مشهور است آنانی که خواب طولانی دارند، بعد از برخاستن سریعتر عجله دارند. پیوند دو واژه عجله و سریع نشان میدهد که در “شتاب حوادث” شتاب دهنده مغلوب بزرگ خواهد بود. چند دهه است که شرایط ایران ”حساسترین” است. همیشه حساس است و باید اقدامی کرد. اما این اقدامات تند و سریع باعث شده که اوضاع آتی حساستر و خطرناکتر شود و باز همان شعار “حساسترین شرایط” مطرح شود و در نتیجه نیروها و جریانات را به اقداماتی ناگزیر کند که نتیجه دلخواه را در برنداشته باشد. انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز از زمره همین مسایل سرنوشت ساز است، آخرین مهلت است، فرصت از دست میرود، باید کاری کرد.
اگر فرصت کنیم به شعارهای قبل از انتخابات ریاست جمهوری نهم و هشتم و هفتم نظری بیفکنیم باز همین شعارها را خواهیم دید یا شنید. انگار روّیه ایرانی برای فعال شدن احتیاج دارد به خودش دروغ بگوید یا مبالغه کند و با به کار بردن کلمات اغراق آمیز از خرمن زبان غنی فارسی، خود را آرام سازد. با این همه این نوع از رفتار، اپوزیسیون و مردم و نخبه نمیشناسد و در همه جاری و ساری است.
ایرانیان ضربالمثل “عجله کار شیطان است” را فراموش میکنند در حالیکه در جامعه ما باید این ضربالمثل کار برد بیشتری بیابد. عجله کار شیطان است چون رفتار شیطان دستآورد مثبت و پایدار ندارد.
بهطور مشخص آیا انتخابات دهم آخرین فرصت است یا اینکه یکی از فرصتهاست. بهنظر میرسد که اغراق در این شعار فراوان است:
1- انتخابات مزبور در فضای جنبشی برگزار نمیشود. تحرکات نهادهای مدنی به معنای حالت جنبشی و فراگیر شدن آنان نیست. مطالبات جامعه فراتر از توان نهادهای مدنیِ ضعیف، برای به حرکت واداشتن جامعه است.
2- اعتماد و اطمینان به موفقیت برای پیروزی، در میان مردم وجود ندارد و هیچ یک از کاندیداها نمیتوانند چنین شوقی ایجاد کنند.
3- خواسته مردم، نخبگان، روشنفکران…. با یکدیگر همسو نیست و امکان همسو کردن آن نیز متصور نیست.
اگر سهویژگی بالا را در کنار فضای جهانی بگذاریم متوجه مسایل مهمتری میشویم. با آمدن اوباما فشار بر روی حاکمیت کمتر میشود و حاکمیت فرصت مانور بیشتری دارد. البته برداشته شدن خطر جنگ، نعمتی برای مردم ایران است. اما فرصتی برای حاکمیت ایران برای ایجاد فضا و یا کشتن زمان به وجود میآید. اگرچه حاکمیت ایران بیشتر تمایل دارد که با اقتدار خارجی، اقتدار داخل خود را حفظ کند. با این کار این پاشنه آشیل در انتخابات آتی چندان کارساز نیست و به عبارتی بهضرر حاکمیت عمل نمیکند.
اگر شرایط جنبشی بر ایران حاکم نیست پس باید چه کرد؟ اگر باور داریم که شرایط جنبشی با اراده ایجاد نمیشود و نیاز به شرایط عینی و مادی دارد و هر شرایط اعتراضی را نمیتوان شرایط جنبشی دانست. شرایط جنبشی به اعتماد و اطمینان به رهبران نیاز دارد. اگر اعتماد وجود دارد اما اطمینان به پیروزی جنبش وجود ندارد، در این صورت چه باید کرد. بهعبارتی شرایط ایران جنبشی نیست تا رئیس جمهور منتخب اگر هم بخواهد بتواند جنبش به راه بیندازد.
