سالن ها خالی، جلسات سوت و کور

نویسنده

jashnvarematboat.jpg

سارا سماواتی

پانزدهمین نمایشگاه بین‏المللی مطبوعات، که بشود دومین نمایشگاه مستقل مطبوعات ـ که قبل از آن در دل نمایشگاه ‏کتاب برگزار می شد ـ در حالی روزهای پایانی خود را طی می کند که به گفته عیسی سحرخیز، “تخم نشریات مستقل و ‏اصلاح طلب را ملخ خورده است.” گفت و گو با سحرخیز را می خوانیم. ‏

این نمایشگاه که از روز 26 آبان در مصلی تهران برگزار شد، هم فضایش سرد بود و هم نبود مردم در آن چشمگیر بود ‏که این خود فضا را سردتر می کرد. در میان نشریات صاحب نام علاوه بر “شهروند امروز” که در آستانه برگزاری ‏نمایشگاه ذبح شد، عدم حضور روزنامه‏های اصلاح‏طلب و نواندیش در نمایشگاه هم محسوس بود. حتی برخی تز ‏نشریات که غرفه‏ هم داشتند، به علل مختلف در جشنواره حضور نیافتند و نمایشگاه ماند برای “خودی”ها.تازه در بین ‏خودی ها هم نزدیکی و دوری به دولت، ملاک مهمی برای داشتن غرفه بهتر و بزرگ تر بود؛ مثل روزنامه وطن ‏امروز که دو هفته بیشتر از تاریخ انتشارش نمی گذرد، اما بهترین نقطه نمایشگاه در کنار خبرگزاری جمهوری اسلامی ‏را داشت.در خیل بازدید کنندگان ناراضی نمایشگاه نظرات عیسی سحرخیز خواندنی است‏

‏ ‏

آقای سحرخیز بازدید کنندگان از فضای ساکت و کم رونق نمایشگاه، از سرمای محیط و نبودامکانات رفاهی ‏ناراضی بودند و حتی عصبانی. شما نمایشگاه را چطور دیدید؟

نمایشگاه همه این اشکالات را داشت ولی من نه تنها از دیدن نمایشگاه “عصبانی نشدم”، بلکه تازه به معنای واقعی ‏متوجه شدم که آن اتهام “رویاندن قارچ” که در دوران اصلاحات به ما می زدند، یعنی چه! متوجه شدم تخمی که ‏پاشیده‏ایم، با وجود این همه توقیف و تعطیلی و، احضار و بگیر و ببند…باغی تماشایی ایجاد کرده است، بخصوص در ‏حوزه‏ی نشریات تخصصی و استانی و شهرستانی. تا چشم کار می‏کرد، غرفه‏ی رنگارنگ نشریات مختلف بود.‏

‏ ‏

تخمی که برای نشریات سیاسی اجتماعی پاشیده بودید چی؟

البته تخم روزنامه‏ها و مجلات دگراندیش، اصلاح‏طلب و مستقل، به ویژه سیاسی را به معنای واقعی کلمه ملخ خورده ‏بود، اما مگر می توانید نادیده بگیرید که باز ده‏ها روزنامه‏ی عمومی و تخصصی بود که جلوه‏گری می‏کردند؟ در ‏نمایشگاه فکر می‏کردم، کمتر جایی را می‏توان در دنیا پیدا کرد که بتوان این همه تنوع عنوان و زمینه‏ی انتشار را درآن ‏دیدو در هر موردی از خیاطی و آشپزی گرفته تا ماهیگیری و کوهنوردی، چند عنوان نشریه وجود داشته باشد.‏

نه! این غول را دیگر نمی توان در شیشه کرد.‏


یعنی دارید می گویید زمینه هایی هنوز هست که بتوان کار کرد؟

به هر حال اگر کسی کاری به کار حکومت و حاکمان نداشته باشد و ایضاً به باورهای دینی، سیاسی و تا حدی فرهنگی ‏مردم، کسی هم کاری به کار او ندارد. البته تا شمارگان نشریه بالا نرفته و البته وقتی بالا رفت، دامنه‏ی نفوذش گسترش ‏یافت مسلما پرو بالش را می چینند. ‏


بعضی ها این مسئله را که نمایشگاه بین المللی است تأیید نمی کنند.

نمایشگاه به ظاهر بین‏المللی است، اما به‏جز چند کشور عربی از جمله مصر و مراکش و… جلوه ای از تنوع و تعدد ‏روزنامه های خارجی دیده نمی شود. جالب این است که آلمان و آمریکا هم غرفه داشتند و بیشتر نمایش اینترنتی ‏روزنامه ها، جز نمونه‏ای چاپی از “هندلزبلات” آلمان و “بوستون گلاب” آمریکا.‏


شما این نمایشگاه را با نمایشگاه کتاب دوران اصلاحات که البته آن زمان مطبوعات را هم در خود داشت، ‏مقایسه نکردید. تقریباً هر کس را که من دیدم از سردی و خلوتی نمایشگاه آزرده و حتا عصبانی بود!

