کریستوفر هیل
الگوی مذاکرات بر سر برنامه هسته ای ایران در طول سال 2010 چنین شکل گرفت: تلاش های دیپلماتیک بر روی تحریم ها متمرکز شد و اینکه چه ترکیبی از آن برای وادار کردن ایران به سازش لازم تشخیص داده شدند. با شکست تقریباً تمامی رویکردهای دیپلماتیک، معلوم شد تمرکز جدید بر روی تحریم های اقتصادی ایده بدی بوده است اما این رویکرد دوباره جای خود را در سال 2011 باز می کند.
تحریم ها سابقه ناامید کننده ای برای رسیدن به اهداف داشته اند. بنابراین ممکن است دست کشیدن از آن و بررسی آنچه باید در رویکرد به ایران به عنوان طرف ناراضی مذاکرات، از نظر دیپلماتیک مورد تأیید قرار بگیرد، مفید باشد.
مذاکره با ایران آسان نیست. ایران یکی از قدیمی ترین کشورها در خاورمیانه است. این کشور فرهنگ غنی دارد. ایران علیرغم تصویر تیره و تاری که در منظر عمومی دارد، صاحب نوعی حس بشردوستانه نیز هست و هر کردی که از شر حملات شیمیایی صدام حسین به نواحی مرزی ایران گریخته باشد، می تواند بر این حس صحه بگذارد. فشار و تخریب نمی تواند با طبیعت این کشور سازگار باشد.
ایران اما “رفتار مناسبی با دیگران” ندارد. اکثر آمریکایی ها، این کشور را با خاطره گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در مدت کوتاهی پس از انقلاب اسلامی 1979 و نگهداری آنها به مدت 444 روز، آن هم بدون هیچ دلیل خاصی، به یاد می آورند. از آن زمان به بعد، هیچ دیپلمات آمریکایی در آن کشور حضور نداشته است. برخورد آمریکایی ها با ایران در نتیجه دوره یاد شده، احتمالاً به مراتب محافظه کارانه تر از آن است که مردم می پندارند.
ایران نیز دچار شکاف است. روحانیون ایران دائماً در حال ستیزه هستند و ظاهراً این از اختلافات گسترده تر درون کشور حکایت دارد. به نظر می رسد مقامات غیرنظامی ایران کنترل محدودی بر نیروهای نظامی و سرویس اطلاعاتی مخوف کشور دارند. ظاهراً این نیروها خود را در برابر کسی مسؤول نمی دانند.
علاوه بر آن، انقلاب اسلامی ایران دچار یک تناقض آشنا شده است: ایران نمی تواند بدون پذیرش غرب گرایی و مدرن گرایی، اهدافش را دنبال کند. جمعیت جوان ایران، محصول عظیم شکوفایی دوره پس از انقلاب، به طور فزاینده ای سرخورده و افسرده شده است و جای تعجب نیست که جوانان ایران کمتر از هر زمان دیگری، خود صاحب فرزند می شوند. همانطور که اعتراضات پس از انتخابات سال 2009 نشان داد، جوانان شهری ایران به شدت خواهان خروج کشور از انزوا هستند؛ اما به تدریج فهمیده اند تنها راه خروج از این وضعیت، تحصیل و کار در خارج و عدم بازگشت به کشور است.
ایران در منطقه بسیار خوبی قرار نگرفته است. ترکیه می تواند همسایه خوبی باشد اما به جز آن، همسایگان ایران را از شرق گرفته تا شمال، کشورهای غیردوست تشکیل می دهند.
ایران در میان کشورهای عربی عملاً دوستی ندارد. همانطور که دنیا از اسناد منتشر شده ویکی لیکس متوجه شد، تحمل رهبران عرب در برابر یک ایران مجهز به بمب هسته ای، خیلی بیشتر از آمریکا و متحدانش نیست. به نظر می رسد تنها دوستان ایران، کشورهایی نظیر چین هستند که بیشتر به منابع طبیعی ایران علاقمند هستند تا مردمش.
