فکر کنید اگر حرف مک دونالد ترامپ دیوانه که گفته “ورود مسلمانان را به آمریکا ممنوع کنید” ده ها سال قبل اجرا شده بود، نه اپلی وجود داشت، نه آی پاد و آیفون و آی پد و اصلا سیبی گاز نشده بود و آن بچه سوری که همیشه از گذشته اش متنفر بود، به آمریکا نمی آمد و یکی از بزرگترین کاشفان فروتن دیجیتال این همه بشر را جلو نمی برد. یک آقایی که طراح دیوارنویسی است و با نام بنکسی فعالیت می کند، طرحی را در منطقه “کاله” فرانسه روی دیوار کشیده که تصویری از استیوجابز مدیر مرحوم اپل که یک مهاجر سوری بود کشیده که در یک دستش کامپیوتر قدیمی نسل اول است و مثل مهاجرانی که از سوریه به طرف دنیای غرب فرار کردند، در حال رفتن است. براساس آمارهای موجود در آمریکا بطور کلی ۱۳ درصد مهاجران مسلمان در آمریکا به مشاغل مهم فنی و مهندسی و ۱۱ درصدشان در مشاغل پزشکی مشغولند.
من نمی دانم که چرا آقای ترامپ و دوستانش چنین حرفی زدند و اصولا مشکل شان با ایرانی ها و مسلمان ها در آمریکا چیست؟
یک، اگر مشکل مسلمان ها چند همسری است، که مورمون ها در آمریکا دارند با چند تا زن رسما زندگی می کنند.
دو، اگر مشکل مسلمان ها این است که با پیشرفت و تکنولوژی مخالفند که “آمیش” ها دارند در آمریکا زندگی می کنند و حتی برق و ماشین هم مصرف نمی کنند.
سه، اگر مشکل مسلمان ها این است که تروریست هستند، چرا آمریکا با کشورهای تروریست پروری مثل عربستان و قطر و کویت و مصر و پاکستان و ترکیه مشکل ندارد، ولی با ایران که اصولا بعد از یازده سپتامبر در هیچ عملیات تروریستی نقش نداشته مشکل دارند.
حالا خوب است اسم وسط رئیس جمهور آمریکا حسین است، اگر یزید و شمر بود چه مصیبتی داشتیم.
رضایت از محیط زندگی
سازمان ملل اعلام کرده که ۴۵ درصد از مردم ایران از وضعیت خودشان رضایت ندارند. احتمالا از هر کدام از نیروهای پوزیسیون و اپوزیسیون ایران بپرسی، می گویند سازمان ملل شکر پنیر خورده، اصلا دماغ مامانش. جماعتی معتقد اند که ۹/۹۹ درصد مردم ایران، که پسرخاله های اپوز هستند، از زندگی شان ناراضی اند. تندروهای جبهه پایداری هم معتقدند که ۹۹ درصد مردم ایران بخاطر وجود رهبر معظم انقلاب تنها ملتی هستند که از زندگی پر برکت شان در همه جهان راضی اند، اما همان تندروهای جبهه پایداری معتقدند ۹۹ درصد مردم ایران بخاطر ناتوانی دولت از حل مشکلات اقتصادی کشور از وضعیت زندگی شان ناراضی اند. فرق مردم ایران هم با بقیه کشورهای دنیا این است که مردم سایر کشورها کلا ۱۰۰ درصد خودشان هستند، ولی مردم ایران ۲۰۰ درصد خودشان هستند.
