کورین لنه
آیا رییس جمهور بوش به واقع تصمیم دارد به ایران حمله کند؟ این طور که به نظر می رسد مشکلات پیش آمده برای ارتش امریکا در عراق، رییس جمهور و اطرافیانش را از انجام یک مداخله نظامی جدید منصرف نکرده است: حمله به ایران به صورت هوایی و علیه “2000 هدف” که توسط پنتاگون شناسایی می شوند انجام خواهد شد. فرضیه نومحافظه کاران واشنگتن این است که نمی توان در عراق ایجاد ثبات کرد، مگر اینکه بحران هسته ای تهران حل و فصل شود.
مقایسه مسأله تهران با جنگ عراق غیرقابل اجتناب است: پنج سال پیش، جرج بوش در سخنرانی خود از سازمان ملل خواست ”صدام حسین را خلع سلاح کند”. گره گشایی از مسأله ایران نیز درست به مانند گره گشایی از مسأله عراق، بی رحمانه است. دو ناو هواپیمابر در منطقه مستقر شده اند و ایران مسؤول شکست امریکا در عراق شناخته شده.
ویلیام هارتونگ، روزنامه نگار و از اعضای “بنیاد امریکای نو”، در این رابطه می گوید: “در سیاست دولت امریکا نسبت به ایران دقیقاً همان شاخص هایی وجود دارد که در زمان جنگ با عراق وجود داشت. دولت در آن زمان سعی می کرد عقیده جنگ را تحمیل کند و اکنون نیز به همان شکل است.”
لیست طولانی از افشاگری های اولیه برای ایجاد شرایط جنگ از دو سال پیش آغاز شده. با اتمام هر مهلت یا ضرب الاجل، صدای پوتین های نظامی به گوش می رسد: تمدید تحریم های سازمان ملل، مناقشات امریکا بر سر مسأله عراق… در ماه ژانویه، جرج بوش در حالی که طرح جدید خود را مطرح می کرد، ایران را به مداخله در عراق محکوم دانست و تنش ها را افزایش داد. او روز 13 سپتامبر نگهداشتن 130 هزار نیروی امریکایی در عراق را به دلیل وجود تهدیدهای استراتژیک ایران دانست و خاطرنشان ساخت که در صورت خروج نیروهای امریکایی از عراق، “ایران از این هرج و مرج سود خواهد برد و برای دستیابی به سلاح هسته ای و تسلط بر منطقه ترغیب خواهد شد”.
در واشنگتن مجدداً شایعات بالا گرفته. بارنت روبین، کارشناس سیاسی و رییس تحقیقات مرکز همکاری های بین المللی دانشگاه نیویورک، در وبلاگش قصد ندارد خوانندگان خود را “هراسان کند”، ولی معتقد است که “علائم بسیاری دایر بر وقوع یک ماجراجویی نظامی دیگر وجود دارد”.
استیو کلمونز، یکی از اعضای “بنیاد امریکای نو”، از یک ضیافت شام می گوید که در آن مدعوین با بالا بردن دستان خود به احتمال بمباران ایران رأی داده اند: شانزده نفر، از جمله زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی امریکا در دوره ریاست جمهوری جیمی کارتر و دموکرات فعلی، پیش بینی کردند که جرج بوش به ایران حمله خواهد کرد. دو نفر، از جمله برنت اسکاوکرافت، جمهوری خواه، شرط بستند که این طور نخواهد شد.
دلیل اصلی کسانی که به حمله معتقدند این است که جرج بوش گفته هرگز یک ایران مجهز به سلاح هسته ای تحت ریاست جمهور فعلی [احمدی نژاد] را نمی پذیرد. دوستان و حتی دشمنان بوش با شناختی که از لجاجت و یکدندگی او دارند، بر این باورند که او به حرف خود عمل خواهد کرد. ولی هر چه زمان بیشتر می گذرد، به نظر می رسد که بوش الزاماً برای انجام تعهدات خود نیازی به عملی کردن خواسته هایش ندارد. جرج بوش 12 ماه دیگر، تا شروع انتخابات ریاست جمهوری امریکا که طی آن جانشین وی مشخص می شود، زمان دارد. تا آن تاریخ، احتمال این که ایران اعلام کند به سلاح هسته ای دست یافته بسیار کم است.
