ضدیت با امریکا وجه غرور ملی ما شده است

نویسنده

conferenceb.jpg

رضا گوهرزاد

کنفرانس سالانه “انجمن مدافع دموکراسی در ایران “، روز شنبه سوم فوریه 2007 در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی –شهر ارواین با موضوع “رابطه ایران و امریکا و تاثیر آن بر اوضاع کشور” با حضور شهردار شهر ارواین، خانم بت کروم و 450 نفر از ایرانیان برگزارشد. در این مراسم، هوشنگ امیر احمدی، محمد ارسی، مسعود بهنود، محمد سهیمی و فرخ نگهدار به ارائه سخنرانی پرداختند.

در ابتدای مراسم، شهردار ارواین، پس از سپاسگزاری ازکوششهای جامعه ایرانیان درشهر چند فرهنگی ارواین، به رسم یاد بود تقدیرنامه هایی را در ارجگذاری بر کوشش های سیاسی، علمی، فرهنگی سخنرانان برای اعتلای ارزش های دموکراسی خواهانه و صلح دوستانه اهدا کرد.

سخنران نخست، محمد ارسی، کارشناس و پژوهشگر مسایل اقوام ، پیرامون موضوع رابطه ایران و امریکا ومساله قومی در ایران ، در مقدمه ای رابطه وبرخورد امریکا با مسایل اقوام و اقلیت ها را در 4 بخش شرح داد :

1- از سال 1830 تا جنگ جهانی دوم، که در این دوره بیشتر فعالیت مسیونرهای مذهبی را در برمی گرفت که برای احیا رستاخیز روحانیت در آسیا ، به ایران می آمدند و کارشان بیشتر به اقلیت مسیحی و گاهی یهودیان بسنده می شد.

2- دوره آغاز جنگ جهانی دوم تا پایان دوره محمد رضا شاه، که به طور روشن می توان تاثیر آمریکا در مسایل قومی را یافت. پس از اشغال ایران توسط شوروی و انگلیس در دوران جنگ دوم و پس از آن درهنگام تشکیل فرقه دموکرات در آذربایجان و کردستان، آمریکا از دولت مرکزی و تمامیت ارضی ایران دفاع می کرد ، که فقط به خاطر مخالفت در برابر کمونیزم و اتحاد شوروی بود ، زیرا به نوعی ، گرایش سوسیالیستی جنبش های قومی و منطقه ای در ایران ونزدیکی آنان به اتحاد شوروی ، امریکا را بیمناک کرده و به سوی حمایت از دولت مرکزی می کشاند تا جایی که حتی در موضوع رشد یافته پان عربیسم در جنوب ایران ، تنها به سبب نزدیکی آنان به اتحاد شوروی ،از دولت مرکزی حمایت کردند.

3- از آغاز جمهوری اسلامی تا سقوط اتخاد شوروی- با اینکه پس از انقلاب اسلامی دولت ضعیف بود و حرکت های قومی اعراب خوزستان و کردها در کردستان شکل می گرفت ، ولی هیچ نشانه ای از دخالت امریکا و دفاع از قومیت ها به چشم نمی خورد و تماس ها تنها در حد ارتباط خبرگیری بوده است.


4 - حضور امریکا در منطقه و خلیج فارس -ارسی دوره حاضر رابه عنوان دوره ای که امریکا به طور جدی حضور دارد می شناسد ، چرا که با سقوط اتحاد شوروی و استقلال جمهوری های آذربایجان ، ارمنستان، ازبکستان ، قرقیزستان درآسیای مرکزی از یک سو و پس از حمله نخست به صدام در سال 1991 و خودمختاری نسبی کردستان از سوی دیگر دوره 15 ساله حضور امریکا در منطقه را دامن زده و سر انجام با حمله به افغانستان و اشغال عراق بعد تازه ای در مسایل قومی را رقم می زند. این جمهوری های تازه استقلال یافته می تواند جاذبه های جدایی طلبی را در استان های هم قومشان مثل کردستان ، آذربایجان و خوزستان و…گسترده سازد.

ارسی سخن را این گونه به پایان برد: “حال که حاکمیت ایران ، فلسطینی تراز فلسطینی ها شده و امریکا، اسراییلی تر از اسراییل است ،این خطر وجود دارد که امریکا با فضا سازی سیاسی از تحولات قومی و دولت ایران با ادامه شرایط و درگیری ابلهانه با اسراییل ، ایران را به تکه تکه شدن بکشانند” . وی روشنفکران و نخبگان را به درک شرایط و روشنگری برای دفاع از تمامیت ارزی ایران خواند.

سپس هوشنگ امیر احمدی، استاد دانشگاه و کارشناس روابط بین الملل در زمینه منافع ملی ایران در رابطه با امریکا سخن گفت .او نخست به نبود یک تعریف مشخص از منافع ملی ایران (به عنوان ملت) اشاره کرد و افزود هنوز معیار معینی برای این ارزشها نزد ایرانیان وجود ندارد. او کوشش کرد تا بگوید آنچه در رابطه با جهان در دنیای خارج و تحولات داخلی به نفع یک ملت است را می توان منافع ملی خواند.