سازمان ملل که یکی از کارهای دائمی اش که البته کار خوبی هم هست، آمارگیری از مردم جهان در همه چیزهاست. از جمله شاخص شادی و رضایت از زندگی. بر اساس همین آمار هم دیروز اعلام شده که ۴۵ درصد مردم ایران از زندگی شان ناراضی اند. رسانه های اپوزیسیون نوشتند که “۴۵ درصد مردم ایران از وضعیت شان بدجور ناراضی اند” رسانه های طرفدار حکومت هم نوشتند: “براساس اعتراف سازمان ملل ۵۵ درصد از مردم ایران از زندگی شان خعلی راضی اند.” لامصب ها یک جوری می نویسند که انگار دبیرکل سازمان ملل دستگیر شده و اعتراف کرده که چنین آماری وجود دارد. اپوز هم طوری حرف می زند انگار بان کی مون خودش آمارگیری کرده و اصولا ۴۵ درصد نارضایتی چیز عجیبی است. حالا از خودش بپرسی: می گوید: “مردم ایران ۹/۹۹ درصد شان از زندگی شان ناراضی اند.” حالا بحث در این نیست که نارضایتی و رضایت، یک شاخص نامطمئن یا مطمئن است، ولی اینقدرها هم ساده نیست که همین طوری براساس یک عدد و رقم آدم فکر کند: “ده بیا! دیدی گفتم!”
راستش من از این آمارگیری ها کمی لجم می گیرد، بخصوص اینکه همیشه آن ده تای بالایی در هر آماری که باشد، معمولا چند کشور مشخص هستند، فرقی هم نمی کند که موضوع آمار چی باشد. فنلاند، ایسلند، دانمارک، سوئد، لوکزامبورگ، همیشه در همه آمارها آن طبقه ۱۰۰ در پنت هاوس نشستند و دارند حالش را می برند، اگر گفته شود شاخص شادی و رضایت امید، فنلاند و دانمارک و نروژ و ایسلند می شوند پنج تای اولی، اگر گفته شود، برابری زنان و مردان باز هم ایسلند و نروژ و سوئد و دانمارک و فنلاند می شوند کشورهای اول، یک دفعه آمار می دهند که شاخص ماندگاری افراد در دستشویی بدون اینکه کسی پشت در ایستاده باشد، باز فنلاند و نروژ و دانمارک و ایسلند و سوئد می شوند بهترین کشورهایی که مردمش می توانند حتی تا سه ساعت در دستشویی بمانند.
البته راستش را بخواهید من نسبت به وجود کشوری به نام ایسلند شک دارم، نه اینکه معتقد به توطئه باشم و فکر کنم که مثلا ماجرای یازده سپتامبر کار خودشان بود، یا انقلاب ایران در گوادالوپ طراحی شد، نه، هنوز کمی عقل برایم مانده، ولی من تا حالا ایسلندی و فنلاندی ندیدم و فقط یک نفر را می شناسم که به فنلاند رفته، او هم یک جوری درباره فنلاند حرف می زند که من فکر می کنم احتمالا اشتباه می کند. حتی تا روزی که خودم در دانمارک راه نرفته بودم شک داشتم چنین کشوری وجود داشته باشد. بالاخره آدم است، خیالات الکی می کند. ولی خیلی نامردی است که چهارتا کشور پشت ویترینی و گلخانه ای که جمعیت کشورشان نصف پاریس و تهران و سانتیاگو و توکیو نیست، که دیگر کشور نیستند.
من خودم سه چهار روزی را در لوکزامبورگ گذراندم، کلا یک پاساژ بود و یک چهارم مغازه های پاساژ مذکور هم آرایشگاه بودند و از صد نفر آدم ۸۹ تاشان یک جور موهاشان را درست کرده بودند. بیچاره ها چکار کنند، طرف در کشوری که ۹۴ هزار نفر جمعیت دارد، چه کاری دارد جز این که برود آرایشگاه و موهایش را درست کند. من که سه روز آنجا مانده بودم، تقریبا با همه مردم لوکزامبورگ رفیق شده بودم. یعنی همه شان را یکی دو بار دیده بودم. واقعا اگر شما قصد داشته باشید به لوکزامبورگ بروید باید به موقع ترمز کنید، اگر به موقع ترمز نکنید یک دفعه می بینید از کشور رفتید بیرون و رسیدید به آلمان. این فرق می کند با تهران که میدان سی و هشتم نارمکش می شود میدان شهدای دماوند، یا میدان هفتم آریا شهر می شود کرج.
