هفته گذشته، عبدالکریم سروش فیلسوف ناراضی ایرانی در مقاله تازه همزمان با جنجال جهانی در مورد ترور کارتونیست های فرانسوی نوشت، نقد قرآن و پیامبر اسلام از آنجا که امری عقلانی است، جایز است اینک صادق لاریجانی که اصرار دارد خود را در نقش متفکر و فقیه معرفی کند، به پاسخگویی پرداخته و استدلال کرده که چگونه می توان کسی را نقد کرد که مصون از خطاست.
دکتر سروش در مقاله خود که با انتقاد بخش عمده ای از دین ناباوران و هواداران لیبرالیزم روبرو شده نوشته است: “اگر زشتنگاری صورت رسول اکرم، شرعاً گناه و اخلاقاً نارواست، نقد شخصیت و رفتار و گفتار او مطلقاً نه گناه است، نه ناروا. نیم آیه قرآن که هیچ، حتی نیم روایت ضعیف هم وجود ندارد که بگوید نقدعلمی و اخلاقی رفتار و گفتار پیامبر یا محکمات و متشابهات قرآن جایز نیست. اینکه جامعه مسلمانان تاکنون چنین نکرده است، قطعاً هیچ دلیل درون دینی ندارد. حرمت وشخصیت محوری پیامبر و قداست قرآن و ترس از لغزیدن در ورطه گناه، عالمان و عامیان را از خطر کردن برحذر داشته است، غافل از اینکه نقدکردن نه قداستزدایی است نه حرمتستانی. مؤمنان باید آرام آرام بپذیرند که نقد علمی و اخلاقی و تاریخی قرآن و حدیث و انبیاء و اوصیاء، لازمة عقلانیت است و حرمت نهادن به نقد، عین حرمت نهادن به عقل است.”
سروش در بخش دیگری از نوشته خود، اضافه کرده بود: “اگر رقابت و هماوردی با قرآن جایز و آزادست که هست، نکتهسنجیهای نقّادانه دیگر هم ممنوع و محرّم نیست. نقد کردن، نه توهین است نه تمسخر، نه شبهه پراکنی نه دشمنی و ریشهکنی، بل رواج خردورزی است و رشد دینشناسی و ارتقاء آستانه تحمّل و مدارای دینی. مؤمنان اگر با مقوله نقد دینی آشتی کنند و فقیهان اگر بر نقد و تنقیح مقولات «مقدّس» صحّه بگذارند (که هیچ منع شرعی ندارد)، آنگاه با دیدن کاریکاتوری زشت و موهن (که البته نقیض نقد عالمانه است) چنان برآشفته نخواهند شد که دکّان روزنامهنگاران را به آتش بسوزانند، یا شکمشان را با خنجر بدرند.”
اظهارات جدید عبدالکریم سروش، پاسخ محافل محافظهکار ایران را در پی داشت. خبرگزاری فارس، وابسته به سپاه پاسداران، در گزارشی با عنوان “توهین تئوریسین خارج نشین اصلاحات به پیامبر” نوشته بود: “باید به آقای سروش هم متذکر شد که واژه نقد یعنی جدا کردن «سره از ناسره» و این مفهوم در تقابل مستقیم با تمسخر، تحقیر و به بازی گرفتن تفکرات یک جریان فکری، دینی یا سیاسی است. به قول رئیس جمهور نقد یعنی راه درست را نشان دادن نه اینکه عقدهگشایی کردن با استفاده از ابزار توهین به مقدسات یک ملت و یا یک خط فکری و یا ائدئولوژی دینی. خیلی سادهانگارانه است که سروش و گهگاه همفکران اصلاحطلب وی در کشور نقد را مطابق با اهداف پدر فکری خود یعنی لیبرالیسم تفسیر میکنند. خود آقای سروش در متن منتشر شده در جرس اذعان میکند که نقد در مرحلهای بالاتر از فهم قرار میگیرد. کسی که توانایی تمیز دادن توهین و نقد را ندارد قطعا نباید وارد عرصه انتقاد شود.”
نویسنده این گزارش اضافه کرده بود: “در نگاه لیبرالی امثال سروش فرهنگ شهادت خشونت آفرین است اما ترسیم کاریکاتور پیامبر اکرم(ص) یک نقد منصفانه محسوب میشود. میتوان از خواننده مرتد حمایت کرد اما محکوم کردن قتله عام فلسطینیان چندان جایگاه ندارد و جنگ محصول همزیستی بشر است. بهتر است اصلاحطلبان بالاخره تکلیف همگان را درباره تفسیرشان از نقد مشخص کنند تا معلوم شود که بالاخره حد و مرز نقد و توهین در تفکر اصلاحات چیست؟”
آیتالله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه نیز طی سخنانی در جمع مسئولان قضایی گفته بود: “برخی مدعیان روشنفکری گرچه به ظاهر میگویند توهین به مقدسات خوب نیست؛ اما تاکید میکنند که نقد شخصیت و رفتار و گفتار پیامبر(ص) و ائمه(ع) ناروا و خلاف شرع نیست و حتی ادعا میکنند که هیچ آیه قرآنی و روایتی نقد علمی و اخلاقی پیامبر اسلام (ص) و ائمه(ع) را منع نکرده است که این مسئله نشان از کج فکری آنان نسبت به دین ومنابع دینی دارد.” او اضافه کرده بود: “اینها می گویند حتی یک آیه هم درباره منع نقد پیامبر(ص) وجود ندارد اما غافلند از اینکه آیات و روایات زیادی در این باره وجود دارد؛ باید به آنان گفت اگر دنبال این هستید که یک آیهای بیاید و بگوید که یا ایها الذین امنوا لا یجوز النقدا، بله چنین آیهای وجود ندارد اما اگر به دنبال معنا و مفهوم آن باشید؛ خواهید دید که آیات قرآنی و روایات در این باره فراوان است.”
