بوش، منجی احمدی نژاد

نویسنده

‏‏bush634.jpg

سیمون جنکینز

تنها یک نفر وجود دارد که می تواند رییس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد، را از مهلکه ای که ‏به خاطر افول رو به رشد محبوبیتش در داخل کشور گرفتار شده، نجات دهد؛ آن شخص هم جرج ‏بوش است. احمدی نژاد در حالی که به طور فزاینده با نارضایتی روحانیون دست و پنجه نرم می ‏کند، با انتخابات ماه مارس روبرو است اما او همچنان از ضدیت جرج بوش منفعت کسب می کند. ‏بوش این هفته مطابق معمول رفتار کرد. او در حالی که بر طبل جلب حمایت علیه ایران می ‏کوبید، دور خاورمیانه را سیاحت کرد.


بوش به دفعات احمدی نژاد را تهدید کرد. او را به تحریم، فشار، انزوا و بمباران تهدید کرد. او را ‏یک هیولای شیطانی و “پیشرو حامیان تروریسم” خواند. او بارانی از تجهیزات 20 میلیارد ‏دلاری را بر سر عربستان سعودی و کشورهای عرب خلیج فارس سرازیر کرد تا “قبل از آنکه ‏دیر شود” در برابر او بایستند. وقتی احمدی نژاد از “خدا به خاطر اینکه او را در سال 2005 ‏رییس جمهور کرده” تشکر می کرد، باید ابتدا خدا را به خاطر رییس جمهور کردن بوش ستایش ‏می کرد. اگر بتوانید واشنگتن را دشمن خودتان بکنید، یعنی توانسته اید دوستان زیادی پیدا کنید.


از سویی، نومحافظه کاران جسته و گریخته سعی می کنند استراتژی فعلی ایالات متحده در منطقه ‏را موفقیت آمیز جلوه بدهند. همه اینها هم برپایه خبرهای خوشی است که از عراق می رسد؛ ‏جاییکه ژنرال پتروس توانسته مرگ و میر آمریکایی ها و عراقی ها را از ارقام نجومی به حد ‏کمتری کاهش دهد. از آنجا که خطر زیادی در گزارش واقعی این منازعات وجود دارد، دنیا فقط ‏به آمار دولتی کشتار ماهانه تکیه می کند که معیاری از پیشرفت در آنجامحسوب می شود. ‏

تاکتیک های موجود، دقیقاً همان هایی است که پیشینیان پتروس از پذیرش آن در چهار سال گذشته ‏خودداری کرده بودند. او نظامیان محلی را تسلیح و تشویق کرده تا از محلات خودشان دفاع کنند. ‏در استان انبار، این به معنی حمایت از شیوخ سنی و خرابکارهای های بعثی است که عنوان ‏‏”بیدار باش” را دربرابر القاعده به خود گرفته است. این طرح در سال 2003 توسط سرویس ‏امنیتی بریتانیا پیشنهاد شد و از سوی پنتاگون رد شد. تاکتیک مورد نظر در بغداد هم شامل به ‏وجود آوردن محلات قبیله ای و نژادی بوده است. این اتفاق خصوصاً در مناطق سنی نشین ‏صورت گرفته و به مسلح کردن آنها دربرابر کشتارهای صورت گرفته توسط نظامیان شیعه و ‏حتی پلیس انجامیده است. خیلی از اینها خود برای وزارت کشور عراق کار می کنند.


در فرهنگ لغت آمریکایی ها، این یعنی بازگشت نسبی به وضعیت نرمال. پتروس ثابت کرد که ‏یک فرمانده عاقل است. سربازان او به دنبال زنان نمی گردند و از شلیک کردن به خانواده ها و ‏مردم روستا ها خودداری می کنند. در گذشته این روش دونالد رامسفلد برای تسخیر قلب ها و ‏روح ها بود. ضمناً برای مدت زمان بازداشت یک فرد هم محدودیت وجود دارد. بازارها در تلاش ‏هستند که به کار خود ادامه بدهند. مدرسه ها سعی می کنند دوباره باز شوند.


البته در جاهای دیگر عراق روش های قبلی به سختی جایگزین می شوند. همین هفته گذشته بود ‏که بزرگترین بمب گذاری جاده ای از زمان اشغال عراق، در منطقه دیالا – در شمال شرقی بغداد- ‏به وقوع پیوست و مصیبت بزرگی را به بار آورد. دوشنبه هم در محافظت از یکی از برجسته ‏ترین قضات عراقی غفلت شد و او ترور شد. وضعیت آب و برق پایتخت در بدترین شکل ممکن ‏است. هیچ تلاشی برای بهبود مناقشات در منطقه نفت خیز کرکوک صورت نگرفته و جنگ در ‏مرز کردستان و ترکیه به حال خود رها شده است. به زبان دیگر، این غیر عقلانی است که مانور ‏افتخار آمیز هفته گذشته بوش را در منطقه و در جایی ببینیم که از قرار معلوم، خودش آنجا را ‏‏”آزاد کرده است”.


