دُم بزرگ کودتا

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

رهبر جمهوری اسلامی از “انتخابات آزاد” در جمهوری اسلامی می‌گوید، و هم‌زمان با این ادعا، بسیاری از فعالان سیاسی و صاحب‌نظران احضار می‌شوند و تهدید، یا خانه‌های آن‌ها هدف بازرسی غیرقانونی و غیرمترقبه قرار می‌گیرد؛ آنان مورد خطاب قرار می‌گیرند که قدمی برای انتخابات برندارند، و نیز تهدید می‌شوند که به فکر تحریم انتخابات ۹۲ نیز نباشند. این برخوردها را باید علاوه کرد بر موج جدید سرکوب و بازداشت روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب و تشدید سانسور و نظارت بر خروجی مطبوعات نیمه مستقل و در حال احتضار. و البته این همه را باید افزود بر تداوم حصر/حبس ضدانسانی و فاقد توجیه قانونی رهبران جنبش سبز، و ادامه‌ی فشار بر زندانیان آزاده‌ی سبز.

در همین دو سه روز اخیر اما “دُم بزرگ کودتا و کودتاچیان” از دو جای مهم دیگر نیز خودنمایی کرده: احضار و تهدید فرزندان میرحسین موسوی و مهدی کروبی؛ و هشدار سپاه پاسداران به “برخورد قاطعانه” با جریان‌های مخلّ وحدت (بخوانید به‌هم زدن “آرامش گورستانی” مطلوب رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتی ـ نظامی ـ رانتی مسلط در بلوک قدرت).

فردای بازداشت موقت دو دختر موسوی و رهنورد، رئیس زندانبانان رهبران جنبش سبز در تماس تلفنی با داماد خانواده به تهدید وی پرداخته و تصریح کرده که علاوه بر زهرا و نرگس، کوکب دختر بزرگ خانواده نیز به دادسرا احضار خواهد شد. دختران موسوی امروز پنجشنبه باید به دادسرای مستقر در اوین مراجعه کنند تا دوباره “سین ـ جیم” شوند و تهدید.

هم‌زمان، روابط عمومی سپاه پاسداران در بیانیه‌ای به “منویات و رهنمودهای” رهبر جمهوری اسلامی در مورد “حفظ وحدت ملی و مصالح نظام و انقلاب” ارجاع داده، دیدگاه‌های آیت‌الله خامنه‌ای را “فصل الخطاب” توصیف کرده، و تاکید نموده که “بی‌شک هرگونه اقدام وحدت شکنانه که بستر جریان‌سازی‌های انحرافی و سوژه آفرینی‌های رسانه‌ای دشمن را فراهم آورد را بازی در زمین طراحی شده دشمن و مصداق هشدارهای اخیر معظم له و مستوجب برخورد قاطعانه می‌داند”. قابل تأمل این‌جاست که سپاه پاسداران در بیانیه‌اش به‌گونه‌ای همسان “نظام سلطه و استکبار”، “ضدانقلاب” و “منحرفین داخلی” را مخاطب قرار داده و توصیه کرده که این همه “از سیاست‌های خصمانه و سناریوپردازی‌های‌شیطانی، ضدانقلابی و ضدایرانی خود” دست بردارند.

آن‌هایی که چون سبزهای دربند و رهبران جنبش سبز، قائل به وقوع تقلب معنادار و فاحش، و کودتای انتخاباتی در ۲۲ خرداد ۸۸ هستند، با وقوع حوادث اخیر متعجب نخواهند شد. چنان‌که دو سال و نیم پیش، هفت اصلاح‌طلب حامی جنبش سبز (محسن امین‌زاده، مصطفی تاج‌زاده، عبدالله رمضان‌زاده، فیض‌الله عرب‌سرخی، محسن صفایی فراهانی، محسن میردامادی و بهزاد نبوی) با استناد به اظهارات یک مقام نظامی- امنیتی (سردار مشفق)، نسبت به وی و برخی فرماندهان قرارگاه ثارالله سپاه پاسداران به‌دلیل دخالت‌های “غیرقانونی” در روند انتخابات اعلام جرم کردند.

شکایت‌نامه هفت زندانی اصلاح‌طلب با عنوان “اعلام جرم هفت قربانی کودتای انتخاباتی علیه پرونده‌سازان” واجد همان مضمونی بود که مهندس میرحسین موسوی در آذر ۸۹ تفسیر کرد: “حضرات در نوار مشهور (سردار مشفق) و اخیراً از قول یک روحانی بحث یک توطئه بیست ساله کرده‌اند. بنده می‌خواهم با توجه به دروغ نهفته در این ادعا بگویم که جریان حاکم در آستانه انتخابات، بیست سال برای یک‌دست کردن کشور طراحی و تلاش کرده بود و ظاهرا قرار بوده که این انتخابات آخرین پرده این تلاش باشد. مناظره در سایه‌ی این نگاه معنی دیگری پیدا می‌کند و همچنین تصفیه‌هائی که از مجلس چهارم شروع شد و بعد در دوره‌های انتخابات بعدی گسترش یافت بهتر فهمیده می‌شود. اقتدارگرایان به‌دنبال حذف کردن همه فضای ملی از منتقدین و معترضین بودند؛ فضایی شبیه کره شمالی با کمی بزک مردمسالاری.”

