یاد یاران ♦چهار فصل

نویسنده
بهاره خسروی

‏احمد عاشورپور پیشکسوت موسیقی فولکلوریک ایران پس از دو ماه بستری بودن در بیمارستان جم تهران، و ‏نیم قرن خاموشی در عرصه موسیقی رسمی ایران روز 22 بهمن 86 به ‌دلیل عوارض ناشی از کهولت سن و ‏عفونت ریه در آستانه ی 90 سالگی درگذشت. به همین مناسبت در تهران پای حرف های شمش لنگرودی و ‏حافظ موسوی نشسته ایم….‏

ashorpor1.jpg

شمس لنگرودی و حافظ موسوی از احمد عاشورپور می گویند

‎ ‎صدایی امید بخش و زندگی ساز‏‎ ‎

احمد عاشورپور در غازیان بندرانزلی بدنیا آمد. تحصیلات وی در زمینه مهندسی کشاورزی از دانشکده ‏کشاورزی دانشگاه تهران است. وی خواندن ترانه‌های گیلکی را به صورت غیرحرفه‌ای آغاز کرد. در سال ‏‏۱۳۲۲ به ابوالحسن صبا معرفی شد و در رادیو تهران به خوانندگی پرداخت. در این دوره از همکاری ‏مرتضی محجوبی و حسین تهرانی برخوردار بود. سپس به دعوت روح‌الله خالقی با انجمن ملی موسیقی ‏همکاری ‌کرد. بعدها با رادیو نیز درفاصله سال های ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ و ۱۳۳۶ تا سال ۱۳۳۸ به همکاری ‏پرداخت. شعر جند ترانه او را جهانگیر سرتیپ پور سروده است.‏

عاشورپور در سال ۱۳۲۲ به عضویت حزب توده درآمد و به واسطه فعالیت‌های سیاسی چند سالی را در ‏زندان و در غربت بسر برد. پس از انقلاب مدتی در وزرات کشاورزی به فعالیت پرداخت و نهایتاً به گفته ‏خودش کنار گذاشته شد. در اوایل دهه هشتاد کارهای وی توسط بابک ریوخه جمع‌آوری و اجرا شد. خاطرات ‏وی در کتابی تحت عنوان آفتاب خیزان، دریا طوفان به چاپ رسیده است. ‏

shamslangrodi1.jpg

‎ ‎موسیقی و هنر ایران یک انرژی مثبت را از دست داد‏‎ ‎

در سال های اخیر مراسم هایی جهت بزرگداشت عاشورپور در ایران برگزار شد. از جمله این مراسم ها ‏مراسمی بود که اخیرا به افتخار 90 سالگی احمد عاشورپور برگزار شد. در این مراسم که عده زیادی از ‏بزرگان ادبیات و موسیقی ایران از جمله حسین علیزاده، محمد علی عمویی و حافظ موسوی نیز حضور داشتند ‏شمس لنگرودی چند شعر از عاشقانه های خودش را برای عاشورپور خواند. با لنگرودی که حرف زدیم تازه ‏از مراسم تشییع عاشورپوردر تالار وحدت آمده بود و خیلی غمگین به نظر می رسید. به عقیده ی او موسیقی ‏و هنر ایران یک انرژی مثبت را از داده است: “اهمیت عاشورپور در دو وجه قابل توجه بود. یکی وجه ‏انسانی او و دیگری جایگاه او در عرصه ی موسیقی ایران. در باره وجه انسانی عاشورپور باید به مساله عهده ‏دار شدن سرپرستی یک خانواده بی بضاعت چهار نفره توسط وی اشاره کنم. عاشور پور بی آنکه تعهدی ‏نسبت به این خانواده داشته باشد هر سه فرزند این خانواده و مادر آنها را تحت حمایت های مالی و معنوی ‏خود قرار داد. من شاهد بودم که او این بچه ها را تا پایان تحصیلات شان مستمراً حمایت می کرد. در عرصه ‏موسیقی نیز عاشورپور در دهه ی 20 که هنوز صحبتی از موسیقی غربی نبود تلفیقی از موسیقی سنتی و ‏محلی را - برای مثال در جمعه بازار و جینگی جینگی- اجرا کرد.“‏

