مجموعه تلویزیونی راز سکوت هم اکنون-پنجشنبه ها، ساعت 21- در حال پخش از شبکه دوم سیما است. نظر به اهمیت درام های پلیسی که در سال های اخیر که تولید آنها رشد کمی بی سابقه ای در تلویزیون کشورمان داشته، همکار ما مهدی کیانیان نگاهی به این سریال و مجموعه های مشابه انداخته است.
رازسکوت
کارگردان: حسین حکمت جو. نویسنده: آرش قادری. مدیرفیلمبرداری: حمید روزبهانی. طراح صحنه ولباس: نسیم سیگارودی. طراح گریم: مهدی حبیب پور. طراح نور: حسین بیگی. موسیقی: پیروزارجمند. تدوین: سعید سالارزهی. تهیه کننده: مصطفی گرامی. منشی صحنه: سمیه اکبری. دستیارکارگردان: علیرضا بزدوده. مدیرتولی : محمد نشاط. بازیگران: جمشید مشایخی، پانته آ بهرام، بهزاد خداویسی، رامتین روزبهان، حسین معلومی، زهره داودی، ملکه رنجبرف لوریک میناسیان، محرم بسیم، بابک نوری، سودابه میرکریمی، هما خاکباش.
ناپختگی وعدم جسارت
رسانه فراگیر و گسترده ای مانند تلویزیون تاثیر بسزایی در فرهنگ سازی در میان اقشار مختلف مردم دارد و پرداختن به تمام ژانرها و موضوعات مختلف در این رسانه از وظایف اصلی برنامه سازان آن به شمارمی آید. یکی ازجذاب ترین و در عین حال مشکل ترین ژانرها در سریال سازی، ساخت درام های پلیسی است. این نوع درام آن قدر پر کشش و جذابیت است که اگر از زوایای گوناگونی به سوژه های یکسان نیز بپردازد، بازهم مخاطب خود را به دست خواهد آورد. حسین حکمت جو از کارگردانان جوانی است که به تازگی دراین وادی گام برداشته ودراولین تجربه جدی خود، سریال “راز سکوت” را جلوی دوربین برده است. حکمت جو برای اولین تجربه جدی خود دراین وادی فیلمنامه ای از آرش قادری را دستمایه کارخود قرارداده، که در نگاه نخست بسیار ساده می نماید. اما نویسنده با پرداخت خوب خود ازیک اتفاق ساده آن را تبدیل به یک موقعیت پیچیده نمایشی می کند که تمام شخصیت های داستان به نوعی درگیر آن می شوند.
همسر استاد گلستان “جمشید مشایخی” سال ها پیش از دنیا رفته است و حال پس ازگذشت چندین سال او را به جرم قتل همسرش به دادگاه احضارمی کنند. که البته دراین بین دختراستاد گلستان یعنی سایه “پانته آبهرام” وکالت پدرش را برعهده دارد. نویسنده اسکلت اصلی روایت خود را بر این رویداد استوار می سازد، اما دراین بین اتفاقات بیشماری حول این رویداد اصلی روی می دهد که همه آنها به نوعی با داستان اصلی درارتباط هستند. نویسنده به خوبی ازعنصر دیالوگ در داستانش سود می جوید، دیالوگ در بیشتر لحظات اثر تبدیل به واکاوی درونیات شخصیت ها می شود وبه خوبی منش وکاراکتر آنها را برای مخاطب روشن می کند. این شیوه دیالوگ نویسی یکی از بهترین شیوه های رایج است و در واقع نویسنده به درستی از ابزار و عناصر درام بهره گرفته و داستان خود را بر ساختمانی محکم و استوار بنا می نهد. اما همه می دانیم که یک فیلمنامه قوی ومنسجم به تنهایی نمی تواند ضامن موفقیت یک مجموعه و یا یک فیلم شود. اگر کارگردان توانایی تحلیل و تجزیه درست ساختمان اثر را نداشته باشد، فیلمنامه به اثری متوسط یا ضعیف تبدیل می شود و این عدم خلاقیت ازسوی کارگردان به تمامی مجموعه، خصوصاً به بازیگران انتقال پیدا می کند. هنگامی یک اثر به لحاظ زیبایی شناختی وتکنیکی قوی وگیراست که کارگردان تسلط کامل و بدون نقصی بر فیلمنامه داشته باشد. این تسلط باعث می شود که قاب بندی ها- انتخاب تنالیته های رنگی صحنه- میزانسن و… همگی درخدمت داستان وشخصیت ها باشند. اما حکمت جو در این بخش چندان موفق عمل نمی کند، عدم هدایت صحیح بازیگرها -خصوصاً نا بازیگران که فقط به عنوان عنصری برای پر کردن صحنه به کار گرفته شده اند- پلان بندی و قاب بندی های خشک و کلیشه ای [ دوربین در اغلب سکانس ها از حرکت افقی و عمودی سود می جوید]، تصنعی بودن صحنه های درگیری بین شخصیت ها، گریم بسیار ضعیف و عدم استفاده از جلوه های ویژه همگی ازجمله ضعف ها و ایراداتی است که به کارگردانی اثر وارد است. در واقع کارگردان بسیار سطحی و ابتدایی با صحنه ها و رویدادها روبرو شده است. درصحنه پردازی های او هیچ نشانی ازخلاقیت و جسارت به چشم نمی خورد. در بخش بازیگری هم ما با بازی قابل اعتنایی مواجه نمی شویم. جمشید مشایخی به خوبی نقش خود را ایفا می کند و بدون اغراق ازعهده نقش خود برمی آید. پانته آبهرام برخلاف بازی های درخشانش درسینما بازی شاخص و قابل توجهی از خود به نمایش نمی گذارد. دیگربازیگران هم تلاشی برای ارائه متفاوت نقش خود نمی کنند. البته نباید ازنقش منفعل کارگردان دراین زمینه به سادگی گذشت.