دوست بسیار جوانی داشتم که دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بود . دختری که ساعت ها با یکدیگر حرف میزدیم ولی زخم های درونش التیام نمی یافت. نه می توانست سکوت کند و نه می توانست فریاد بکشد و یا اعتراض کند. همه دردهای او از پدری بود که دستی در برخی جنایات رژیم داشت و گاهی پدر با افتخار از بعضی از انها و خیلی کلی یاد میکرد .دختر جوان می سوخت .انگار همه ان اعمال را خودش مرتکب شده است .تحمل ماندن در ان خانه را نداشت ولی چاره ایی هم به جز ماندن نداشت و از من می خواست تا بلکه برایش کاری پیدا کنم تا بتواند از خانه بیرون بیاید.
دخترک در برزخی قرار داشت که خودش در شکل گیری آن هیچ نقشی نداشت. داستان آن دختر طولانی است ولی این داستان تنها منحصر به او نیست .فرزندانی که پدرانشان نان در خون جوانان می زنند تا نانی به خانه ببرند و مجبورند که برای توجیه اعمالشان ان را در هاله ای از تقدس و دفاع از دین بپیچند که آن نان از گلویشان پایین رود . پدرانی که گاه مجبورند شغل واقعی خود را از همسرانشان نیز پنهان کنند . باز جوها این ادعای من را بیش از همه گواهی میکنند .
و در این میان من همواره فکر میکنم فرزندان افرادی چون مرتضوی ،حداد،رادان ، احمدی مقدم و افرادی از این دست که نمی توانند چهره های خود را پنهان کنند و نمی توانند خود را پشت چشم بندها و در های اهنی سلول ها پنهان کنند برای فرزندان خود چه پاسخی دارند . اگر روزی فرزندان آنها در باره جوانان ناکام محمد کامرانی و محسن روح الامین و امیر جوادی فر و دیگر قربانیان کهریزک بپرسند چه پاسخی خواهند داد . این افراد اگر بتوانند از پاسخ به ملت و نفرت مردم بگریزند در مقابل نفرت فرزندانشان چه خواهند کرد . مرتضوی در باره مرگ زهرا کاظمی چه خواهد گفت . رادان و احمدی مقدم پشت کدام چشم بند نگاه آخر ندا را از فرزندانشان پنهان خواهند کرد؟
آنها چگونه پاسخگوی سر افکندگی فرزندانشان در مدرسه و دانشگاه خواهند بود.
بدون شک روزی فرا خواهد رسید که فرزندان آنها از پدرانشان خواهند پرسید آیا جواننان این مرز و بوم فرزندان شما نبودند؟
آیا این جوانان حق تعیین سرنوشت خودشان و تعیین حاکمانشان را نداشتند؟
آیا ایران ملک و سرقفلی شما بود؟
و در نهایت انکه ایا خون این جوانان و اه مادران شما را رها خواهد کرد . ایا راه گریزی از اراده مردم برای تغییر برای شما باقی مانده است.
بله فرزندان شما همان جوانانی هستند که سربند سبز می بندند. پرچم های سبز به دست میگیرند و فریاد نفرت از جنایت و کشتار و شکنجه سر می دهند . فرزندان شما همین جوانانی هستند که خواستار آزادی و حقوق بشر برای همه ایرانیان هستند.
می خواهند در کنار هم بدون هیچ فاصله شاد زندگی کنند و می خواهند که به جای کلمه دشمن دوست بکارند و به جای نفرت عشق درو کنند . و عشق را بر سر یک سفره تقسیم کنند.
آیا شما توان شلیک به فرزندانتان را دارید؟