این خط تفسیری ـ تحلیلی و ارزیابی از انتخابات ۱۳۸۸‌‌ همان چیزی است که میلیون‌ها شهروند ایران “وجدان کردند” و در اعتراض به آن پا به خیابان نهادند و از رأی گم شده‌ی خویش پرسیدند.

تکلیف سبزها با وضع موجود تقریبا مشخص است؛ تا هنگامی که حصر و حبس رهبران جنبش سبز ادامه دارد، “در” حکومت بر “پاشنه”ی کودتا می‌چرخد. مگر آنکه به هر علت و دلیل (از فشار افکار عمومی و مطالبات نیروی اجتماعی تغییرخواه تا دیگر ضروریات و مقتضیاتی که حاکمان لمس می‌کنند) این وضع تغییر کند. تغییر، تبعات خود را خواهد داشت؛ ازجمله واجد نتایجی بر نحوه‌ی برگزاری انتخابات خواهد بود. سبزهای باورمند به گسترش و تقویت جنبش اجتماعی، به قصد اثرگذاری بر حاکمیت، از هر تلاشی برای تقویت نیروی اجتماعی و دمیدن انرژی و تاباندن نور امید، استقبال خواهند کرد.

اما حکایت در مورد کسانی که قائل به کودتای انتخاباتی در خرداد ۸۸ نیستند، یک‌سر متفاوت است. در ظاهر، کار آنان مشخص و مسیر تعریف شده است: مشارکت در روند انتخاباتی مرسوم جمهوری اسلامی. آنان وارد جاده‌ای می‌شوند که گمان می‌رود با مشارکت در روندی انتخاباتی می‌تواند به حضور در ساختار سیاسی قدرت منتهی شود و امتیازات مترتب بر آن. اما مشکل این‌جاست که روند موجود، تنها دکور و ظواهر روندی انتخاباتی را دارد. هیچ دریچه و امکانی برای تحرک نیروهای موثر گشوده نشده و چشم‌اندازی نیز برای آن موجود نیست. آن گروه از فعالان سیاسی که قائل به کودتای انتخاباتی در سال ۸ نیستند، هرچند در ظاهر مسیر سیاست‌ورزی مشخصی را تعریف کرده و پی گرفته‌اند، اما گام به گام با مصائبی مواجه می‌شوند که خروجی اقدام سیاسی آنان را به “گرم کردن تنور انتخابات” و حضور نمایشی در انتخابات فرمایشی، تقلیل می‌دهد. آنان این‌جا و آن‌جا، و هم‌زمان با “قسم حضرت عباس” رهبر جمهوری اسلامی (دال بر انتخابات آزاد) با “دُم بزرگ خروس” کودتای ۸۸ و کودتاچیان مواجه می‌شوند. به تعبیر دیگر، با همان واقعیتی مواجه می‌شوند که نقطه عزیمت تحلیلی و کنش سیاسی سبزهاست، اما آنان مبتنی بر مفروضاتی دیگر، راهبرد متفاوت پیشه کرده‌اند.

چشم ‌داشتن به اتخاذ رویکردی عقلانی در حاکمان کودتاپیشه، یا امید بستن به مواجهه‌ی مماشات گونه‌ی آنان با منتقدان، نسبت چندانی با واقعیت‌های ایران امروز برقرار نمی‌کند. طراحان و سیاست‌گذاران کودتای انتخاباتی ۸۸، به انتخابات ۹۲ تنها به‌مثابه‌ی نمایشی برای تداوم اقتدار غیردموکراتیک خود می‌نگرند. در این روزهایی که بحران‌های مبتلابه حاکمیت فزاینده شده (از بحران اقتصادی و تعمیق تحریم‌ها تا تشدید نزاع باندهای قدرت)، کودتاچیان حتی به خوش‌بین‌ها هم اجازه‌ی “سوء استفاده انتخاباتی” نخواهند داد. “دم بزرگ خروس کودتا” که این‌جا و آ‌ن‌جا خودنمایی می‌کند، بر این ادعا گواهی می‌دهد.

“مرد”ی اگر در این روزهای سرکوب و تهدید و خشونت، به میدان سیاست‌ورزی پا می‌گذارد باید افزون بر آمادگی برای تحمل انواع فشارهای غیرقانونی، و مواجهه‌ی پیوسته با کودتاچیان، تلاش خود را مبتنی کند بر تحمیل مطالبات قانونی و به‌حق جامعه مدنی به تمامیت‌خواهان حاکم؛ مطالباتی که به اجمال در بیانیه شماره ۱۷ مهندس موسوی آمده، یا در شرط‌های آقای خاتمی برای انتخابات مجلس نهم تصریح شده بود و حمایت معنادار ده‌ها کنشگر اصلاح‌طلب و سبز و زندانیان سیاسی را برانگیخت. بی‌گمان، تقویت نیروی اجتماعی می‌تواند یاری‌رسان این روند باشد. از همین زاویه، ارتقاء وضع پتانسیل تغییر و جنبش به “سایه” رفته، به قصد اثربخشی آن در بزنگاه مناسب، ضروری می‌نماید. جنبش سبز با وجود حصر دوساله‌ی رهبرانش، همچنان به‌مثابه‌ی مهم‌ترین و اصلی‌ترین آلترناتیو وضع ناگوار موجود خودنمایی می‌کند.