگزاری یک کارگاه آموزشی در کشور هلند موافقت کرده بود و یک گروه از روزنامه‌نگاران عضو انجمن به قید قرعه انتخاب و برای گذراندن این دوره آموزشی اعزام شده بودند.