اچ دی اس گرینوی
در آخرین تابستان دوره ریاست جمهوری جورج بوش، صدای بلند طبل جنگ به گوش می رسد. اسرائیل به تمرین بمباران هوایی در فاصله دوری از مدیترانه با پرواز بیش از 100 جنگنده بمب افکن در ارتفاع متوسط می پردازد که آنرا تمرینی علیه تأسیسات هسته ای ایران تبلیغ می کنند.
بوش هم به اروپا سفر کرد تا به جلب حمایت اروپائیان بپردازد و تهدیداتی را علیه ایران مطرح کند. سیاستمداران اسرائیلی نیز برای متهم ساختن نخست وزیر طرفدار دیپلماسی به فساد و تعویض او با کسی که بتواند ستیزه جویانه ترین تهدیدات علیه ایران را در دستور کار قرار دهد، صف کشیده اند.
آیا کاخ سفید جورج بوش از سخنان مربوط به حمله علیه ایران به عنوان وظیفه اخلاقی خود در نجات دنیا از دست این کشور نگاه می کند؟ کاندولیزا رایس وزیر خارجه این کشور به راه حل دیپلماتیک دل بسته، و رابرت گیتس در وزارت دفاع هم برخلاف سلف خود دانالد رامسفلد، طرفدار حمله نیست.
درحال حاضر به نظر می رسد آنها نقش گوش شنوای بوش را بازی می کنند. هرچند ممکن است معاون رئیس جمهورمیهن پرست ما- دیک چنی- دیگر آن نفوذ قبلی را بر روی بوش نداشته باشد، اما همچنان به عقیده راسخ خود در لزوم استفاده از زور پایبند است. بوش هم به وظیفه موعود خود دل بسته است.
آیا وظیفه حمله به اسرائیل سپرده شده است؟ اولمرت یک سال پیش به بوش اصرار می کرد تا قبل از ترک کاخ سفید به ایران حمله کند. اما آتش چنین موضعی با اعلام دست برداشتن ایران از ساخت بمب توسط سازمان امنیت ملی آمریکا، رو به خاموشی گذاشت. گفته می شود بوش در جریان دیدار اخیرش از اسرائیل به این کشور برای پیگیری هر آنچه لازم می داند، چراغ سبز نشان داده است.
از سوی دیگر، محمود احمدی نژاد به دلیل اظهارات تجاوز کارانه اش درباره لزوم محو اسرائیل از روی نقشه جهان، بیشترین سهم از مسئولیت را درقبال وضعیت کنونی بر دوش دارد. او به علت سوء مدیریت اقتصادی، در حال از دست دادن محبوبیتش است و انتخابات پیش رو می تواند خسارت بزرگی را برای وی بدنبال داشته باشد.
هیچ چیز به اندازه یک بمباران آمریکائی یا اسرائیلی، نمی تواند محبوبیت از دست رفته را به او بازگرداند.
درضمن اعتقاد بر این است که حمله به ایران نمی تواند هیچ کاری جز عقب انداختن تولید بمب به مدت یک یا دو ساله را انجام دهد. آزمایشگاه های هسته ای ایران در عمق زیادی از زمین استقرار یافته اند و هیچ کس نمی داند آنها دقیقاً کجا هستند. ترتیب دادن یک حمله می تواند تولید یک بمب را نهائی کند. ضمناً توان ایران در آسیب رساندن به منافع آمریکا در خاورمیانه و تهدید جریان انتقال نفت نیز قابل توجه است. علاوه برآن، با این کار ما از خود تصویری از یک دشمن دائمی را علیه کل اسلام ، شیعه و سنی، به نمایش خواهیم گذاشت.
ایالات متحده تلاش می کند هر مشکلی در عراق را به دستان مرموز و مخفی ایران مربوط سازد. وقتی انفجار یک بمب به کشته شدن 63 نفر در منطقه شیعه نشین بغداد منجر شد، آمریکا آنرا متوجه یک گروه منفک شده از شیعیان دانست و انگیزه آنها از کشتن مردم خودشان را ایجاد دشمنی با سنی ها تعبیرکرد. درواقع هروقت آمریکا ایران را به دست داشتن در رخدادهای عراق متهم می کند، ندرتاً مدارکی برای اثبات ارائه می کند.
ایران نیز قطعاً منافع خاص خودش را در عراق دارد و احساس می کند نیروهای آمریکایی او را از دو سو تهدید می کنند. حدس من این است که ایران به مسیر تولید یک سلاح هسته ای بازخواهد گشت. از دیدگاه ایران، تهدیدات موجود علیه آن کشور لزوم درنظر گرفتن چنین تمهیدی را ایجاب می کند.
درهر صورت، ایرانی ها مردمی پیچیده با تاریخ طولانی هستند. آنها می دانند اسرائیل مجهز به چندصد بمب هسته ای است. اکنون بیش از هر زمان دیگری تهدیداتی علیه ایران به استفاده خصومت آمیز از سلاح هسته ایصورت می گیرد.
ولی می گویند بدین ترتیب سلاح بدست تروریست ها خواهد افتاد. اینجاست که به مهمترین موضوع روز می رسیم. هفته پیش فهمیدیم قاچاقچیان هسته ای پاکستان که تحت نظارت مستقیم عبدالقادر خان پدر بمب هسته ای پاکستان کار می کردند، نسخه های تولید بمب های هسته ای کوچک، فشرده و قابل مخفی سازی را در کامپیوترهای سراسر دنیا به گردش درآورده اند. این رهبران دموکراتیک پاکستان بودند که کشورشان را به بازار هسته ای و صادرات دانش فنی تولید بمب در ازای بدست آوردن موشک های دوربرد کره شمالی کشاندند. ایران و لیبی هم از سخاوتمندی هسته ای پاکستان منتفع شدند.
داشنمندان بر این نکته اتفاق نظر دارند که ایران تا تولید یک بمب چند سال فاصله دارد. اما در همین مدت، تروریست ها بدنبال نسخه های تولید بمب هسته ای از متحد ما پاکستان هستند. و این درحالی است که ما درمورد ایران دچار وسواس شده ایم.
اشکال این تصویر چیست؟
منبع: بوستون گلوب- 24 ژوئن