گزارش

نویسنده
آتوسا گرگانی

 رقابتی برای بدتر بودن…

 

در ماهی  که گذشت شاهد  ضعیف ترین سرایل های مناسبتی در این 5-6 سال اخیر بودیم. کیفیت نازل فیلمنامه ها بیش از حد خودنمایی می کرد و از این حیث عذاب آور بود. در سریال های ماه رمضان امسال چند تفاوت عمده وجود داشت:  نخست آنکه در هیچ کدام به معنای تعریف شده ی سال های گذشته نشانی از این ماه دیده نمی شد؛ یعنی نه خبری از مسایل دینی- مذهبی بود و و نه سفره ی افطاری و دعای سحری. در ضمن تلویزیون فاقد یک سریاال صرفا طنز  بود.  اگر چه در یکی از سریال ها بارقه ای از طنازی دیده می شد، اما مانند سالهای گذشته یک سریال طنز به معنای کامل دیده نشد. و آخر این که امسال بر خلاف چند سال اخیر، فقط سه سریال از شبکه های سیما پخش شد و شبکه ی تهران سریالی برای این ماه در دست تولید و پخش قرار نداد. با این تفاسیر نگاهی می کنیم به سه سریال پخش شده تلویزیون درشب های رمضان امسال:

 

نردبام آسمان/ محمد حسین لطیفی

درایران سریال های تاریخی و زندگی نامه ای اکثرا از یک معضل رنج می برند: فقدان قصه های جذاب و شخصیت های دوست داشتنی و همدلی برانگیز. البته  در این بین سریال “روزگار قریب” کیانوش عیاری را باید یک استثنا دانست. اکثر این آثار نه اجرای مو به موی تاریخی اند، به گونه ای که بشود به آنها استناد کرد و نه  آنچنان خیال انگیز و جذاب اند که مخاطب لذت همراه شدن و غوطه خوردن در جهان داستان را بدهند.

 به نظر می رسد فیلمنامه نویسان این آثار در دراماتیزه کردن تاریخ دچار مشکل هستند. شخصیت های این گونه آثار بیش از اندازه استریلیزه اند و قطب های خوب و بد داستان کاملا منفک از یکدیگر و در آغاز هر داستان مشهود و برچسب خورده اند. سریال های محمد  حسین لطیفی نیز از این قاعده مستثنا نبود. او که در ساخت فیلم ها و سریال هایی که مخاطبان گسترده ای داشته باشد ماهر است این بار موفق نیست و به خوبی گذشته قصه اش را تعریف نمی کند و احساسات مخاطبینش را تحریک یا به بازی نمی گیرد. همان کارگردانی که با “ صاحبدلان” اش هوش از سر تماشاگران برده بود! و همان فیلمسازی که خنداندن و گریاندن را بیش از هر کار دیگری بلد است؛ سریال های “همسایه ها ” و “ وفا” نمونه ای از این همراهی کردن و قفصه های پر مخاطب تعریف کردن هاست.

” نردبام آسمان” چند ضعف اساسی دارد. فیلمنامه ی کار به خصوص از لحاظ دیالوگ نویسی می لنگد و کار نشده  و خام دستانه به نظر می رسد. بیشتر سعی بر آن دارد تا وقایع تاریخی را با محوریت یک شخصیت – غیاث الدین جمشید- پی در پی و بدون کوچکترین ظرافتی تعریف کند و به انتها برساند. بازی ها چندان دلچسب نیستند و به خصوص این  ضعف آشکار در بازی اصلی ترین شخصیت مجموعه، باعث ضعف آشکاری در کلیت سریال شده است. وحید جلیلوند در نفش غیاث الدین جا نمی افتد  و بازی او با صورتش و و ادای دیالوگ ها  یش بیش از اندازه  تصنعی و خام دستانه اند. به خصوص در موقعیت هایی که باید مونولوگ بگوید بازی اش بیشتر شبیه خواندن متنی از رو و اجرای یک برنامه ی تلویزیونی می شود( البته سابقه ی مجری گری او در برنامه های تلویزیونی بی تاثیر نیست) و این ضعف را تا حدودی  باید به پای لطیفی نوشت که از عهده ی هدایت درست و بازی گرفتن از جلیلوند بر نیامده است.  غیر سمپاتیک بودن قهرمان سریال اصلی ترین و مهم ترین  معضل سریال “نردبام آسمان” است.

 

عبور از پاییز/ مسعود شامحمدی

 ” عبور از پاییز” را می توان ناموفق ترین سریال رمضان امسال دانست؛ البته با فاصله بسیار کمی نسبت به “ نردبام آسمان”. قصه ی به شدت تکراری و دستمالی شده اش حاصلی به جز یک ملودرام نخ نما و باسمه ای ندارد. ملودرامی که تریلر می شود و گاه دلهره آور و معمایی. عبور از پاییز قرار است تصویر گر  روابط سرد خانوادگی در مناسبات مدرن جوامع امروزی باشد.

و از طرف دیگر  نقبی هم به مسایل اقتصادی  و اهمیت آن در ساختار فرهنگی- اجتماعی ایران معاصر بزند. و تازه تمام این ها را از منظر  یک قصه ی شکسپیری تعریف کند که مملو از خیانت، فریب و انتقام است. آدم های مستاصل  ومتزلزل داستان عمق و غنای شخصیت پردازی شده این ندارند، و بیشتر تیپ های مقوایی و رنگ ورو رفته اند.آدمهایی که زیر سلطه ی رییس، و در واقع زیر سلطه ی پول و سرمایه، زیست می کنند و هویتی مستقل از این مناسبات اقتصادی -که در داستان، ریس نماد این غول مدرن (سرمایه ی اقتصادی)است- ندارند.