ashorpor3.jpg

لنگرودی با اشاره به ارزش هنری کارهای عاشورپور دلیل عمده تاثیر آثار عاشورپور را تلفیق شادی و غم ‏در کارهای او می داند: “ارزش کارهای عاشورپور در این است که موسیقی رسمی ایران به گواه تاریخ و و ‏گذشته ی ما موسیقی اندوه باری است. در مقابل این موسیقی اندوه بار موسیقی های شادمانه ای اجرا شد که ‏متاسفانه از سوی موسقی سنتی- با همان خصوصیت اندوه بارش- مبتذل شناخته و رد می شد. موسیقی ‏عاشورپور اما تلفیقی از هر دوی این جریانات بود. به عقیده من طرفداران موسیقی سنتی در ایران نمی توانند ‏به این دلیل موسیقی عاشورپور را رد کنند. عاشورپور به جریانات موسیقی سنتی، غربی و گیلکی آشنایی ‏لازم و کافی داشت.“‏

‏ لنگرودی در پایان حرف هایش با اشاره به ممنوع الصدا بودن عاشورپورمی گوید: “ بزرگترین ارزش هایی ‏که عاشورپور در عرصه موسیقی خلق کرد انرزی زایی، امید بخشی و زندگی سازی بود. متاسفانه به دلیل ‏ممنوع الصدا بودن این منبع مسلم انرژی و حیات در عرصه موسیقی از دهه ها پیش ملت ایران از شنیدن ‏صدا و ترانه های او محروم بودند.“‏

ashorpor4.jpg

‎ ‎او عمیقا با باورها و امید هایش زندگی می کرد‏‎ ‎

ممنوع الصدا بودن عاشورپور باعث شده است تا نسل جوان ایرانی شناخت چندانی از او و موسیقی اش نداشته ‏باشند. حافظ موسوی با اشاره به این مساله می گوید: “اولین دریغ و تاسف من این است که که متاسفانه نسل ‏جوان ما عاشورپور را نمی شناختند. این عدم شناخت تا جایی است که حتا برخی از کسانی که در عرصه ‏موسیقی کار می کنند یا به این هنر علاقه دارند چیزی درباره او نمی دانند. به این دلیل تاسف برانگیز که به ‏مدت نیم قرن هیچ تصویر و صدایی از ایشان در رسانه های ایران پخش نشد. با این وجود و علیرغم این همه ‏سانسور موسیقی او تا حدی توانسته بود جای خودش را در میان مردم باز کند و جزو خاطرات ماندگار ‏موسیقی در گیلان باشد.“‏

موسوی با اشاره به اینکه عاشورپور خودش شاعر و آهنگسازخیلی از ترانه هایی بود که می خواند در باره ‏ارزش هنری کارهای عاشورپور می گوید: “عاشورپور موسیقی را در روزگاران دور و به شیوه علمی ‏آموخته بود.. کارهایی هم که در زمینه ترانه سرایی ارایه کرد به نوعی بدعت بود. رنگ و بوی موسیقی ‏عاشورپور تلفیقی بود و رگه هایی از موسیقی پاپ دنیا در کنار موسیقی سنتی ما و همچنین موسیقی فولکلور ‏را با هم ادغام کرده بود. درعین حال باید بگویم که موسیقی عاشورپور هویت خاص خودش را داشت.“‏

حافظ موسوی هم از جمله افرادی بود که در بزرگداشت های سال های اخیرکه برای عاشورپور برگزار می ‏شد شرکت کرده بود. او درباره این مراسم ها می گوید: “از حدود 7-8 سال پیش به همت عده ای از دوستان ‏عاشورپور مراسم هایی برای او برگزار می شد. اولین مراسمی هم که برگزار شد سال 81 در فرهنگسرای ‏نیاوران بود که اجرای آن مراسم بر عهده من بود. من در آنجا یک معرفی کوتاه از آثار و سوابق ایشان ارائه ‏کردم. در آن مراسم یادم همست که به درخواست مکرر حضار استاد عاشورپور آواز «امید» را خواندند. بعد ‏از آن هم در تهران و شمال کشور مراسم هایی جهت بزرگداشت ایشان برگزار شد. با وجود اینکه عاشورپور ‏به دلیل بالا رفتن سن قدرت روزهای جوانیش رانداشت ولی بلیط مراسم های او به سرعت به فروش می ‏رفت. حتا پیش می آمد که خیلی از علاقه مندان به صدا و آواز او پشت در می ماندند.“‏

