فکر کنید از صبح با حال سرماخورده و دماغ کیپ گرفته، همه اش به فکر ماجرای عاشورا و حضرت ابوالفضل هستم. یعنی هر چه فکر می کنم که این مداحان هفت تیرکش که بچه مثبت شان فیلمش در حال تریاک کشیدن منتشر شد، چکار به سینما دارند، نمی فهمم. یعنی این را می فهمم که بالاخره سینما و تعزیه رقیب مداحان است، هر دو تاشان می توانند واقعه عاشورا را رعایت کنند. رقیب هم که حالش از رقیب به هم می خورد. ولی نمی فهمم حرف حساب شان چیست. احمدرضا درویش گفته که « ابوالفضل معصوم نیست و می شود چهره اش را نشان داد.» یوسف میرشکاک که معتقد است که حضرت علی خداست و تمام دین و اسلام و انسان بخاطر او آفریده شده، گفته است: « حضرت عباس معصوم است» و توضیح داده که نه فقط حضرت عباس بلکه کل خانواده عصمت و طهارت معصوم هستند. به همین راحتی تعداد معصومین که چهارده قرن چهارده نفر بود، یوسف خان رساندش به پنجاه نفر. مرد حسابی! مهمانی که نمی خواهیم دعوت کنیم که می گوئی حالا که حضرت زین العابدین معصوم است، زشت است که حضرت ابوالفضل معصوم نباشد. فردا جلوی دروهمسایه چطوری بگوئیم که حضرت زینب معصوم نیست؟ اصلا شوخی اش هم قشنگ نیست
خبری منتشر شده که مداحان اعلام کردند فیلم « رستاخیز» ایراد دارد. اسامی مداحان را هم نوشته: فرج الله سلحشور، مهدی سلحشور، حسین الله کرم، حسین سازور، محمود ژولیده و سید مجید بنی فاطمه. هر چه فکر کردم این فرج سلحشور کی مداح شد و حسین الله کرم از چه زمان روضه خواند نفهمیدم، ولی حالا فرض کنیم که مداح هم باشند، کی گفته که حق دارند در این مورد نظر بدهند؟ البته اگر اعتراضات آنها را بخوانیم دست مان می آید که موضوع چیست. حاج حسین سازور گفته است: « حضرت ابوالفضل هنر خلقت خداست و نشان دادن او در فیلم درست نیست.» اگر ابوالفضل هنرخلقت خداست، باید نشانش بدهیم یا ندهیم؟ خداوند خودش یک شتر خلق کرده، می گوید نگاه کنید که چطوری خلق کردم، بعد ما انسانی که خدا نشان داده نگاه نکنیم؟ بدبختی همه مداح های ما یک مشت دیپلم ردی هستند که در تمام عمرشان دو تا کتاب هم نخوانده اند. حاج حسین سازور گفته: « خدا می خواست حضرت ابوالفضل در عاشورا مخفی بماند.» یعنی چی این حرف؟ کاری می کنند که آدم به منطقی بودن خداوند هم شک می کند. اگر ابوالفضل هنر خلقت است، چرا خداوند مخفی اش می کند.
