گفت وگو ♦ جشنواره

نویسنده

جشنواره تئاتر فجر امسال با وجود ست و کور بودنش خالی از نمایش های خبرساز نبود. مانند یرما که هدیه طراحی ‏اولین تجربه طراحی صحنه خود را با آن نمایش گذاشته بود و دیگر امپراطور و آنجلو که پیامی ضد جنگ داشت. آن هم ‏در دوره ای که نظامیان سکان هدایت جشنواره را برعهده گرفته بودند. پای صحبت های کارگردان یرما و بازیگر زن ‏نمایش امپراطور و آنجلو نشسته ایم…‏

shirinbina1.jpg

گفت و گو با شیرین بینا

‎ ‎امپراطور ضد جنگ‎ ‎

‏ ‏

نمایش امیر دژاکام یک اثرضد جنگ است که نقد انسانی اش از فجایع جنگ را با قرار دادن دو مهاجر قربانی در مقابل ‏یکدیگر مطرح می کند. “امپراطور و آنجلو” نمایش ساده ای است که با روایتی بسیار ساده مبتنی بر موقعیت قصد دارد ‏حافظه تاریخی بشر قربانی جنگ را واکاوی کند. بدیهی است چنین نمایشی هر چقدر ساده تر و داستان آن هر اندازه ‏دارای پیچیدگی های کمتری باشد قادر به یافتن زبان مشترک قوی تری با مخاطب خواهد بود. اما کارگردان این نمایش ‏برای ارتباط بیشتر با مخاطب دست به نمادگرایی می زند و همین نوع پرداخت در قسمت هایی از کار باعث می شود تا ‏کلیشه ها جای خود را به مفهوم گرایی داده و شکل روان نمایش را خدشه دار کنند.‏

نمایش دژاکام در اغلب اوقات دارای ریتم بسیار کندی است که حتی در لحظاتی به دلیل نداشتن موقعیت های دراماتیک ‏فرعی خسته کننده می شود. اما بازی شیرین بینا- از بازیگران باسابقه تلویزیون و سینما- در اولین تجربه تئاتری خود آن ‏قدر پخته و صمیمی هست که تماشاگر را تا پایان نمایش با خود همراه کند. ‏

‏ ‏

چه شد به بازی در تئاتر روی آوردید؟

یکی از مقدس ترین رشته ها برای من بازیگری تئاتر است. مساله ای که من همواره آرزوی بازی و تجربه آن را داشتم. ‏فرصت های زیادی برایم در تئاتر پیش می آمد، ولی هرگز نتوانسته بودم به نحو مطلوب از آنها استفاده کنم و طوری ‏برنامه ریزی کنم که سر تمرین های تئاتر به صورت مستمر حضور یابم. تا اینکه امسال قسمت بر این شد که مزه ‏بازیگری تئاتر را بچشم و کمال استفاده را از آن ببرم. الان هم بسیار از این قضیه خوشحالم و پر از انرژی.‏

آیا انگیزه اصلی تان برای حضور در این نمایش صرف به وجود آمدن فرصتی برای یک تجربه تازه بود یا ‏چیزهای دیگری هم دخیل بود؟

همه چیز دست به دست هم داد. ابتدا متن نمایشنامه را خواندم و از سادگی آن بسیار لذت بردم. دیالوگ ها بسیار شکیل و ‏بدون پر حرفی نوشته شده بود. برای آقای دژاکام هم احترام ویژه ای قائل بودم.‏

درمورد نقش تان برایمان بگویید. آیا رسیدن به نقش در تئاتر برایتان سخت تر نبود؟

احساس و تجربه به من ثابت کرد که بازیگری در تئاتر قلق خاص خودرا دارد که نیاز به توانمندی، هوش و دقت بالایی ‏دارد. درمورد نقش هم این را می گویم که همه چیز آن تکیه براحساسات و بیان عواطف داشت و من تلاش کردم از این ‏طریق به نقشم نزدیک تر شوم.‏

اغلب دیالوگ های نمایش به زبان انگلیسی بیان می شد. این به عنوان بازیگر شما را نگران نمی کرد که ‏مبادا تماشاگر ارتباط لازم را برقرار نکند؟

