همدلی ایرانیان با مردم فلسطین، و موضع انتقادی آنان نسبت به سیاستهای ستمکارانه و غیرانسانی صهیونیستها، متوقف به امروز و دیروز نیست. دهههاست که همسویی و همدردی اکثریت جامعه ایران با مسلمانان فلسطین جاری است. این واقعیت، خود را در برشهای زمانی گوناگون، آشکار ساخته، ازجمله در مقطع روی کار آمدن دولت ملی دکتر محمد مصدق.
اردیبهشت ۱۳۳۰ که دولت دکتر مصدق زمام مدیریت کشور را برعهده گرفت، دولت شاهنشاهی پیشینهٔ رأی مخالف به ورود اسرائیل به سازمان ملل متحد را در کارنامه داشت؛ رأیی که بهخاطر حفظ مناسبات دوستانه با کشورهای عربی ابراز شده بود. ایران همچنین در جریان صدور قطعنامه ۳۰۳ مجمع عمومی سازمان ملل در دسامبر ۱۹۴۹ (آذر ۱۳۲۸) همسو با کشورهای عربی به استقرار رژیم بینالمللی در بیتالمقدس رأی نداده بود.
بعدتر اما، موضوع شناسایی دوفکتو (موقتی و به منظور برقراری مناسبات سیاسی در سطح پایین) اسرائیل (اسفند ۱۳۲۸) مصوب، و بهطور رسمی توسط نماینده ایران در سازمان ملل اعلام شد. وجود حدود ۲۰ هزار تبعه ایرانی در اسرائیل، مناسبات اقتصادی و نیز حضور دهها هزار یهودی ایرانی و نیز خارجی، افزون بر رخدادهای جهانی، در این تصمیم موثر بود.
حاکم شدن دولت ملی، و همراهی آیتالله کاشانی با دکتر مصدق، موجی از همدلی و استقبال در کشورهای عربی، و بهویژه جریانهای اسلامی منطقه برانگیخت. چنانکه مفتی فلسطین (محمد امین حسینی) در نامهای به دکتر مصدق ضمن تبریک پیروزی وی، نوشت: هیأتهای اسلامی رجال الازهر شریف، شبان المسلمین، اخوان المسلمین، هدایت اسلامیه، جماعت شباب محمد و اتحاد گروههای اسلامی، جنابعالی را در مبارزهی نیک خود، مورد تأیید قرار میدهند.
دکتر مصدق نیز در پاسخ نوشت: “ملت ایران در این قدم خطیری که برداشته است، خیلی احتیاج به ادعیهی عموم مسلمانان و مخصوصاً به دعای آن جناب دارد”.
خواست افکار عمومی در داخل کشور و کشورهای عربی، البته معطوف به تغییر مناسبات تهران با تلآویو بود. روندی که منتهی به اعلام انحلال کنسولگری ایران در بیتالمقدس شد، و اعلام گردید که رسیدگی به کارهای مربوطه به سفارت ایران در امان – اردن محول شده است. وزارت خارجه اعلام کرد که این تصمیم بهدلیل مشکلات مالی ناشی از کمبود ارز و الزام دولت به صرفهجویی اتخاذ شده است. وزیر خارجه دولت ملی تصریح کرد که “دولت مصمم نیست راجع به شناسائی رسمی دولت اسرائیل اقدامی بکند و نمایندهای هم از اسرائیل قبول نکرده و نخواهد کرد.”
تصمیم مزبور افزون بر استقبال در داخل کشور ـ و بهویژه خشنودی نیروهای مذهبی همراه با جنبش ملی ـ با استقبال جنبشهای اسلامی و مردم کشورهای عربی روبرو شد. خوشآمدگویی گستردهی شهروندان مصر در سفر همان سال دکتر مصدق به قاهره ـ مصر یک جلوه از این استقبال و شوق زیاد بود.
هفدهم تیرماه، رویتر گزارش داد که “ناظران سیاسی معتقدند این اقدام، گام اولی است که دولت ایران در راه الغای شناسایی دوفکتو اسرائیل برداشته… و این اقدام برای جلب رضایت دول عربی بوده است.”