شخصیت رییس با بازی دوبلور مشهور و با سابقه ی تاریخ سینمای ایران، چنگیز جلیلوند، باسمه ای ترین شخصیت این سریال و با نگیاه کلی، پوشالی ترین شخصیت این سریال است. همان “پرسونای بد مطلق” که نمونه ی پیشینش را (البته شخصیت پردازی شده تر) در سریال های “نرگس” (شخصیت شوکت با بازی حسن پورشیرازی ) و اخیرا “رستگاران” (شخصیت شایسته با بازی آتیلا پسیانی) دیده بودیم. شخصیت های که به ندرت متنبه می شوند و مرگ و فلاکت پایان محتوم  آنهاست.  بازی خیلی بد و به شدت تصنعی لعیا  نیز از ضعیف ترین بازی های این سریال است. اگرچه عوامل این سریال  و به خصوص کارگردان مجموعه، مسعود شامحمدی، بارها در طول پخش این مجموعه در سایت ها و نشریات  گوناگون از کیفیت این سریال دفاع کرده اند و آن را پرمخاطب خوانده اند، اما باید به جد اظهار داشت که این گونه نیست و میزانسن و دکوپاژ تقریبا کار شده ی شامحمدی حاصلی جز یک سریال ضعیف نداشته؛ در این بین اصلی ترین  مشکل را باید پای فیلمنامه ی نا کامل  و بیش از اندازه تکراری آن نوشت که نامنسجم و مشتت هم به نظر می رسید. اگر چه در یک سوم پایانی سریال کمی مخاطب درگیر و برایش جذابیت ایجاد می شود، اما کمی دیر شده و دیگر قادر به نجات  سریال از ورطه ی سقوط نیست.

 

پنجمین خورشید/ علیرضا افخمی

علیرضا افخمی چند سالی است که پای ثابت سریال های ماه رمضان شده؛ گاه فقط فیلمنامه ی یکی از این سریال ها را نوشته و گاه –مثل امسال  - هم نویسنده و هم کارگردان است. اما امسال افخمی و “ پنجمین خورشید”اش سریال چندان خوبی را رقم نزدند. پنجمین خورشید اگر چه در این ماراتن “بد بودن” رتبه ی سوم را دارد اما این به معنای خوب بودن آن نیست بلکه رقبا خیلی ضعیف و بیش از انتظار معمول بد بودند. افخمی که در پرونده اش سریال های پر مخاطبی مثل “او یک فرشته بود” و “زیر زمین” را دارد امسال حضور چندان موفقی نداشت و اگر سریال های دیگر ماه رمضان کمی بهتر بودند چه بسا بدترین سریال هم می شد.

 

 

پنجمین خورشید از یک الگوی کاملا جا افتاده و تکراری استفاده می کند؛ الگوی مسافر زمان.البته استفاده ازالگوهای ساختاری تکراری به معنای ساختن و نمایش قصه های تکراری نیست. در این جا نویسنده – و در مورد این سریال نویسندگان- از الگویی مشخص پیروی می کند  و قصه اش را در قالب آن الگو تعریف می کند. موضوع در سریال افخمی پتانسیل جذب عام مخاطبان را دارد ولی به علت عناصر تکراری و بیش از حد پرداخته شده اش قادرنیست به این مهم دست پیدا کند. ازداوج با مردی مسن به خاطر پول و نجاتیافتن از نداری های مادی و خواستگاری بی پول اما جوان و البته و جوانمرد، دزدی والتهاب  و هیجانات گرفتار شدن و نشدن، رفاقت های مملو از مرام و معرفت و از خود گذشتگی و یک قصه ی عاشقانه اما پر مانع و دردسر؛ ان هم در بستری فانتزی  و با رگه هایی از طنز. افخمی قرار است از ورای این رفت و  برگشت های زمانی و مسافر آینده بودن نگاهی به تقدیر، سرنوشت و نقش انتخاب در زندگی مان داشته باشد.. از مخاطبانش بپرسد “ چقدر از از سرنوشت تان را خودتان رقم می زنید؟” اما مشکل اساسی  او در این سریال پرداخت سهل انگارانه و به نظر پر تعجیل و گاه فکر نشده اش در به تصویر کشیدن این مضامین و موضوعات است. میزانسن های دم دستی و بی ظرافتش  به کار لطمه ای جدی وارد کرده و فارق از هر گونه سختگیری و تفکر زیبایی شناسانه است. در مورد گریم مریم کاویانی که قرار است یک فاصله ی زمانی بیست و چهار ساله را القا کند کار چندانی صورت نگرفته و خط و خطوط ایجاد شده در صورتش، و کمی گرفته حرف زدن او، چیزی بیشتر از یک فاصله ی زمانی ده ساله را نشان نمی دهد. و یا مدل موهای حمید گودرزی که از یک پلان به پلان دیگر دایما در حال عوض شدن است.اما در باره ی بازی ها باید گفت حمید گودرزی و شهرام قایدی به خوبی توانسته اند از عهده ی نقش هایشان بر بیایند و آنها را باور کردنی و سمپاتیک  کنند. به هر حال پنجمین خورشید را با اغماض و در این برهوت سریال های خوب باید کمی قابل تحمل تر از سایر سریال ها دانست و از حیث جذب و همراهی مخاطب موفق تر.

… واما چند پرسش؛ مخاطبان تلویزیونی تا چه زمانی باید شاهد سریال های نازلی باشند که به مناسبت های مختلف ساخته و پخش می شوند؟ سرایال هایی که ظاهرا هیچ دقت و حساسیتی در تولید شان به چشم نمی خورد وتنها بنا بر یک عادت قدیمی ساخته می شوند تا باکس خالی سیما در شب های رمضان را پر کنند.