خیر. ایما و اشاره کار خود را می کرد. درضمن کلماتی که استفاده شده بود از ساده ترین شکل ها استخراج و بیان می ‏شد. من فکرمی کنم در همه اجراهایی که در جشنواره داشتیم اغلب تماشاگران با کار ارتباط برقرار کردند.‏

به نظرتان تفاوت های یک کارگردان تئاتر و سینما چیست؟

مهم این است که هر دو کارشناس هستند و هر دو در کار خود ماهر. اما به نظرم جزیی نگری سینمایی ها به تئاتری ها ‏می چربد و برعکس. مهم ترین قسمت همین جاست و باید هم همین طور باشد.‏

کار در فضای تئاتری و همکاران تئاتری سخت بود یا فضای سینمایی؟

در هردو سخت ولی جذاب است. هریک از آنها ویژگی های خاص خود را دارند که بازیگر مجبوراست خود را با آن ‏وفق دهد.‏

تجربیات سینمایی شما چقدردرکارتان به کمک آمد؟

البته هر بازیگر یا اصلا هر هنرمندی درخلق یک اثر تکیه بر تجربیات پیشین خود دارد.این اندوخته های ماست که ‏سرپایمان نگاه می دارد و کسی که این مساله را انکارمی کند یک دروغگوست. حتما قسمت هایی از بازی من مربوط به ‏کارهایی بوده که قبلا از من دیدید اما خوب دراین نمایش هم به قدرکوله بار خود را پرکردم که احساس می کنم همین ها ‏در سینما وتلویزیون به دادم برسند.‏

اگر قرارباشد به شما پیشنهاد دیگری در تئاتر داده شود باز هم قبول می کنید؟

حتما. کم کم وسوسه می شوم که اصلا بازیگری تئاتر را ادامه دهم. الان می فهمم که چرا بازیگران تئاتر نمی توانند از ‏آن دل بکنند و لذت بازیگری در تئاتر را هرگز با تصویر عوض نمی کنند.‏

در مورد آقای بهرام ابراهیمی که نقش مقابل شما را داشتند بگویید. کار با ایشان که مدتی است که در ‏تلویزیون هم فعالیت می کنند خوب بود؟

ایشان راهنمایی های بسیار زیادی به من دادند. آقای ابراهیمی در زمینه تئاتر پر از معلوماتی است که نظرم به مانند یک ‏کتاب است. خیلی خوب بودند و مهم ترین ویژگی ایشان انعطاف پذیری شان است.‏

shirbinbina2.jpg

گفت و گو با رضا گوران

نمایشی نمادین در زمانه کمبودها

یرما عنوان نمایشی شاعرانه از فدریکو گارسیا لورکا است. لورکا شاعرانگی را درناتورالیسم و رگه هایی از رئالیسم ‏در این نمایش درهم آمیخته است و کارگردان آن بر اساس این دو وجه اساسی نمایشنامه، تلاشی ستودن برای اجرایی ‏متفاوت از یک متن بزرگ کرده است. گوران به عنوان کارگردان “یرما” از عناصر تصویری بسیار زیادی در طول ‏اجرا استفاده کرده و با هدایت بازیگران به سوی یک بازی درونی شیوه یک بازی متفاوت را از هریک از آنها ارائه ‏داده است. البته متن به جزاسارات زنان و تقبیح سنت های پوسیده زیرلایه های دیگری هم دارد که در این اجرا به آن ‏توجهی نشده است و ظاهرا ذهن کارگران بیشترمعطوف شیوه اجرا بوده تا یک دراماتورژی کامل وهمه جانبه.‏

طراحی صحنه و لباس هدیه تهرانی نیز به شدت درخدمت شیوه اجرایی کارگردان است. تهرانی که اولین کار طراحی ‏خود در را زمینه تئاتر انجام داده، موفق شده با استفاده از وسایل شیشه ای و قراردادن سه تابوت بزرگ از جنس شیشه ‏ولباس های سفید همه نشانه های متن را به سوی اهداف دراماتورژکار پیش ببرد. درواقع بخش عمده ای از بارمعنایی ‏اجرا را طراحی صحنه و لباس منتقل می کند و همین امر سبب سرازیر شدن سیل علاقمندان به سوی سالن قشقایی ‏تئاترشهر شده بود.‏