آیت الله کاشانی هم در سال ۱۳۳۱ و در اظهارنظری تاکید کرد که “ما شناسایی خود را از دولت یهودی اسرائیل پس گرفتیم، چون حکومت سابق ایران که یک دولت انگلیسی بود، اسرائیل را بهرسمیت شناخته بود و اکنون همهی کشورهای اسلامی و عربی باید برای درهم شکستن اسرائیل و بازگشت شهرهایی که اسرائیل غضب کرده به صاحبان واقعی آن، هماهنگ شوند”.
دولت مصدق که بهرسمیت شناختن دوفکتوی اسرائیل را فسخ نکرده بود، امور اداری و حقوقی با تلآویو را بعدتر توسط سفارتخانه اسرائیل در ترکیه ادامه داد. آژانس مهاجرت یهود در ایران هم صدور ویزای ورود به اسرائیل و مسائل مرتبط با حفظ منافع تلآویو در تهران را تعقیب میکرد (هرچند تلاشهایی برای محدودسازی فعالیت آن صورت گرفت).
تغییر شکل مناسبات سیاسی و حقوقی ـ دیپلماتیک ایران و اسرائیل موجب توقف مراودات تجاری نشد. تجار و بهویژه یهودیانی که در ایران سکونت داشتند، صادرات و واردات را هرچند با مشکل و افت، تداوم بخشیدند. از پارچه و پوشاک تا دارو و مواد شیمیایی و لوازم پزشکی و مواد خوراکی در فهرست کالاهای تجاری جا داشت.
در ۱۳۳۱، اسرائیل برای عقد قرارداد بازرگانی با تهران ابراز تمایل، و پیشنهاد کرد که در برابر خرید خشکبار، پنبه، دانههای روغنی، جو، برنج و حبوبات، از آمریکا یا اروپا کالای مورد احتیاج ایران را تأمین کنند و مقداری هم ارز بپردازد. خبر مزبور بازتاب گستردهای در رسانهها ـ و بهخصوص کشورهای عربی ـ داشت. برخی از عقد قرارداد خبر دادند؛ امری که البته خوشآیند مسلمانان منطقه و کشورهای عربی نبود. اینچنین، وزارت امور خارجه واکنش نشان داد و تاکید کرد که خبر انعقاد “قرارداد پرداخت به مبلغ پانصد هزار دلار برای مبادله جنس میان دولت ایران و اسرائیل”، “عاری از حقیقت” است.
وزارت خارجه دولت ملی همچنین در چند نوبت در سال ۱۳۳۱ تاکید کرد که رویکرد کلی و سیاست راهبردیاش، “پشتیبانی و کمک و همکاری با کشورهای مسلمان و عربی و آسیایی” است؛ و “تا آنجا که بتواند از تخطی دول دیگر و به خصوص دول معظمهٔ استعماری به حقوق کشورهای عربی، مسلمان، آسیایی و آفریقایی جلوگیری خواهد نمود”.
همزمان، و بهدلیل فشارهای اقتصادی و خارجی بر دولت مصدق، تهران ناگزیر از در پیش گرفتن سیاستی میانه ـ و نه خصمانه و حساسیتبرانگیز ـ در قبال تلآویو و حامیانش بود.
عمر دولت ملی دیری نپایید. فشارهای بینالمللی منتهی به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به مصدق و همراهان وطندوستاش امکان تنظیم و تداوم بخشیدن به سیاستهای ملی و منطقهای نداد.
نخست وزیر دولت ملی در حصر و حبس خانگی، غمخوار مردم مظلوم فلسطین ماند. نامهٔ دکتر مصدق به هاشمی رفسنجانی دربارهٔ ترجمهٔ کتاب “سرگذشت فلسطین”، نوشتهٔ اکرم زعیتر، شاهد قابل توجهی است. رهبر نهضت ملی ایران پس از مطالعهٔ کتاب “سرگذشت فلسطین یا کارنامه استعمار سیاه”، در آذرماه ۱۳۴۳ در نامهای به مترجم (هاشمی رفسنجانی) نوشت: “از کتاب سرگذشت فلسطین بسیار استفاده نمودم و حیفم آمد که این کتاب در گوشه ای بماند و مورد استفاده قرار نگیرد.” دکتر مصدق چکی را نیز برای کمک به تکثیر و بازنشر کتاب، ضمیمه کرده بود.