دکتر امیر احمدی، با بیان اینکه ایران سرزمین بزرگی است با منابع طبیعی، ثروت ملی، فرهیختگان بیشمار و فرهنگ و تمدن غنی و ارزشهای والا، که فاصله وشکاف بزرگی بین این منابع ملی سرشار و دستاورد های ان است، اشاره کرد که در بخش صنعت، دو دهم در صد از واردات صنعتی جهان از ایران است و تولید سرانه صنعتی ایرانیان 300دلار است در حالی که متوسط این نرخ در جهان سوم 900 دلار است و در مورد تکنولوژی، معیار ما یک دهم درصد تولید نا خالص داخلی است همین معیار در کره جنوبی 4 در صد است ، یعنی 40 برابر ما. این گونه است که درسال از هر هزار نفر دانش آموخته ، 5 نفر از ایران می گریزند ، در کشوری که 70 درصد جمعیت آن را جوانان تشکیل می دهند ، 30 درصد جوانان بیکار هستند.

امیر احمدی در شناخت مشکلات و مسایل افزود که ما عملگرایان بدون فکر هستیم ، گوش نمی کنیم و فکر استراتژیک هم نمی کنیم. بسیاری ، مشکل اصلی را استعمار کهنه و امپریالیسم امریکا می دانند و برخی دولت های دیکتاتوری فاسد و برخی دین را عامل این عقب ماندگی می دانند و دسته آخر مجموعه این عوامل را.

سخنران، پس از شرح دوران “ اسلام / اسلام ” و سیر آن به “ اسلام / ایران “در دوران جنگ ایران و عراق و رشد آن به سوی ایران اسلامی ، وخواست نوین ” ایران ایرانی “ را خواست آینده پیش رو دانست.

دکتر امیر احمدی پس از شرح خسارت های ناشی از نبود رابطه بین ایران و امریکا بر منافع ملی از ، “عادی سازی در برابر تنش آفرینی ” به مثابه شکل گیری گفتمان جدید نام برد و سر انجام نتیجه گرفت که “ دوران نه جنگ، نه صلح ” به پایان رسیده است و ایران در رابطه با امریکا در” دوره یا جنگ ، یا صلح “ به سر می برد .ما باید برای صلح کوشش کنیم و فریب نیروهای جنگ طلب و شرمندگان مروج ” تحریم های هوشمند “ را نخوریم.

مسعود بهنود، روزنامه نگار ونویسنده ، به موضوع “رابطه ایران و امریکا و آزادی های بیان و مدنی در ایران ” پرداخت . او در مقدمه بر اساس اسناد ، امیر کبیر را بع عنوان نخستین کسی که خبر از وجود ایالات متحد امریکا به ایرانیان داده است یاد کرد و اشاره ای داشت به موضوع نخستین قرارداد ایران و امریکا. و اینکه هرگز رابه ایران و امریکا دو جانبه نماند و همواره زائده انگلیس محلل وار به آن چسبانده ماند.

بهنود در ادامه پیشگفتار خود ، از امریکاییان به عنوان ملتی که به سبب آزادیخواهی ذاتی ، همواره نقشه انگلیس را که بی خبری ایران را دوست داشت ، نقش بر آب می کردند ، یاد کرد.او اشاره کرد که امریکاییان تا پیش از 28 مرداد، با آزادیخواهان ایران همکاری داشتند.بهنود در سخنرانی خود به این نکته اشاره کرد که چگونه پس از جنگ جهانی دوم ، در دوران نخست وزیری فروغی ، سفیر انگلیس بارها ، طی یادداشت ها و نامه هایی سانسور و محدودیت مطبوعات را می خواست و حتی تعطیل 14 روزه روزنامه اطلاعات را موجب شد . از روسیه نیز نامه هایی در دست است ، اما امریکا ،به عکس یاری رسان به آزادی مطبوعات بود و نقش مثبتی داشت تا اینکه به 28 مرداد رسید، که پرتگاه بزرگی در این روابط بود، در ذهن ایرانیان تصویر آزادیبخش و هوادار آزادی بودن آنها پایان گرفت و سانسور مطبوعات را از چشم امریکایی ها دیدند.

مسعود بهنود، سخنان خود را این گونه به پایان برد: گرچه به اثر مثبت یا منفی رابطه ایران و امریکا در سیر آزادی مطبوعات اشاره چندانی نمی شود کرد، ولی رابطه نداشتن با امریکا، ضدیت با امریکا وجه غرور ملی ما شده است، کشوری که در پی غرور ملی است، یک امر وعامل منفی را، عامل غرور ملی کرده تا جایی که اکثریت ملت ایران، خواستار رابطه با امریکا نیستند. ما باید این نوع غرور ملی را کنار بگذاریم تا به دلیل اقتصادی – سیاسی از قافله عقب مانده های جهان نمانیم.

سپس نوبت دکتر محمد سهیمی، استاد دانشگاه و کارشناس مهندسی شیمی و نفت بود تا در مورد “ رابطه ایران و امریکا و مسله انرژی هسته ای سخن بگوید. دکتر سهیمی در آغاز با این اشاره که موضوع انرژی هسته ای و غنی سازی یکی از مهمترین مسایل ایران امروزاست ، سخنان خود را 4 بخش کرد.