حاج حسین ادامه می دهد: « شما صدای ناموس خلقت، حضرت زینب را در این فیلم پخش کردید.» و با این اظهار نظر بسیار مهم، “ ناموس خلقت” هم می شود جزو معصومین که صدایش را هم نمی شود پخش کرد. حالا صدای حضرت زینب را از کجا پیدا کردند؟ مگر صدایی در آن موقع ضبط می شد؟ منظورش این است که یک نفر به جای حضرت زینب حرف زده و صدایش پخش شده. مگر خود مداحان از قول امام حسین و ابوالفضل و زینب با ادا و عشوه و صداهای عجیب و غریب حرف نمی زنند. « شب به حسین تک می زنم، بهش پیامک می زنم» بدتر است یا این شیوه نمایش عاشورا؟ مگر همین مداحان مسخره نخواندند که « پارو بزن کاپیتان حسین». الآن صدها سال است که در تعزیه کسانی می آیند و با لباس های عجیب و غریب به جای زینب و علی اصغر و علی اکبر حرف می زنند. صد بار هم همین تعزیه ها در جمهوری اسلامی اجرا شده و مردم دیدند. چه فرقی می کند؟ چطور می شود یوسف که پیامبر خدا بود نشان داد، ولی صدای زینب و تصویر ابوالفضل را نمی شود نشان داد؟
حاج حسین مذکور، یعنی همان سازور، می گوید: « ما هیچ پیامی از این فیلم برداشت نکردیم، در حالی که عاشورا 300 پیام مختلف دارد.» البته من هم هیچ پیامی برداشت نکردم، چون فیلم را ندیدم، ولی این حرف مسخره نیست که عاشورا 300 پیام دارد؟ شده مثل 124 هزار پیغمبر که هیچ کس نمی تواند اسم پنجاه تا بیشتر نام ببرد. آخر کار هم حرف اصلی شان را زدند. یعنی ته ته مخالفت مداحان همین است که حاج حسین سازور گفته: « سینما وسیله ای است تا آمریکایی ها فرهنگ ملتها را بگیرند و فرهنگ صهیونیسم را القا کنند.» این شد حرف حسابی. بگو من کلا و از اصل با سینما مخالفم. حالا می خواهد درباره تاریخ واقعی فیلم بسازد، می خواهد درباره عشق و عاشقی فیلم بسازد یا فیلم جنگی. به نظر من کل نظرات مداحان که در واقع سه مداح هستند، همین است که سینماگران نباید دکان آنها را تخته کنند. فعلا جنتی وزیر ارشاد گفته که « باید هاله ای از نور روی چهره حضرت ابوالفضل قرار بگیرد تا آن قداستی که حضرت عباس دارند حفظ شود.»
هم این هم اون نه این نه اون
بالاخره بعد از 35 سال جمهوری اسلامی هنوز نمی تواند تصمیم اش را بگیرد. هنوز معلوم نیست که آقایان می خواهند بهترین دوست آمریکا در خاورمیانه باشند، یا آمریکا را نابود کنند، هنوز معلوم نیست که غنی سازی به گفته جمهوری اسلامی متوقف شده، یا به گفته همین جمهوری اسلامی غنی سازی اصلا متوقف نشده، بقول رئیس جمهور همه راهها برای توافق با آمریکا باز است، یا بقول خامنه ای « به مذاکره خوشبین نیستم، ولی مخالفتی هم ندارم.» معلوم نیست بقول نمایندگان مجلس دولت احمدی نژاد فاسد ترین دولت تاریخ ایران بوده است، یا بقول بعضی دیگر از نمایندگان همان مجلس دولت احمدی نژاد پاک ترین دولت ایران بوده است. معلوم نیست بقول جنتی امام جمعه تهران خمینی آرزوی جنگ مستقیم با آمریکا را داشت، یا بقول صدیقی آن یکی امام جمعه موقت تهران آمریکا باید گزینه نظامی را از روی میز بردارد و بگذارد توی انباری. بقول محسنی اژه ای سران فتنه قرار نیست آزاد شوند، یا بقول مطهری « رفع حصر موسوی و کروبی محسوس نخواهد بود.» در واقع در جمهوری اسلامی هر غلطی می شود کرد، فقط نباید درباره آن حرف زد. من که معتقدم اگر ظریف یک سال اصلا فارسی حرف نزند و اخبار توافق ژنو منتشر نشود، کل مشکلات میان ایران و آمریکا حل خواهد شد، به همین قرعان مجید.
دعوا سر لحاف ملاست؟
دقت کردید که ضرب المثل های فارسی تا چه حد بر ضرورت نادانی و تقدس آن تاکید دارند؟ مثلا همین که « دعوا سر لحاف ملاست» یعنی هیچ اختلافی وجود ندارد. حالا اختلاف بر سر صد میلیارد دلار است، می گویند دعوا سر لحاف ملاست. یا این که طرف چهار سال است زندان است، می گویند « سگ زرد برادر شغال است.» یعنی کسی که زندانی کرده در واقع شبیه همان کسی است که زندانی شده. یا « زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند.» به شکل عجیبی ضرب المثل های فارسی بر اینکه ما نمی دانیم اصل قضیه چیست، و اصل قضیه چیزی نیست و همه اختلافات نمایشی است، تاکید دارند. حالا تازه « سر گنده زیر لحاف است.» یا « زیر لحاف کرباسی، چه می دونه کسی چه می کنه کسی» جالب است که بسیاری از ایرانیان نادانی خودشان را برتری می دانند، اینکه من عضو هیچ گروه و دسته ای نیستم، می شود افتخار. خوب مشکل دقیقا همین است که شما عضو هیچ گروه و دسته ای نیستی، اگر بودی که مملکت این همه مشکل نداشت. یعنی کتاب ضرب المثل های ایرانی را اگر مرور کنیم می شود جملات قصار یک موجود از خودراضی و نادان که به حماقتش افتخار می کند.
