گفت و گو♦ سینمای جهان

نویسنده
بهرام نوتاش

ژولیت بینوش یکی از بازیگران بزرگ زمانه ماست که سابقه همکاری با کارگردان های نام آوری چون آندره تشینه، ‏کریستف کیسلوفسکی، آنتونی مینگلا و میشائیل هانکه را دارد. جوایز متعددی برای بازی اش در فیلم های شناخته شده ‏ای چون بیمار انگلیسی و شکلات دریافت کرده و چهره ای محبوب است. اما به تازگی برای تماشاگر ایرانی اهمیتی دو ‏چندان یافته است. انتخابش از سوی عباس کیارستمی برای بازی در فیلم آینده اش و سفر یک هفته ای وی به ایران باعث ‏شد تا ایرانی ها نیز برای به دست آوردن شناخت بیشتری از پیشینه وی به تکاپو بیفتند. مصاحبه ای که خواهید خواند ‏پس از بازگشت بینوش به فرانسه انجام شده و حاوی نقطه نظرات وی در زمینه بازیگری است.‏

juliatbinosh1.jpg

مصاحبه با ژولیت بینوش

‎ ‎ساختن خلاقانه نقش پیش از فیلمبرداری‎ ‎

‎ ‎بیایید درمورد شیوه شما در خلق شخصیت هایی که نقش شان را بازی کرده اید، صحبت کنیم. به عنوان ‏مثال، درحال حاضر مشغول بازی در فیلم فصل تابستان اولیویه آسایاس هستید. چگونه با این نقش مواجه شدید؟‎ ‎‎ ‎

من نقش زنی را بازی می کنم که طراحی می کند. رشته ای که از آن هیچ شناختی نداشتم.با ماتالی کراسه ملاقات کردم ‏و از این طریق با کار او آشنا شدم. من خودم را به شکل او در نیاوردم، بلکه خودآگاهانه روحیه ای را گرفتم که تمایل به ‏تغییر دادن عادت ها دارد و از این طریق می شود به خیلی چیزها نزدیک شد. رفتار شخصی او به هم آن اندازه چیزی ‏که طراحی می کند مرتبط با شیوه ای وجودی اوست.‏

‎ ‎ملاقات با افراد حقیقی-که همان کاری را انجام می دهند که شما باید نقش شان را بازی کنید- اغلب موجب ‏تغییر شیوه بازی تان می شود؟‏‎ ‎

‏ بله. برای من آماده سازی نقش بسیار جذاب تراز مرحله فیلمبرداری است. لحظات پویا تری هستند، درحالی که ‏فیلمبرداری یک زمان تقریبا منفعل است: نتیجه معجونی از هر دوی آنهاست. در مدت فیلمبرداری نقش فارغ از من و ‏از ورای من می باید به اجرا برسد. قبل از آن؛ جستجو می کنیم، کاوش می کنیم، فکر می کنیم، با افراد مختلف ملاقات ‏می کنیم، خیال پردازی می کنیم، با نقش ها به صورتی روزانه زندگی می کنیم. آنها همراه ما هستند، در آشپزخانه، توی ‏ماشین وسط ترافیک …. فیلمنامه تبدیل به قسمتی از من می شود، مثل یک عضو اضافی… این طوری است که کلمات ‏جان می گیرند، از گسترش یافتن در خویشتن و چالش درونی .‏

juliatbinosh2.jpg

‎ ‎با دانیل اوتوی در بیوه سن پی یر‎ ‎

‎ ‎این اتفاق برحسب راهنمائی های کارگردان شکل می گیرد؟‎ ‎

ایزابل هوپر روزی به من گفت باید مخالف نظر کارگردان بازی کرد، سرپیچی کردن از آنچه او می خواهد. آن لحظه ‏از حرف او حیرت کردم، چون برای مدتی طولانی نقش یک سرباز وفادار را بازی کرده بودم. همیشه آماده به اطاعت ‏کردن… موقع بازی در فیلم قرار ملاقات یک دوشیزه بله، بله گو بودم. ولی بعداً متوجه شدم که حق با ایزابل است، البته ‏در بعضی موارد. چون صحبت از مواجهه نیست بلکه برقراری رابطه و بده و بستانی است که هر طرف آن موجودیت ‏خود را محفوظ نگاه می دارد؛ جائی که از برخوردها جرقه ای خلق می شود ..بعضی اوقات می باید زرنگ بود، ‏گرفتن آنچه که کارگردان به ما می دهد و از آن چیزی ساختن در راستای آنچه خودمان می خواهیم. البته این رابطه ‏برحسب هر کارگردان متفاوت است. مرحله آماده سازی نقش میدان آزادی عمل ما بازیگران است مانند مونتاژ که ‏جولانگاه آزادی عمل کارگردان است. جائی که او آسوده خاطر آنچه را که تمایل دارد، انجام می دهد. می تواند حرف ما ‏را قطع کند یا بدون هیچ مجازاتی تصاویری را حذف کند. برای بازیگر محیط خلاقیت قبل از مرحله فیلمبرداری است.‏