چطور شد که از میان آثار این نویسنده یرما را برای اجرا انتخاب کردید؟

فضای حاکم بر این نمایش باعث شد تا تصمیم بگیرم این نمایش را انتخاب کنم. ضمن اینکه اجرای هریک از آثار این ‏نویسنده یکی از آرزوهای هر کارگردان تئاتری است. این نمایش تا به حال در جشنواره هم حضور نداشته است.‏

آیا در ساختمان نمایش هم تغییراتی داده بودید؟

تغییرات وجود داشت اما نه در ساختمان اصلی متن. تلاش کرده بودیم با تغییرات جریی در نمایشنامه شیوه ای جدید در ‏خلق تصاویر داشته باشیم.‏

چه عناصری بر ظرفیت متن مورد بازیگری قرار گرفته و یا اصلاً این دراماتورژی چه اتفاقی را در پیکره ‏اصلی متن وارد کرد؟

من در دراماتورژی سعی کردم دغدغه متن را معاصر کنم. می‌دانید که 65 سال از عمرنوشتن این متن می‌گذرد. قطعاً ‏دغدغه زن حاضر در متن، دغدغه امروز ما نیست. ما اگر به شکل کاملاً ساده بخواهیم به متن بپردازیم، اینکه زنی ‏بچه‌اش را می‌خواهد و همسرش سر باز می‌زند اتفاق اصلی است حالا به تحلیل‌های پس از آن اصلاً کار نداریم. من ‏خواستم یرما را نزدیک کنم به جامعه معاصر و دغدغه‌های موجود در آن را در کنار دغدغه‌های دیگر ببینم. غیر از اینکه ‏هدف دیگری هم داشتم و آن این بود که کاراکترها را همسان بکنم. اعتقاد دارم تمام شخصیت‌های نمایشنامه باید شخصیت ‏اصلی باشند. اصلاً شخصیت فرعی وجود ندارد و این کاری بود که در نمایش قبلی خود نیز انجام دادم

شیوه اجرایی شما هم تقریبا متفاوت بود.

بله. اغلب دوست ندارم که نمایشنامه را همان گونه که وجود دارد به صحنه ببرم. بنابراین طرفندهای متفاوتی را در ‏زمان تمرین به کار بردیم تا به شکلی واحد برسیم. یکی از این طرفندها بازی های به شدت درونی بازیگران بود که فکر ‏می کنم جواب هم داد.‏

shirbinbina3.jpg

ریتم نمایش تان به صورت کلی کند بود.

این هم تعمدی بود و یکی از همان طرفندهایی که گفتم.‏

گویا در اجرای جشنواره هم با مشکلات عدیده ای سر و کار داشتید؟

بله. متاسفاته علی رغم تعمیرات بسیار زیادی که در تئاتر شهر شده در نهایت نتوانستیم به شکل درستی از نورپردازی ‏از قبل طراحی شده جهت خلق فضای بهتر استفاده کنیم. خب این باعث ضعف دراجرا شد که البته آن را برای تماشاگران ‏قبل از اجرا توضیح دادم.‏

در مورد همکاری تان با خانم تهرانی بگویید.

رشته تحصیلی خانم تهرانی طراحی صحنه بود و بسیار علاقمند بودند تا در این زمینه در تئاتر هم تجربه داشته باشند. به ‏سر تمرین ها آمدند و با دیدن فضای کار مشتاق به همکاری شدند.‏

شما سال پیش در جشنواره حضور داشتید؟

بله. نمایشی را در کارگاه نمایش تئاتر شهر اجرا کردم که بر اساس تمرینات کارگاهی بود. عکس العمل بازیگران به ‏شرایط محیطی و پیرامونی خود در راستای موضوعی انتخاب شده.‏

نمایش “یرما” دربخش مسابقه باد یگر گروه های خارجی مقایسه شد. نظرتان در این رابطه ‏چیست؟

این اتفاق بسیار خوبی است و تکلیف خیلی چیزها را روشن می کند.شما ملاحظه می کنید که در بسیاری مواقع تئاتر ما ‏جلوتر از تئاتر خارجی هاست، ولی کمبودها در مساله امکانات به روشنی قابل ملاحضه است واینهاست که به تئاتر ‏ایران لطمه وارد می سازد.‏