عبرت

حسین باستانی
حسین باستانی

اشاره هفته پیش یادداشت “آن فیلم را دوباره ببینید” به “بی وفایی” نهادهای اقتدارگرا به نیروهای عملیاتی خود، تنها به فاصله چند روز، با واقعه ای عبرت آموز همراه شد: انتشار خبر اخراج یک مجری تلویزیونی محبوب مدیران تلویزیون دولتی ایران، به خاطر “اندکی” گله مندی هواداران دولت از انتقاداتی که او در یک برنامه تلویزیونی، نسبت به نحوه رفتار پلیس به عمل آورده بود.

مهم تر از آن، “افشاگری” های سریعی بود که در سایت های دولتی، راجع به نامبرده و سوابقش انتشار یافت. افشاگری های “منابع آگاه در صدا و سیما” که حکایت داشتند دلیل اخراج این مجری، “تخلفات متعدد اداری و اخلاقی”، “شکایت‌ها‌ی مردمی” و… حتی “تخلفات در زمان تحصیل در دانشگاه!” بوده است.

این در حالی است که هیچ کس در این نکته تردیدی ندارد که در ایران، چون سایر کشورهای دنیا، این مجری ها نیستند که در مورد محتوای برنامه ها تصمیم می گیرند (در مورد مشخص شبکه های تلویزیونی جمهوری اسلامی، برنامه ها با نظر مدیر گروه و تایید مدیر شبکه و نظارت معاونت تلویزیون تهیه می‌شوند). به علاوه، در برنامه بحث انگیزی که در آن نسبت به رفتار پلیس انتقاد شد، چند صد هزار بینده برنامه شاهد بودند که چگونه مجری، احتمالا از باب محکم کاری، در حین اجرای برنامه و “در جلوی دوربین” از مدیران خود برای ادامه صحبت های انتقادیش اجازه گرفت و در مقابل، نه تنها از چنین اجازه ای برخوردار گردید، که حتی 10 دقیقه وقت اضافه بر معمول نیز به وی داده شد تا با فراغ بال به اظهاراتش ادامه دهد.

البته ظاهرا مدیرانی که چنین اجازه ای را صادر کرده بودند هم، جز اجرای مواردی که از سوی سلسله مراتب به آنها ابلاغ شده بوده را انجام نداده اند، و حتی شنیده شده که آنها نیز، در چارچوب سیاست “جلب محبوبیت” برای مدیر صداوسیما (عزت الله ضرغامی) عمل می کرده اند، که گوی گوشه چشمی نیز به کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری آینده دارد.

با چنین اوصافی، بسیار آموزنده است که وقتی برنامه تبلیغاتی مدیران تلویزیون آن گونه که مطلوب بوده به پیش نمی رود، اساسا اسمی نیز از مدیرانی که مجری را نسبت به آنچه باید بگوید “توجیه کرده اند” به میان نمی آید (به راستی، آیا قابل تصور است که در کشوری چون ایران، هر مجری بتواند شخصا تصمیم بگیرد که هر چه می خواهد علیه بخشی از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بر زبان براند؟)… و هیچ کس هم نمی پرسد آن مسوولی که جلوی چشم بینندگان بی شمار، “چراغ سبز” ادامه برنامه را به مجری داد چه کسی بود.

اما در عوض، این مجری است که نه تنها مستوجب اخراج شناخته می شود، که “تخلفات اخلاقیش” هم - حتی در زمان تحصیل - افشا می گردد؛ آن هم یک مجری کاملا “خودی”، که می گوید این قدر سرسپرده جمهوری اسلامی ایران و بنیانگذار آن است که “از کودکی برای ساکت کردنش، عکس های امام را به او می داده اند”، “معیار او در شناخت هر موضوع، نگاه امام است”، “سه بار بگوید امام، دفعه سوم گریه اش می گیرد” … و قس علی هذا.

به راستی، وقتی که یک مجری “محبوب” تلویزیونی که چند صد هزار بیننده، شاهد دستورگرفتن وی از مقامات ارشد در حین اجرای یک برنامه “علنی” بوده اند، این گونه در لحظات زیر سوال رفتن سازمانش، مورد “خیانت” مقامات مافوق قرار می گیرد، تکلیف آن گروه از ماموران “منفور” امنیتی که شاهدی هم بر دستور گرفتنشان از روسا وجود ندارد (از فقبیل شکنجه گران بند 209) چیست؟

اجازه دهید بار دیگر به سوال هفته پیش باز گردیم: آیا در آینده، روسای این قبیل ماموران، با “جوانمردی” پشت سر نیروهای تحت فرمانشان خواهند ایستاد؟