لاریجانی معتقد بود: “باید گفت به استناد ادله متعدد، پیامبران از هرگونه خطا و اشتباه مصون هستند این در حالی است که قاعدتاً نقد برای این است که اگر خطایی و اشتباهی از سوی فرد یا افرادی رخ داد به وسیله نقد آن خطا واشتباه اصلاح شود؛ حال چگونه می توان کسی را نقد کرد که از منظر قرآن و کلام وحی، «مصون از خطا واشتباه» است؟”
البته علاقه آیتالله صادق لاریجانی به جدل با عبدالکریم سروش چیز جدیدی نیست. او اولین روحانی در جمهوری اسلامی است با انتشار نظریه قبض و بسط سروش در سال ۱۳۶۷ به نقد آن پرداخت و زمینه حضور خود در عرصه سیاسی را فراهم کرد. در آن زمان او جوانی ۲۸ ساله بود و کسی او را نمیشناخت. او در سالهای بعد مجموعه مقالات نقد خود بر سروش را جمعآوری کرد و از آن کتابی ساخت.
البته علاقه صادق لاریجانی برای شرکت در مباحث فکری محدود به جدالش با سروش نیست. صادق لاریجانی که خود را متفکری اسلامی میداند، علاقهمند است که علاوه بر ریاست قوه قضائیه، چهرهای علمی هم داشته باشد.
او در آذرماه گذشته طی سخنانی گفته بود: “همانطور که قبلاً هم اعلام کردیم بسیاری از اشکالاتی که با ادعای نقض حقوق بشر مطرح میشود، از جمله مخالفت با اعدام، در واقع مخالفت با حکم اسلام است زیرا قصاص نص قرآن کریم است.” لاریجانی سپس به نقد روشنفکران ایرانی پرداخته و “راه افتادن جریانهای روشنفکرمآبانه” و “ترویج نسبیگرایی و اباحه گری” را یکی از راههای تهاجم فرهنگی دانسته و تاکید: “وقتی اصول اسلامی به این افراد روشنفکرنما گوشزد میشود، در مقابل میگویند از کدام اسلام حرف میزنید زیرا اسلام قرائتهای گوناگون دارد، این در حالی است که اسلام واقعی چیزی جز آنچه که حضرت امام(ره) از آن با نام «اسلام ناب محمدی(ص)» یاد میکردند، نیست، یعنی همان اسلامی که در آن ایمان قوی، توحید، عزت، جهاد و دفاع وجود دارد و متخصصان حوزوی و مراجع تقلید کارشناسان واقعی آن هستند. نسبی گرایی در عالم فهم و شناخت، پاسخهای قانع کننده و متقنی دارد که در موضع خودش محل بحث و تدقیق قرار گرفته است.”
پس از این سخنان، محمد مجتهد شبستری که از نوگرایان دینی سرشناس محسوب میشود، خطاب به لاریجانی نوشت: “آقای قاضی القضات با تریبون یک طرفهی تهاجمی که در اختیار دارد هر چند وقت یک بار ضمن سخنانش گریز به صحرای کربلا میزند و به الهیدانان نواندیش و حقوقبشرخواه ایران حمله میکند.” شبستری اضافه کرده بود: “ آنان میگویند چون حکم قصاص (اعدام) در قرآن موجود است مسلمانان این عصر هم مکلفند حتما مجازات اعدام را اجرا کنند. این سخن به این جهت مغالطه است که از وجود یک حکم در قرآن، وجوب عمل به آن حکم در هر عصر را نمیتوان استنتاج کرد. این «باید» از آن «است» درنمیآید. اساس اختلاف نظری الهیدانان نواندیش ایران با امثال آقای قاضی القضاة در باب احکام اسلامی از همین موضوع اساسی شروع میشود.”
شبستری با تاکید بر اینکه “ تا آیه قصاص تفسیر نشود هیچ حکمی از آن به دست نمیآید.” پرسیده بود: “پرسش جدی نواندیشان از فقیهان این است که به چه دلیل آنان باید نظریات و ضوابط روشمند فهم و تفسیر خود را کنار بگذارند و تابع نظریات و روشهای فقیهان شوند؟”
او اضافه کرده بود: “آقای لاریجانی اگر میگفت نگذاشتهایم و نخواهیم گذاشت تا قرائت جدید از اسلام شکل بگیرد سخن صد در صد مطابق واقع گفته بود. اما ایشان (به اصطلاح) آدرس عوضی میدهد و میگوید دین اسلام قرائتهای گوناگون ندارد!”
بسیاری از مردان حوزوی اعتقاد دارند که دخالت های گاه گاه رییس قوه قضاییه در مباحث نظری از آن روست که وی خود را در مقام مدعی ولایت فقیه می داند و برای احراز آن پست آماده می کند. وی در این باب با سلف خود آیت الله هاشمی شاهرودی در رقابت است که مقام بالاتری در فقاهت دارد و هم اکنون در نجف و مشهد گروهی از وی تقلید می کنند.