دکتر محمد سهیمی، سخنرانی خود را در قالبی علمی - آماری ارائه نمودو اشاره کرد ایران با 70 میلیون جمعیت، درسال 2015 با جمعیت 100 میلیونی روبرو خواهد بو دو با آهنگ افزایش 55 درصد در مصرف انرژی،اگر این روند ادامه یابد، و سرمایه گذاری در این زمینه صورت نگیرد، در سال 2015 ایران وارد کننده نفت خواهد بود. او اشاره کرد که عدم سرمایه گذاری در نفت در 20 سال گذشته ، موجب کاهش تولید روزانه 200 هزار بشکه شده است که رقم بزرگی است با پرداخت سالی 6 میلیارد یارانه و6 میلیارد هزینه واردات سالانه بنزین (با افزایش5/ 10 درصد در مصرف سالانه بنزین) ، برای حفظ سهم تولید و فروش در بازار جهانی، ایران نیازمند120 مبلیارد سرمایه گذاری در صنعت نفت است که نیمی باید از خارج تامین شود، پس از روی کار آمدن احمدی نژاد این سرمایه گذاری از بین رفته است.

سهیمی در ادامه افزود که ساخت راکتور اتمی در ایران به صرفه است و آن را باید از غنی سازی جداکرد، ایران برای تولید 8 درصد برق خود سالی 260 میلیون بشکه را می سوزاندکه با توجه به قیمت نفت پس از کسر هزینه ها، ارزشی 11 میلیاردی دارد که با آن میتوان 6 راکتور ساخت و هزینه چند سال را هم پرداخت.

وی در پایان به این نکته رسید که در حال حاضر ایران فقط یک راکتور دارد که روس ها تامین مصرف 10 ساله اورانیوم غنی شده آن را پذیرفته اند و ما در حال حاضر نیاز به غنی سازی نداریم.نیاز ما سرمایه گذاری در میدان های نفت و گاز و تاسیس راکتورهای بیشتر و جلوگیری از فرار مغزها و خروج سرمایه ها است.دولت حاضر صلاحیت بحث ملی و ضد ملی را ندارد.

آخرین سخنران فرخ نگهدار، فعال سیاسی و پژوهشگرمسائل استراتژیک بود که در زمینه “ رابطه ایران و امریکا و ساختار قدرت سیاسی در ایران ” سخن گفت.

نگهداردر پیشگفتار خود این پرسش را طرح کردکه در سیاست گذاری ، جای رابطه ایران و امریکا کجاست و چه پیایند و دستاوردی دارد؟ و ادامه داد که این موضوع یک دوره 100ساله از مشروطیت تا امروز دارد.در 50 سال نخست تاریخ نشان نمی دهد که یک حس دشمنی ومنفی و ستیز با امریکا در وجود ایرانیان بوده باشد،حتی از سال 1320 تا 1332 نیز این حس ضد امریکایی نبود، در نوشته های روشنفکران حتی یک خط نوشته دیده نمی شود.

وی تصریح کرد، در 25 سال پس از کودتا، نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان این حس ضد امریکایی شکل گرفت ، که ساخته و پرداخته نیروهای چپ در ایران نیست، این نگرش قالب جهانی بود که مولود یک دوره معین است و فقط به 28 مرداد 1332 بسته نیست.این بدبینی تا انقلاب بهمن 1357 رشد کرد ، ایرانیان شاه و امریکا را مخالف خود می دانستند،این حس، پس از انقلاب انگیختگی بیشتری یافت. در جهان پس از پایان جنگ سرد، بیشتر کشورهای جهان مثل چین ، هند، روسیه و ویتنام در رابطه خود نسبت به امریکا تجدید نظر کردندو به رابطه عادی سیاسی – اقتصادی پرداختند..کشورهای امریکای لاتین هم با تغییر نگرش ، خواستار برابری و توازن و عدالت در مبادلات اقتصادی شدند .

فرخ نگهدار پس از باز کردن شرایط جهانی افزود که در ایران وضع به گونه دیگری است و مخالفت با امریکا اقتصادی نیست ، بلکه سیاسی است و احمدی نژاد و یارانش در پی هژمونی (سرکردگی) خود در منطقه در برابر امریکا است، هولوکاست را مطرح می کنند تا طرح بیکر- همیلتون زمین بخورد…

در پایان نگهدار پس ار بیان شیوه نگرش جناح های حکومتی ایران ،و اینکه نو محافظه کاران امریکا نیز همسو با جناح بنیادگرا و راست گرا در ایران ، در پی راه های جنگ طلبانه ای است که بزگشت ناپذیر است و تنها راه مهار احمدی نژاد و دیک چینی، طرح شعار و راه حل عادی سازی روابط ایران و امریکا است که می تواند با کاستن از خطر جنگ، امنیت ملی ، حل مسله انرژی ، مسیر حل مسایل قومی ، رشد اقتصادی ،دموکراسی خواهی و حقوق بشر در ایران را برای تمامی اقشار هموار سازد.