به موی سفیدم رحم کردند

نویسنده

behbahanimahbaz488.jpg

عفت ماهباز

زمانی که در 22 خرداد، زنان جلوی دانشگاه تهران تجمع کردند. اولین گزارش و عکس هاحاکی از آن بود که سیمین بهبهانی آنجا حضور دارد. سیمین برای حفاظت دخترانش بر سر نیروی انتظامی فریاد می کشد بروید کنار! اینها همان کسانی هستند که شما را به دنیا آوردند و شیر دادند و پروراندند…

قراری از قبل نبود که شما آنجا باشید. اما شما بودید…

من هیچ گاه در انجمن های زنان احساس سرکردگی که بالاتر بنشینم و برنامه ریزی کنم را نداشتم و فعالین زنان این را می دانند. ولی همیشه در مواقع سخت و مشکل، در زمانی که لازم بود، چه در شعرم، چه در اقدامم، به زنان کشورم فکر کردم و آرزوی سعادت برایشان کردم و به کمکشان شتافتم و خوب آن روز من دیدم نیروی انتظامی ممکن است با آمدن زنان مخالفت کند. من به صورت ….

یک قوت قلب

…وارد شدم و راه را باز کردم و اهمیت ندادم به این که جلوی راهم را می گیرند. البته نیروی انتظامی شاید به موی سپید من لطف کرد. شاید به قدم من احترام گذاشتند. من راه را که باز کردم دختران و زنان جوان فریاد کشیدند: سیمین بهبهانی شاعر بزم مایی. آنها شدیدا احساساتی شده بودند و فریاد می کشیدند. وسطشان ایستادم و با آنها فریاد کشیدم. نیروی انتظامی دیگر نتوانست مخالفت کند. من خطاب به تجمع کننده گان گفتم نیروی انتظامی باید محافظ شما باشد و به شما احترام بگذارد و همین طور هم شد. البته شنیدم که اتفاقاتی هم افتاد، ولی به خیر و خوشی گذشت. به نظرم این حرکت موفقی بود. و بسیار شکوهمندانه برگزار شد.

از آن روز بیشتر برایمان بگویید. کنجکاویم بیشتر بدانیم…

کاشکی شما در بین آن جمعیت بودید و صدا در صدای آنها می انداختید. همه جور شعاری را آنجا می شنیدید. آنها شعارهایشان را با صدای بلند تکرار می کردند. زنان در آن روز هر چه در دلشان بود بیرون ریختند و آرزو کردند این مملکت از ستم برکنار شود. امیدوارم همان گونه شود که آنها آرزو می کردند. توفیق زنان میهنم و قانون حمایتگر زنان و برابری حقوقی شان را امیدوارم به چشم خودم ببینم و ببینم که از مردان در زندگی عقب تر نیستند و کسی نمی تواند به آنها ستم کند.

شما سال 57، تظاهرات آن سال ها را به چشم دیدید، چه تفاوتی داشت این تجمع با تظاهرات آن سال ها.

در هر یک زمان یک جور احساس دارد. زمانی مثل این زنان و این جوانان بودم. و مثل این میانسالان بودم و چیزی را می خواستم، حالا دیگر پخته شدم، سوخته شدم و همه جور وقایع زمانه را دیدم و حالا همان طور به قول شما احساس مادری است که نسبت به همه افراد وطنم دارم. نسبت به مردان و زنان دارم و همه را بچه های خودم می دانم و شاید نوادگان خود می دانم. دیگر الان احساس من مثل جوانی نیست که بدوم و فریاد بکشم. فریاد من از عمق جگرم بیرون می آید البته به استحکام فریاد 18 سالگی من نیست با همه لرزش صدایی که دارم.