ashorpor5.jpg

از حافظ موسوی درباره سال هایی که عاشورپور در انزوا گذراند و علت انزوای او پرسیدیم. وی با ناراحتی ‏عمیقی گفت:” عاشورپور در جریان جنبش ملی شدن نفت به همراه جنبش چپ ایران در فعالیت های اجتماعی ‏نقش داشت. پیش از آن یک دوره در رادیو کار می کرد. اولین بار نیز ترانه ای از او در زمان شاه از رادیو ‏پخش شد. بعد از کودتای 28 مرداد و بگیر و ببند روشنفکران ایران او هم از عرصه اجتماع حذف شد و این ‏حذف شدن تا امروز هم چنان ادامه داشت. باید بگویم که او علاوه بر اینکه خواننده بود یک انسان حساس در ‏عرصه سیاست و اجتماع نیز بود. عاشورپور دو ویژگی عمده داشت. یکی اینکه بسیار مردم دوست بود و این ‏موضوع را خودش هم بارها به زبان اورده بود. ویژگی دیگرکه خیلی هم حیرت انگیز بود امید و نگاه مثبت ‏او به زندگی بود. با اینکه بیشتر سال های زندگی عاشورپور در انزوا و مرارت سپری شد همواره امیدوار و ‏خوشبین بود. بار آخر که عاشورپور را دیدم به شوخی یه او گفتم که ما یواش یواش از این امید ها که تو می ‏دهی خسته شده ایم. در جواب من گفت این حرف را نزن. ما هنوز خیلی کار نکرده داریم. این امیدواری ‏شگفت انگیز او تا حدی بود که در مراسم هایی که برایش می گرفتند و حتا در محافل خصوصی که حضور ‏داشت ترانه امید را حتما اجرا می کرد. خیلی ها فکر می کردند که دعوت عاشورپور به داشتن امید شعاری ‏بود. ولی من به عینه شاهد بودم که او چه اندازه امید داشت. عاشورپورعمیقا با همین باورها و با امید زندگی ‏می کرد.“‏

موسوی در پایان درباره آثار عاشورپور به نکته جالبی اشاره کرد: “هیچ وقت، هیچ کمپانی حامی آثار ‏عاشورپور نبود. پخش آثار او به این شکل بود که یک نسخه از ترانه او تکثیر می شد و همین نسخه دست به ‏دست می گشت و در اختیار همه قرار می گرفت. ماندگاری آثار او در حافظه مردم بدون هیچ حمایت تبلیغاتی ‏و رسانه ای کم سابقه است.“‏

ashorpor6.jpg

‎ ‎تشییع پیکر عاشورپور در تالار وحدت تهران‏‎ ‎

پیکر زنده یاد عاشورپور صبح دیروز در تالار وحدت تهران تشییع شد و پس از آن برای خاکسپاری به ازیان ‏انزلی – زادگاهش- روانه شد. در مراسم تشییع عاشورپور با وجود سرمای شدید هوا عده زیادی ازاهالی ‏موسیقی و آواز ایران و همینطوراهالی نشر، ادبیات و شعر فارسی حضور داشتند.‏

در این مراسم حسین علیزاده با غیر قابل تصور بودن پیشامد چنین روزی و فقدان عاشورپور گفت: “او سمبل ‏تمام خوشی‌ها و ناکامی‌های بشر بود. آنچه که من از او یاد گرفتم همیشه امید بود.“‏

یادش گرامی باد. ‏

خروسخوان بو من و اون مست ومستانه ‏

دور از چومان یگانه و بیگانه ‏

تا کوه دامن بوشوییم شانه به شانه ‏

زیر داران سیز یه سر ‏

چشمه یه ور، خوش بی نیشتیم، رو به خاور ‏

دیم بر دیم بیم بیدییم آسمانا ‏

سورخا بوسته ول بیگیفته ‏

های بزه یار : آتش ! آتش !‏

مه داره با ول کشاکش، آسمان آتش به جانه ‏

اون مگر از عاشیقانه، نازنینا بوگفتم ‏

اون می اومیده سویه، آینه دار تی رویه.‏

‏”آفتاب خیرازنه”‏