بهنظر میرسد که ایران مستعد التهاب نیست و هرگونه التهابی، جناح راست را در موقعیت برتر می نشاند. در این صورت جامعه مدنی، اپوزیسیون و جناحهای حاکمیت با انتخابات ریاست جمهوری دهم چه میتوانند بکنند؟
اصلاحطلبان حکومتی میخواهند در هر صورت در قدرت باشند. این سخن را بارها و بارها با زبان تئوریک، سیاسی، پیچیده و ساده بیان کردهاند. نحله روشنفکران دینی در جبهه مشارکت در این تحلیل خود بیشتر اصرار دارند. اینان باید میان نبودن در حاکمیت و مقام طلبی خود یکی را انتخاب کنند. از طرف دیگر ظرفیتهای کنونی نظام و جامعه همانند دوم خرداد 1376 نیست که رئیسجمهور حرفهای آنچنانی بزنند، تا اعمال اینچنانی خود را توجیه کنند. از همین روی اصلاحطلبان حتی اگر منافع دراز مدت خود را در حاکمیت میخواهند، باید بین حرف و عمل خود هماهنگی ایجاد کنند. از آنجایی که پشت سرهر کاندیدایی خواهند رفت، لااقل روی کسی اجماع کنند که توان داشته باشد با جناح مقابل تقابل و تعامل کند. در نتیجه در غیر این صورت به منافع خود ضربه خواهند زد و تجربه حمایت از معین پیش چشم آنها است که از هاشمی، احمدینژاد، کروبی و قالیباف هم کمتر رأی آورد.
رئیس جمهوری مطلوب برای اصلاحطلبان حکومتی کسی است که بتواند در صورت پیروزی، جایگاه آنها را در حاکمیت حفظ کند و در صورت شکست بتواند بر روی این رأی مانور دهد. این روحیه را کدامیک، خاتمی، کروبی، عارف، … دارند؟
از طرفی اگر اصلاحطلبان همه جناح مقابل را در انتخابات تصور کنند برنده انتخابات نخواهد بود. چون در این انتخابات رأی دهندگان حتی در صورت حمایت از کاندیدای ایشان، همانند انتخابات هفتم و هشتم ریاستجمهوری شرکت نخواهد کرد. چون اعتماد، اطمینان و امید به اصلاحطلبان ندارند. همچنین در شرایط غیر جنبشی میان روشنفکران، نخبگان و اقشار مختلف، امکان وحدت وجود ندارد که نتیجهی انتخابات نهم نیز این واقعیت را نشان میدهد.
مجموعه عوامل فوق، اصلاحطلبان حکومتی را به تیز هوشی بیشتر و اجماع بر سر یک کاندیدای “مناسب” و نه فقط اجماع بر سر یک کاندیدا فرا میخواند.
جامعه مدنی و انتخابات دهم
حدیث جامعه مدنی با اصلاحطلبان حکومتی متفاوت است. جامعه مدنی نیاز دارد که میان وی و گرایش سختافزار حاکمیت، فرد یا جریانی قایل شود تا بتواند نهادهای خود را محکم و دارای ثبات کند. به عبارتی امکان جنبشهای مدنی در جامعه نیست، اما نهادهای مدنی حرکتهای جالبی انجام دادهاند. زنان، اقوام، اصناف…. دستآوردهایی را نصیب جامعه مدنی کردهاند، اما نهادینه کردن آن نیز به امنیت و ثبات احتیاج دارد. امنیت و ثبات با حالت هیجانی و شورانگیز و جنبشی متفاوت است. در حالت جنبشی حرکت روبه جلو است، بدون تثبیت دستآوردها. جنبشهای ایرانی در پیش رفتن، شقالقمر میکنند. اما در تثبیت دستآوردها ناتوان هستند. در شرایط فعلی هر نهاد مدنی – صنفی باید مطالبات خود را مطرح کند تا کاندیدا برای جلب حمایت آنها، برنامههای خود را اعلام کند و هر حمایت از سوی نهاد مدنی – صنفی که آلترناتیو هیچ حکومتی نیستند، منوط به حمایت از خواسته یا بخشی از خواستههای ایشان باشد. یک کاندیدا در مورد حقوق زنان، اقوام، اصناف باید به شکل راهبردی و مشخص و تعریف شده برنامه ارایه دهد و مراحل آن را روشن کند. استفاده از وزیر زن، نقش اقوام در پستهای کلیدی، به رسمیت شناختن حق فعالیت صنفی مستقل برای کارگران، معلمان، کارمندان، پزشکان…. میتواند از حداقلترین خواستههای اقشار مزبور از قدرتمندان باشد.
اپوزیسیون و انتخابات دهم
در شرایط غیر جنبشی هیچ جناح از حاکمیت مستحق حمایت مستقیم نیست، مگر اینکه برنامههایش در راستای تحول اجتماعی باشد.
روش اپوزیسیون که معتقد به فعالیت سیاسی – مدنی است، در شرایط فعلی چه میتواند باشد؟
1- اعلام برنامه مشخص که بر روی همه نیروها تأثیر بگذارد.