بوش روز 28 اوت با اشاره به “هولوکاست اتمی” اظهار داشت: “ما قبل از این که خیلی دیر شود، با این خطر مقابله خواهیم کرد.” حال باید عبارت “خیلی دیر” را تعریف کنیم. زمانی در نظر دیپلمات های خارجی، تبدیل هگزا فلوئورید اورانیوم یک آستانه فاجعه آمیز محسوب می شد، ولی امروز تهران در آرامش کامل در حال غنی سازی اورانیوم است. به گفته کارشناسان، ایران باید به مدت تقریباً یک سال تعداد 3000 سانتریفوژ را عملیاتی نگاه دارد تا بتواند سوخت لازم برای یک بمب را به دست آورد. طبق آخرین گزارش به دست آمده از سوی آژانس اتمی، تعداد 2000 سانتریفوژ راه اندازی و عملیاتی شده اند.
در مقاله ای تحت عنوان “چرا بوش به ایران حمله نخواهد کرد؟”، منتشر شده در مجله اینترنتی “Salon”، آقای کلمونز بر این عقیده بود که رییس جمهور از اینکه چین و روسیه در انتظار یک گام اشتباه از سوی واشنگتن هستند آگاه است: این اشتباه به آنها فرصت می دهد تا نظارت و کنترل خود را بر جریانات مربوط به انرژی افزایش دهند. او می افزاید: “اگر بمب ها آماده بودند، بوش برای آماده کردن مردم و ارتش تلاش بیشتری می کرد.” در حقیقت، نبود فوریت عمل برای مقابله با تهدید ایران تعجب آور است. در تابستان 2005، گزارش تحلیلی سرویس های اطلاعاتی و تخمین اطلاعات ملی [NIEs]، مدت 5 تا 10 سال زمان را برای دستیابی ایران به توان هسته ای نظامی در نظر گرفت. یک سال بعد، جان نگروپونت، مدیر ملی اطلاعات وقت، این زمان را تا سال 2015 برآورد کرد. گری میلهولین، مدیر پروژه ویسکانسین [کنترل سلاح اتمی]، در این خصوص اظهار داشت: “این برآورد کاملاً اشتباه است. دولت در تلاش است تا این باور را در ما به وجود آورد که اگر نمی توانیم آن را رفع کنیم، دلیلش این است که هیچ چیز برخلاف جهت حرکت نمی کند.” کارشناسان اروپایی در نهایت تعجب کردند که چرا در این مسأله نسبت به همتایان امریکایی خود مضطرب تر و بدبین تر ظاهر شده اند.
کسانی که باور ندارند آقای بوش تصمیم خود را گرفته، از این واهمه دارند که شاید سناریوی یک جنگ “تصادفی” به وقوع بپیوندد [به گفته واشنگتن پست، “فرماندهان امریکایی برای جلوگیری از وقوع چنین سناریویی در خلیج فارس، قصد دارند با مسؤولان ایرانی به توافق برسند”]. با اینکه حلقه اطرافیان دیک چنی بسیار کوچک شده، ولی او دارای قدرتی است که به آسانی نمی توان مرزهای آن را مشخص کرد، تا حدی که کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه، و باب گیتس، وزیر دفاع، در تلاش اند تا مانع پیشرفت آن شوند. دیوید ورمسر، یکی از مشاوران ارشد چنی، قبل از ترک کاخ سفید در ماه ژوئیه، از امکان “غافلگیر کردن” رییس جمهور سخن گفت: به عنوان مثال، اسراییل بدون اطلاع واشنگتن به بمباران رآکتور نطنز اقدام کند… در چنین شرایطی، حمله مرموزانه اسراییل به یکی از تأسیسات سوریه [6 سپتامبر] که بسیار مشکوک به نظر می رسید، نگرانی کسانی را برانگیخت که معتقدند سناریوی حمله بازدارنده اسراییل بهانه ای برای کشاندن پای امریکا به درگیری خواهد بود.
طرح دیگری که بسیار شایع شده این است که بوش باید قبل از مبارزات انتخاباتی ایالات متحده حمله را آغاز کند. در اینجا نیز این دلیل می تواند به شکل دیگری مطرح شود: نه رییس جمهور و نه معاون او نامزد انتخابات نیستند. بوش و چنی هر دو دستشان باز است و هیچ گونه نگرانی در قبال ملاحظات و مبارزات انتخاباتی ندارند.
از نظر پروفسور نورمن بیرن باوم، یکی از مهم ترین منتقدان در امریکا، محتمل ترین سناریو این است که “او مقدمات حمله را آماده کند و نقشه های آن را به جانشین خود دهد”، همان طور که دوایت آیزینهاور در سال 1961، مسأله کوبا و حمله به خلیج خوک ها را به جان کندی واگذار کرد. جرج بوش صرفاً از تهدید ایران استفاده می کند تا بهانه ای برای عدم خروج نیروهای خود از عراق داشته باشد. این بدین معنی نیست که او قصد حمله به ایران را دارد.
منبع: لوموند، 31 اکتبر
مترجم: علی جواهری