آمریکایی ها باید دیر یا زود از اینجا خارج شوند. یک موازنه قدرت جدید محلی در اینجا بوجود ‏خواهد آمد. استراتژی که پتروس در پیش گرفته، در نوع خود بهترین روشی است که ائتلاف ‏آزموده ولی در آن از ضمانت قانونی و الزامی درازمدت خبری نیست. از هیچ توافق سیاسی هم ‏بهره مند نیست. نباید بصره، جایی که انگلیسی ها سال گذشته نیروهایشان را از آنجا خارج ‏کردند، از دیدگان دور بماند. چیزی که بعد از خروج نیروها در عراق رخ خواهد داد، عجیب ‏خواهد بود.


سیاست آمریکایی ها نسبت به جهان اسلام پس از نظامی گرایی خشونت آمیز و انتقام جویانه به ‏تبع حادثه یازدهم سپتامبر، در راستای تشویق دموکراسی به عنوان راه مطمئن تضمین صلح بوده ‏است. کاندولیزا رایس و سایرین در سال 2005 اعلام کردند “روزهای بد گذشته که در آن ثبات ‏بر دموکراسی ترجیح داده می شد، سپری شده اند”. حتی دوستانی نظیر عربستان و مصر هم ‏گوش هایشان را به این پیام بستند. این یک سیاست برجسته بود. اگر آمریکایی ها و انگلیسی ها ‏آنرا به اشتباه جنگ صلیبی می خواندند، شرایط به مراتب بدتر از این می شد.


با اینحال بوش و بلر نمی دانستند تز “ سلطه گرایی نو” در جنگ در عراق و افغانستان به همراه ‏حمایت های آمریکا از توسعه گرایی اسراییل می توانست وجهه ریاکارانه ای از جنگ صلیبی ‏شان را به نمایش بگذارد. دموکراسی اسلامی یک مفهوم مورد بحث است اما این موضوع به ‏نوعی بر روی ایران، فلسطین، لبنان و حتی عراق و پاکستان تاثیر داشته است.


بوش در پاکستان همچنان از دیکتاتوری حمایت می کند که نتیجه آن رنج بردن از استمرار حضور ‏طالبان در افغانستان است. در فلسطین او چشمانش را بر روی برنده شدن حماس در انتخابات می ‏بندد. او از خفقان ایجاد شده توسط حسنی مبارک در مصر و اتوکرات های عربستان حمایت می ‏کند. سخنگوی او، استیو هاردلی، چنین قواعدی را که به دموکراسی ضربه می زند، به چالش ‏کشیده است. او می گوید “این رفقا در زمره سیستم های آزاد قرار گرفته اند در حالیکه روش ‏قدیمی خودشان را پی گرفته اند”. در نهایت می شود گفت ثبات بر دموکراسی غلبه کرده است.


با همه این اوصاف استراتژی پشت پرده سفر بوش در خلیج فارس، امیدی بود که به حمایت ‏حاکمان منطقه از اقدام نظامی ایالات متحده علیه دشمن خونی بوش، احمدی نژاد، می رفت. اما ‏اگر فقط یک درس برای یاد گرفتن مطابق قوانین آنها وجود داشته باشد، آن هم این است که با ‏رژیم بزرگی که در شمال و شرق آنهاست در صلح زندگی کنند. در واقع نگه داشتن آنها به شکل ‏سنی های طبیعی، بیشتر به کارشان می آید. دوبی بر پایه پول لرزان منطقه ساخته شده است. ‏کمک به ایالات متحده برای شروع یک جنگ دیگر، آخرین چیزی است که کشورهای خلیج فارس ‏خواستار آن هستند و تازه اگر هم پیش بیاید این راکمتر از همه برای ایران می خواهند.


در این میان، بوش نتوانسته آخرین برگ برنده را ببیند. تنها چیزی که ممکن است احمدی نژاد را ‏برباد دهد، ضعف نمایشی است که او در انتخابات نیمه آزاد مجلس در ماه مارس در برابر میانه ‏روها خواهد داشت. اگر جریان حامی او خوب عمل نکند، شانس سر کار آمدن یک رژیم معقول ‏تر وجود دارد که درباره تمام مسایل از موضوع عراق گرفته تا تسلیحات هسته ای، رفتار قابل ‏قبولتری داشته باشد. حداقل به منتظر ماندن برای آن می ارزد.


ولی بوش هر کاری می کند تا به جنونی که احمدی نژاد را سرپا نگه داشته کمک کند. او را به ‏قدرت گرفتن احتمال جنگ تهدید می کند در حالیکه این کار همزمان به قیمت کاسته شدن از ‏اهمیت دموکراسی تمام می شود. آیا بوش نمی داند که یک حمله از خارج، چگونه می تواند یک ‏رهبر را قدرتمندتر کند؟ آیا او یازدهم سپتامبر را فراموش کرده است؟

منبع: گاردین – 16 ژانویه ‏