اصلا نگران نباشید
من اصلا نمی فهمم شما چرا اینقدر نگران می شوید و اینقدر خودتان را می خورید؟ اصلا جای نگرانی نیست. نه از خواب و خوراک بیافتید و نه کابوس ببینید. صفار هرندی شایعه مبنی بر اینکه دفتری در صدا و سیما گرفته و قرار است بزودی رئیس کل صدا و سیما شود تکذیب کرد. مرتضوی هم که مدتی گم شده بود و خبری از او نبود، این که « تحت فشار احمدی نژاد داستان برادر لاریجانی را مطرح کرد» تکذیب کرد. البته من در سه چهار سالی که در خدمت آقای مرتضوی بودم، هیچ وقت حرف راست و درست از او نشنیدم، برای همین نمی توانم به حرفش اعتقاد داشته باشم.
اصولگرایان عاقل معتدل متجدد
مثل این می ماند که شما برای اینکه تمیز بشوید خودتان را بیاندازید توی جوی لجن و کاهگل به سرتان بمالید. یا مثلا عده ای برای اینکه حکومتی را سرنگون کنند، دائما آن را تحریم کنند. یا مثلا همین پادشاه خودمان آقای رضا پهلوی برای اینکه حکومت را تغییر بدهد، رفراندوم برگزار کند. پادشاه که رفراندوم برگزار نمی کند، پادشاه به زور حکومت را می گیرد و می شود شاه. حالا بقول عمران صلاحی حکایت امیر محبیان است که گفته است « جریان اصولگرا باید افراطیون را از مرکزیت و محوریت خارج کرده و سکان اصولگرایی را در دست عقلگرایان، معتدلین و نوگرایان این جریان قرار دهد.» البته این حرف درستی است، ولی این کارها را یک دولت اصلاح طلب مردمسالار می کند، اگر اصولگرایان این کارهایی که امیر محبیان گفته انجام دهند که می شوند اصلاح طلب. جالب است. در ایران کسانی که اصلاح طلب هستند باید همیشه ثابت کنند که اصولگرا هستند و کسانی که اصولگرا هستند باید ثابت کنند اصلاح طلب هستند. چپ ها باید ثابت کنند که به لیبرالیسم عمیقا اعتقاد دارند، لیبرال ها هم باید ثابت کنند که به عدالت اجتماعی معتقدند. یعنی هر کسی باید ثابت کند که آن چیزی که نیست، هست. همین است که اینقدر کارمان سخت می شود.
ترشی و شیرینی فراروی ما
یک اصرار عجیبی در بعضی وب سایت ها هست که حتما ثابت کنند گوله نمک هستند و کاری کنند که آدم نفهمد که خبر در مورد چیست. حالا از اشتباهات فراوان در انشای فارسی و حتی در املای فارسی که در رسانه های حرفه ای هم هست اگر صرف نظر کنیم، این بامزگی شان ما را کشته است. دو تیتر سایت فرارو جالب بود: « وقتی پراید ترشی شد» و « واکنش فرمانده ناجا به تهدیدهای شیرینی» آن وقت می گویند نخبگان مملکت را ترک می کنند، این همه نخبه و نابغه فقط در سایت فرارو هستند، خجالت بکشید شما هم.
یک نخبه پنج میلیون دلار
سورنا ستاری گفت: « زیان ناشی از خروج هر نخبه چهار تا پنج میلیون دلار است.» آگاهان افزودند: در عوض رئیس جمهور سابق مان خودش به تنهایی به اندازه 300 میلیارد دلار اقتصاد ایران را نابود کرد. یعنی به اندازه خروج شصت هزار نخبه. درست است که دشمن زیاد داریم، ولی در عوض معاند هم زیاد داریم.