حالا از اینها گذشته، براساس آماری که من دیدم، البته رفتم نمودارهای خود تحقیق اصلی را نگاه کردم کشورهایی مثل مالتا و ایرلند و غیره را دیدم که بالای جدول هستند. چند کشور را نام می برم با رده شان، خودتان بقیه اش را حساب کنید. در جدول رضایت از محیط ایتالیا( ۲۰)، اسرائیل(۲۵)، فرانسه( ۲۸)، ویت نام(۳۵)، ایران( ۳۶)، کرواسی(۳۸)، ترکیه(۴۲)، اردن(۵۰)، آذربایجان(۵۲2)، روسیه(۶۰)، اوکراین(۶۶) قرار دارند. البته این آمار ۲۰۰۴ است و با کمی بدجنسی ارائه شده است.
در فهرست آمارهای سال ۲۰۱۵ هم این کشورها قابل توجه است: سوئیس، ایسلند، دانمارک، نروژ، کانادا، فنلاند( به ترتیب اول تا ششم)، اسرائیل(۱۱)، مکزیکو(۱۴)، برزیل(۱۶)، ونزوئلا(۲۱)، پاناما(۲۵)، آلمان(۲۶)، قطر(۲۸)، فرانسه(۲۹)، کمبیا(۳۳)، عربستان سعودی(۳۵)، ازبکستان(۴۴)، ژاپن(۴۶)، ایتالیا(۵۰)، روسیه( ۶۴)، ویتنام(۷۵)، ترکیه(۷۶)، آذربایجان(۸۰)، پرتغال(۸۸)، لبنان(۱۰۳)، فلسطین(۱۰۸)، ایران(۱۱۰)، هند( ۱۱۷)، ارمنستان(۱۲۷)، بلغارستان(۱۳۴) و مصر( ۱۳۵)
حالا به این چیزها فکر کنیم:
۱) چطوری می شود که فلسطینی ها در همان سرزمین موجودشان احساس رضایت شان از ایران بیشتر است و رهبران ایران بیشتر از فلسطینی ها نگران آنها هستند.
۲) چطوری می شود که مردم ایتالیا که این همه برای همه دنیا جذابیت دارد، احساس رضایت کمتری می کنند تا مردم ازبکستان که تحت سخت ترین دیکتاتوری و فقر و بدبختی در آسیای میانه زندگی می کنند؟
۳) توجه کنید که یکی از مهم ترین دلایل رضایت ویتنامی ها از محیط شان این است که تقریبا همه ویتنامی های ناراضی رفتند به آمریکا و کانادا و در آنجا از محیط شان رضایت دارند.
۴) ایرانی ها کلا ناراضی هستند و این موضوع هیچ ربطی به وضعیت ندارد، اتفاقا بیشترین نارضایتی شان وقتی است که بهترین وضع را دارند، چون تا وقتی وضع شان خوب نباشد فرصت نمی کنند که فکر کنند که من راضی ام یا نه.( به میدان انقلاب مراجعه شود)
۵) همین ایرانی ها وقتی می روند به سوئد و دانمارک و بعد از مدتی که ایرانی بودنشان تمام می شود یا کمرنگ می شود، تبدیل می شوند به آدمهایی که از همه چیز راضی هستند.
۶) ایرانی ها موقعی که فارسی فکر می کنند حتی وسط آمریکا هم از دولت موجود و وضعیت شان ناراضی اند، اما وقتی به انگلیسی یا فرانسه یا سوئدی فکر می کنند، از وضعیت شان راضی می شوند.
۷) کلا آدمهایی که جای شان گرم است، مثل مردم آمریکای لاتین از بقیه کشورهای جهان سوم احساس رضایت بیشتری نسبت به محیط دارند، مثل برزیل و مکزیک، مردم فقیرند، از صبح تا شب هم دارند می زنند و می رقصند، خیلی هم بهشان خوش می گذرد.
۸) سوئد و بلژیک تقریبا مهم ترین کشورهای مصرف داروهای ضدافسردگی هستند، مهم ترین جوک های فنلاندی هم درباره یک فنلاندی است که اصلا دوست ندارد بقیه را ببیند.