دوباره می خواهم از تجمع 22 خرداد زنان جلوی دانشگاه بپرسم. آگاهی زنانه را در بین تجمع کنندهگان آنجا را چگونه ارزیابی میکنید؟

حتما وجدان شخصی با وجدان جمعی کمی متفاوت است. یک شخص در تنهایی امکان دارد احساس خطر کند ولی وقتی چند نفره می شوند بهتر می توانند کار را انجام دهند و همبستگی بین شان ایجاد می شود. آن روز عده زیاد بود و همین زیادی به آن جمع دل می داد. شاید در بین این زنان همه آن آگاهی که شما می گوئید را نداشتید ولی همین قدر که زنی بلند می شود با بچه اش می آید میان جمعیت حضور پیدا کند، ولو این که این عالم نباشد، دانشمند نباشد، دیپلمه یا لیسانسه نباشد همین کافی است که نیرویی را در خود احساس می کند که می خواهد کمک و کاری انجام دهد این نهایت آگاهی است، وگرنه ممکن است خیلی از زنان فرهیخته و هنرمند باشند ولی حال این که بیایند جلوی دانشگاه و مثل این زنان فریاد بزنند را نداشته باشند و یا این که آن را برای خودشان کسر شان بدانند. آن روز بیشتر زنان ما اعم از فرهیختگان و اعم از آنان که تحصیلات عالی داشتند و یا کسانی که از خانواده های بالایی بودند و آنهایی که سواد چندانی نداشتند و لباس شیکی نداشتند و ظاهرشان نشان می داد که از خانواده فقیری هستند همه آمده بودند و چقدر باشکوه و چقدر با اتحاد و همه اینها با هم و کنار هم شعار می دادند.

مادران بچه به بغل زیاد به چشم می خورد؟

چند تایی را که من به چشم خود دیدم بچه به بغل یا بچه به دست. نهایت شجاعت یک زن است. یک زن حاضر است خود را به خطر اندازد ولی بچه اش را نه. ولی آن روز چقدر اعتماد به نفس وجود داشت که زنان با بچه هایشان آمده بودند.

در سرود آن روز زنان بیشتر احساسی بود: “جهانی دیگر ممکن است”. چقدر این شعار را برای زنان مان امکان پذیر می دانید؟

خیلی نزدیک. من فکر می کنم شاید در آینده نزدیک. در حال حاضر اگر چه زنان در قوانین تصویب شده به حقوقشان نرسیدند ولی همین قدر که حالا می دانند چه باید داشته باشند و چه چیز را باید بدست آورند و این آغاز رسیدن به آن هدف است امروز زنان ما می دانند چه می خواهند چه چیز را باید بدست آورند و می دانند چه کم دارند و به خاطر آن کمبودها دارند قیام می کنند بنابراین فکر می کنم آنها به زودی به آنچه که می خواهند خواهند رسید.

حتی در شرایط این دولت جدید؟ یعنی محمود احمدی نژاد.

بله. دولتی که آمده فاشیسم و چه چه بکند و … من نمی دانم که تا چه حد راست است، ولی این را می دانم که زن های ما قبول نخواهند کرد و دیگر به فشار و سوا شدن از مرد و مرد را لولو پنداشتن تن نخواهند داد. چرا باید چنین کنند؟ در سرزمین ما زنانی بودند که یک ناو جنگی را هدایت می کردند ما زنانی داشتیم که یک لشکر را هدایت می کردند. واقعا حکیم و دانشمند و حتی در دوره بعد از اسلام. ما در حکومت زنانی که به پادشاهی رسیدند داشتیم، امثال فخرالدوله دیلمی. در نتیجه من فکر می کنم زنان ما آنچه که می خواهند بدست می آورند. ما نباید فکر کنیم که دیگر قدم به عقب بر می داریم و همانطور هم حکومت ها نباید فکر کنند این آزادی و آزادگی را و رسیدن و اختیارات و حقوق را از زنان سلب کنند. به هر حال زنان، مادران، خواهران و دختران هستند که در آینده مادران فرزندان این کشور هستند. اینها بایستی راحت، آسوده و با فکر باز با مردان دارای حقوق مساوی باشند تا بتوانند نسل خوبی را تربیت کنند.