‎ ‎قسمتی از آماده سازی نقش شامل تحقیق است، کمی مانند کار روزنامه نگاری؟‎ ‎

هدف از جستجو جمع آوری اطلاعات یا شناسه ها نیست، بلکه خلق اثر انگشت شخصیت است. ملاقات با آدم ها و یا ‏بازدید از اماکن به خاطر به دست آوردن یک دانش صورت نمی گیرد. بلکه برای حفظ اثری از آن به صورتی فیزیکی ‏و روانی است. برای آن که در لحظه ای که بازی می کنیم، آنگونه باشد .‏

‎ ‎به عنوان نمونه برای ایفای نقش عروسک گردان در فیلم سفر با بالن قرمز هسیا ئو هسین چگونه با تکنیک ‏های این حرفه آشنا شدید؟‎ ‎

این مورد کمی پیچیده تر و در واقع پنهانی تر بود. تصادفاً پدرم مدتی عروسک گردان بود و من این موضوع را ‏فراموش کرده بودم. از طرفی عروسک های بچگی من بودند که دوباره سروکله شان پیدا شد. آنها با این قضیه که من ‏داستان های زیادی برای بچه هایم خوانده ام، در هم آمیختند .شادمانی خواندن داستان در تمام شب ها درحالی که صدایم ‏را برای هر شخصیت تغییر می دادم و به من امکان یافتن صداهای عروسک ها را داد. ‏

juliatbinosh3.jpg

‎ ‎با ساموئل ال. جکسون در فیلم در کشور من‎ ‎

‎ ‎آیا شیوه کارکردن منظم تر بر روی نقش- نشسته پشت میز- را هم دوست دارید؟‎ ‎

این کار بسیار به ندرت در فرانسه انجام می شود. بعضی اوقات یک متن خوانی صورت می گیرد برای اینکه بگویند ‏مثل آکتورز استودیو عمل می کنند… ولی راستش را بخواهید کار دسته جمعی واقعی وجود ندارد.‏

‎ ‎برای تان چهار بار پیش آمده که مجدداً در فیلمی از یک کارگردان( کاراکس، تشینه، مینگلا و هانکه) بازی ‏کنید. علیرغم تفاوت های فاحش میان آنها کار کردن مجدد با این آدم ها امکان خلق چیز جدیدی را می دهد؟‎ ‎

و همین طور سانتیاگو آمیگورنا که خودم را دارم برای بازی در فیلم دیگری از او آماده می کنم … دوباره کار کردن با ‏یک کارگردان شیوه ای است برای تجدید سبک، کار کردن با کسی که رویای اولیه ام بوده است.عضو یک گروه بودن ‏که هر کس در آن به نوبه خود بازیگر خواهد بود و یا کارگردان، دکوراتور و یا نور پرداز.آنچه که در تئاتر اتفاق می ‏می افتد. منظورم تقسیم کردن فاصله با پروژه است. مثل دایره ای که فاصله همگی با پروژه که در مرکز قرار دارد، ‏یکی است.این برای من پیش نیامده است. سینما آن را از من ربوده و از این بابت از آن دلگیرم. اما میل و رویای آن را ‏حفظ کرده ام. این یوتوپیا….[کمی سکوت می کند] چون که اکثر کارگردان ها طالب قدرت هستند. ولی باید بگویم که ‏همه آنها یک گونه رفتار نمی کنند. رفتار بعضی ها از آنها بسیار باز و سخاوتمندانه است. سخاوتمندترین کارگردانی که ‏ملاقات کردم هسیا ئو هسین است. از رفتار او اینگونه حس می شد که خلاقیت به او و نه هیچ کس دیگر منحصر نمی ‏شود. چیزی که با ایده من در مورد کار گروهی تطبیق پیدا می کند. جائی که هیچ اسمی برتری نمی یابد. ولی متاسفانه ‏هر چقدر که بیشتر قدرت می یابیم تمایل به آن بیشتر بر ما چیره می شود. ‏

juliatbinosh4.jpg

‎ ‎در سوارکار روی بام‏‎ ‎