2- نقد سیاستهای دولت و حاکمیت
3- ورود مستقل
4- نقد همه جانبه جناح راست
1- اعلام برنامه مشخص و راهبردی که بر روی همه نیروها اعم از جناحهای حاکمیت، جامعه مدنی و دیگر جریانات تأثیر بگذارد. این برنامه باید دارای محورهای مشخص راهبردی، عملی، مرحلهای، شفاف و کارشناسی شده باشد. اگر چنین برنامهای ارایه شود نهادهای مدنی از آن الهام میگیرند و جناح اصلاحطلب حاکمیت در طرح مطالبات جرأت پیدا میکند، چون اپوزیسیون میتواند مواضعی را اعلام کند که جناحهای حاکمیت امکان طرح آن را در وهله اول ندارند. بهعنوان نمونه به کارگیری مدیران کارآمد، متخصص و پاک، استفاده از ظرفیتهای ملی نه جناحی و حاکمیتی، رابطه منطقی با امریکا و غرب، حق مشخص اقوام و زنان ایرانی در امور مختلف از جمله در پستهای وزارت و مدیریت کلان بدون هیچگونه تبعیض.
2- نقد سیاستهای دولت و حاکمیت. اپوزیسیون میتواند حاکمیت را نقد کند، نقد اصلاحطلبان حکومتی و نقد جناح مقابل میبایست شفاف انجام گیرد و عملکرد هشت ساله اصلاحطلبان باید مورد نقادی قرار گیرد تا بسیاری از کاستیهای مدیریتی و غیره اصلاحطلبان مشخص شود. همچنین نقد جناح مقابل نشان میدهد که این جناح تا چه میزان در کارایی و توانایی مورد ادعای خود موفق بوده است. دولت نهم با شعار عرضهمندی به میدان آمده باید ابعاد این عرضهمندی را نقد کرد.
3- ورود مستقل به انتخابات به معنی اعلام هویت جداگانه، با سابقهی اعمال و رفتارِ متفاوت از حاکمیت است. به عبارتی اپوزیسیون که ملی است و دلش برای ایران و ایرانیان میزند، با ارایه برنامه خود در کنار دید مرحلهای، باور و مطلوب ملی خود را معرفی میکند. این نوع “هویت – برنامه” میتواند مرحله جدیدی برای اپوزیسیون باشد و جای “هویت – آرمان” را بگیرد. در حالیکه هر جریان دارای ایدئولوژی خود میباشد اما ایدئولوژیها باید در همکاری، تبدیل به برنامه عملی شوند چرا که هویت – آرمان به تفرقه کمک میکند.
هویت – برنامه در عین حفظ سابقه، عقیده و سلیقه، چون به برنامه عملی مبتنی است از اختلافات میکاهد، یا اینکه اختلافات را قابل گفتگو میکند. مثلاً حل مشکل بیکاری اگر در قابل برنامه ارایه شود آن برنامه عملی، بیشتر مورد استقبال قرار میگیرد و یا پتانسیل نقد و اصلاح خواهد داشت.
4- اپوزیسیون در شرایط فعلی در بهترین حالت میتواند جناح راست را مورد نقد موشکافانه قرار دهد. بر خلاف جامعه مدنی که میتواند از کاندیدایی حمایت کند، به اصطلاح اپوزیسیون نیست که از هیچ کاندیدایی حمایت کند، اما میتواند حمایت سلبی از بعضی کاندیداها را انجام دهد و به نوعی از مردم بخواهد که به کاندیدای مقابل رأی ندهند. البته اگر برنامه کاندیدایی به شکلی شفاف و عملی در راستای تحول بود، اپوزیسیون میتواند در عین مرزبندی، از آن حمایت مشروط کند.
حمایت حداکثری از اصلاحطلبان بدون اعلام هویت و برنامهی متفاوت، بهنوعی بستن پنجره جریان بهسوی آینده است چرا که در عین تفاهم باید تفاوتها را باز شناخت، مگر اینکه وحدت برنامه بسیار زیاد باشد.
نتیجهگیری:
1- شرایط جامعه ما جنبشی نیست.
2- انتخابات دهم یک انتخاب معمولی است نه حساسترین شرایط.
3- اصلاحطلبان باید بر سر کاندیدای واحد مناسب اجماع کنند.
4- جامعه مدنی با طرح مطالبات با کاندیداها روبهرو شود.
5- اپوزیسیون میباید با برنامه مشخص و بهطور مستقل وارد صحنه شود.