هرچند ممکن است تحریم ها سبب عمیق تر شدن مشکلات ایران شود، اما به نظر نمی رسد بتواند بن بست دیپلماتیک موجود بر سر برنامه تسلیحات هسته ای این کشور را حل کند. البته با در نظر گرفتن واکنش های غیر سازنده ایران به تحولات دیپلماتیک، به نظر نمی رسد هیچ تمایلی به کاستن از حجم تحریم ها وجود داشته باشد. در واقع عکس این حالت ممکن است که شامل تلاش بیشتر برای وضع تحریم های سنگین تر است.
آمریکا همانطور که از رویکرد “بمب و گفتگو” با صرب ها در طول جنگ بوسنی استفاده کرد، باید در برخورد با ایران نیز از رویکرد “تحریم و گفتگو” استفاده کند تا فضای بیشتری برای استراتژی دیپلماتیک نهایی ایجاد شود. اول اینکه آمریکا باید برقراری روابط دیپلماتیک با ایران و به کار گرفتن دیپلمات ها را مدنظر قرار دهد. این روندی آسان نخواهد بود و ممکن است با مقاومت سنگین ایران روبرو شود. اما ایرانی ها با سایر اعضای درگیر در مذاکرات هسته ای، گروه پنج بعلاوه یک شامل چین، فرانسه، آلمان، روسیه و بریتانیا، ارتباط دارند و برقراری مجدد روابط تهران- واشنگتن می تواند به کوتاه کردن مسیر ارتباط و بستن پرونده گروگانگیری 444 روزه ای شود که در سالهای 1979 و 1981 اتفاق افتاد.
دوم اینکه اگر یک ارتباط دوجانبه قوی بوجود آمد، نباید جایگزین رویکرد گروه پنج بعلاوه یک شود. توانایی این گروه برای همکاری با یکدیگر در جهت حل این بحران و سایر بحران ها، بسیار حیاتی است.
سوم اینکه آمریکا باید به تلاش های خود برای وارد عمل شدن همسایگان ایران ادامه دهد. درحالیکه چرخش رویکرد ترکیه در سال 2010 مورد استقبال قرار نگرفت، اما منافع این کشور در آرام کردن اوضاع مربوط به همسایه اش قابل درک بود. مشکل بزرگتر این است که کشورهای همسایه باید فکر جدی تری در خصوص ابراز نظر در خصوص این اوضاع بکنند و بدنبال هماهنگ کردن مواضع علنی و خصوصی خود باشند.
ایران در حال ساخت بمب اسلامی نیست بلکه در حال ساخت یک بمب ایرانی است و رهبران عرب باید آن را جدی بگیرند. ابراز نگرانی ها به نحو خصوصی با تظاهر به خونسردی علنی تطابق ندارند. چنین رویکردی را به سختی می توان یک رویکرد موفقیت آمیز در برابر کشوری درنظر گرفت که جاه طلبی های هسته ای آن می تواند پیامدهای فاجعه باری برای منطقه داشته باشد.
دست آخر اینکه چینی ها و روس ها به واسطه ها آمریکایی ها به سیاستی سازنده تر روی آورده اند اما همچنان مردد هستند. آنها باید از طریق روابط دوجانبه خود با ایران، به مسأله فوریت بخشند و حتی در قبال عدم تمایل ایران به مذاکره جدی، کمی ابراز خشم و نارضایتی کنند.
تحریم باید جزیی از دیپلماسی و نه جایگزین آن باشد. حتی اگر به تحریم های سنگین تر علیه ایران در سال 2011 فکر می کنیم، باید تلاش های خود جهت تثبیت یک شیوه دیپلماتیک و سیاسی قدرتمند را نیز تقویت کنیم.
منبع: گلف نیوز- 27 دسامبر 2010