ببینید! از دید من نمایشگاه ارزش رفتن و سه چهار ساعت قدم زدن را دارد و نه تنها نبایدعصبانیتی حاصل شود، بلکه ‏می تواند لبخند رضایتی هم به لبها بنشاند. حتی اگر تمام این موارد حق و تاسف برانگیزی راکه سایرین گفته اند در نظر ‏داشته باشیم. حتا یکی از دوستان روزنامه‏نگار که همراه من بود همین مقایسه را انجام داده بود و می گفت: “آخر اینها ‏چه حقی دارند بر مقدرات جماعت نویسنده و خواننده ما این چنین حاکم شوند و اینگونه بی حرمتی کنند؟”.‏

خوب بله! پاسخ آن قدر قدرتی و آن بی حرمتی را همینطور می گیرند. به همین دلایل است که با تمام رنگ و لعاب و ‏غرفه‏های بزرگ و گشاد، میزان استقبال مردم بسیار اندک بود و از آن شور و شوق هیچ خبری نبود. سالن تقریبا خالی ‏و حیاط نمایشگاه سوت و کور!‏


پس به هر حال شما هم مقایسه می کردید؟

بله من هم فضای نمایشگاه را در دو سال اولی که درگیر ماجرا بودم؛ مقایسه می کردم.به حق کارناوالی بود و آزادی ‏بحث و گفت‏وگو در “هاید پارک” در برابر آن چیزی نبود- چیزی شبیه اوضاع جلوی دانشگاه تهران در روزها و ‏ماه‏های اول پس از انقلاب. یادم می‏آید که آن سال افرادی مانند “محتشم” و “ده نمکی” که گفته می‏شد سال قبل از آن ‏غرفه‏ها را به هم می ریختند و دفاتر نشریات را در سال‏های ریاست جمهوی “هاشمی” به‏آتش می کشیدند، و حتی با ‏موتور 1000 وارد سینماها می شدند؛ را صدا زدم و گفتم: شنیده‏ام که قصد دارید برنامه‏های گذشته را اجرا کنید. طبیعی ‏بود که منکر ماجرا شوند، گفتم اگر قول بدهید که برخورد فیزیکی را تعطیل کنید، هر امکاناتی را که بخواهید در ‏اختیارتان می‏گذارم تا هر چه که می خواهید بگوئید و بنویسید. تازه، پا را فراتر گذاشتم و گفتم: می‏توانم خواهش کنم که ‏اگر مطلع شدید کسی می‏خواهد خرابکاری کند من را در جریان قرار دهید؟ البته آن‏ها هم به قول خود عمل کردند و ‏قناعت کردند که غرفه‏های خود را شبیه سنگر و جبهه درست کنند و الا ماشاالله عکس رزمندگان و جبهه ها را بچینند ‏وهر حرف و اتهامی را هم که خواستند علیه اصلاح طلب‏ها مطرح کنند! جالب است که خودم هم در سخنرانی ده‏نمکی ‏حاضر شدم و در برابر فشارها و فحش و بد و بیراه‏هایی که عده‏ای می خواستند بگویند، ایستادم و تداوم جلسه را تا انتها ‏با پرسش و پاسخ‏های دیدنی و شنیدنی تضمین کردم. این شد که نمایشگاه شد محل گفت و گوهای سیاسی، مناظره‏ها و ‏بحث‏های رودر رو و پرسش و پاسخ‏های شنیدنی با سالن های پر. چیزی که حتی سایه‏اش هم امسال نبود.‏


یعنی حوالی مطبوعات خودی هم از “خودشان” جمعیتی نبود؟

دور غرفه هایی چون کیهان هم سوت و کور بود. البته نمی دانم عصر که قرار بود شریعتمداری بیاید هم اینگونه بود یا ‏نه؟ اما غرفه های این سو، از جمله مجله‏ی “آئین” هم که طبیعتا باید شلوغ باشد، خبر چندانی نبود، حتی “چشم انداز” و ‏‏”گفتگو” که هنوز اجازه انتشار دارند. شاید اگر مدیر مسئول یا چهره‏ی مطرحی بیاید شلوغ شود، اما جمعیتی که در ‏داخل سالن مصلی بود، در حد و اندازه و ظرفیت شکل دادن یک دهم فضای گذشته هم نبود.‏


و شما بازهم راضی هستید.

بحث رضایت نیست. بحث امید داشتن است و جنبه های مثبت را هم دیدن. اساس کار، فرهنگ سازی است. آقایان ‏صدمات خودشان را به این اساس وارد می کنند؛ ولی جامعه تحولی را پذیرفته که باز در هر موقعیتی و با هر امکانی ‏باز به ساختن می پردازد. ‏