انتخابات، اصلاح‌طلبان، جامعه مدنی و اپوزیسیون

تقی رحمانی
تقی رحمانی

مشهور است آنانی که خواب طولانی دارند، بعد از برخاستن سریع‌تر عجله دارند. پیوند دو واژه عجله و سریع ‏نشان می‌دهد که در “شتاب حوادث” شتاب دهنده مغلوب بزرگ خواهد بود. چند دهه است که شرایط ایران ‏‏”حساس‌ترین” است. همیشه حساس است و باید اقدامی کرد. اما این اقدامات تند و سریع باعث شده که اوضاع آتی ‏حساس‌تر و خطرناک‌تر شود و باز همان شعار “حساس‌ترین شرایط” مطرح شود و در نتیجه نیروها و جریانات را ‏به اقداماتی ناگزیر کند که نتیجه دلخواه را در برنداشته باشد. انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز از زمره همین ‏مسایل سرنوشت ساز است، آخرین مهلت است، فرصت از دست می‌رود، باید کاری ‌کرد.‏

اگر فرصت کنیم به شعارهای قبل از انتخابات ریاست جمهوری نهم و هشتم و هفتم نظری بیفکنیم باز همین شعارها ‏را خواهیم دید یا شنید. انگار روّیه ایرانی برای فعال شدن احتیاج دارد به خودش دروغ بگوید یا مبالغه کند و با به ‏کار بردن کلمات اغراق آمیز از خرمن زبان غنی فارسی، خود را آرام سازد. با این همه این نوع از رفتار، ‏اپوزیسیون و مردم و نخبه نمی‌شناسد و در همه جاری و ساری است. ‏

ایرانیان ضرب‌المثل “عجله کار شیطان است” را فراموش می‌کنند در حالی‌که در جامعه ما باید این ضرب‌المثل ‏کار برد بیشتری بیابد. عجله کار شیطان است چون رفتار شیطان دستآورد مثبت و پایدار ندارد.‏

به‌طور مشخص آیا انتخابات دهم آخرین فرصت است یا این‌که یکی از فرصت‌هاست. به‌نظر می‌رسد که اغراق در ‏این شعار فراوان است:‏

‏1- انتخابات مزبور در فضای جنبشی برگزار نمی‌شود. تحرکات نهادهای مدنی به معنای حالت جنبشی و فراگیر ‏شدن آنان نیست. مطالبات جامعه فراتر از توان نهادهای مدنیِ ضعیف، برای به حرکت واداشتن جامعه است.‏

‏2- اعتماد و اطمینان به موفقیت برای پیروزی، در میان مردم وجود ندارد و هیچ یک از کاندیداها نمی‌توانند چنین ‏شوقی ایجاد کنند.‏

‏3- خواسته مردم، نخبگان، روشنفکران…. با یکدیگر همسو نیست و امکان همسو کردن آن نیز متصور نیست.‏

اگر سه‌ویژگی بالا را در کنار فضای جهانی بگذاریم متوجه مسایل مهمتری می‌شویم. با آمدن اوباما فشار بر روی ‏حاکمیت کمتر می‌شود و حاکمیت فرصت مانور بیشتری دارد. البته برداشته شدن خطر جنگ، نعمتی برای مردم ‏ایران است. اما فرصتی برای حاکمیت ایران برای ایجاد فضا و یا کشتن زمان به وجود می‌آید. اگرچه حاکمیت ‏ایران بیشتر تمایل دارد که با اقتدار خارجی، اقتدار داخل خود را حفظ کند. با این کار این پاشنه آشیل در انتخابات ‏آتی چندان کارساز نیست و به عبارتی به‌ضرر حاکمیت عمل نمی‌کند.‏

اگر شرایط جنبشی بر ایران حاکم نیست پس باید چه کرد؟ اگر باور داریم که شرایط جنبشی با اراده ایجاد نمی‌شود ‏و نیاز به شرایط عینی و مادی دارد و هر شرایط اعتراضی را نمی‌توان شرایط جنبشی دانست. شرایط جنبشی به ‏اعتماد و اطمینان به رهبران نیاز دارد. اگر اعتماد وجود دارد اما اطمینان به پیروزی جنبش وجود ندارد، در این ‏صورت چه باید کرد. به‌عبارتی شرایط ایران جنبشی نیست تا رئیس جمهور منتخب اگر هم بخواهد بتواند جنبش به ‏راه بیندازد.‏

به‌نظر می‌رسد که ایران مستعد التهاب نیست و هرگونه التهابی، جناح راست را در موقعیت برتر می نشاند. در این ‏صورت جامعه مدنی، اپوزیسیون و جناح‌های حاکمیت با انتخابات ریاست جمهوری دهم چه می‌توانند بکنند؟ ‏

اصلاح‌طلبان حکومتی می‌خواهند در هر صورت در قدرت باشند. این سخن را بارها و بارها با زبان تئوریک، ‏سیاسی، پیچیده و ساده بیان کرده‌اند. نحله روشنفکران دینی در جبهه مشارکت در این تحلیل خود بیشتر اصرار ‏دارند. اینان باید میان نبودن در حاکمیت و مقام طلبی خود یکی را انتخاب کنند. از طرف دیگر ظرفیت‌های کنونی ‏نظام و جامعه همانند دوم خرداد 1376 نیست که رئیس‌جمهور حرف‌های آنچنانی بزنند، تا اعمال اینچنانی خود را ‏توجیه کنند. از همین روی اصلاح‌طلبان حتی اگر منافع دراز مدت خود را در حاکمیت می‌خواهند، باید بین حرف ‏و عمل خود هماهنگی ایجاد کنند. از آن‌جایی که پشت سرهر کاندیدایی خواهند رفت، لااقل روی کسی اجماع کنند ‏که توان داشته باشد با جناح مقابل تقابل و تعامل کند. در نتیجه در غیر این صورت به منافع خود ضربه خواهند زد ‏و تجربه حمایت از معین پیش چشم آنها است که از هاشمی، احمد‌ی‌نژاد، کروبی و قالیباف هم کم‌تر رأی آورد.‏

رئیس جمهوری مطلوب برای اصلاح‌طلبان حکومتی کسی است که بتواند در صورت پیروزی، جایگاه آنها را در ‏حاکمیت حفظ کند و در صورت شکست بتواند بر روی این رأی مانور دهد. این روحیه را کدامیک، خاتمی، کروبی، ‏عارف، … دارند؟

از طرفی اگر اصلاح‌طلبان همه جناح مقابل را در انتخابات تصور کنند برنده انتخابات نخواهد بود. چون در این ‏انتخابات رأی دهندگان حتی در صورت حمایت از کاندیدای ایشان، همانند انتخابات هفتم و هشتم ریاست‌جمهوری ‏شرکت نخواهد کرد. چون اعتماد، اطمینان و امید به اصلاح‌طلبان ندارند. همچنین در شرایط غیر جنبشی میان ‏روشنفکران، نخبگان و اقشار مختلف، امکان وحدت وجود ندارد که نتیجه‌ی انتخابات نهم نیز این واقعیت را نشان ‏می‌دهد.‏

مجموعه عوامل فوق، اصلاح‌طلبان حکومتی را به تیز هوشی بیشتر و اجماع بر سر یک کاندیدای “مناسب” و نه ‏فقط اجماع بر سر یک کاندیدا فرا می‌خواند.‏

‎ ‎جامعه مدنی و انتخابات دهم‎ ‎

حدیث جامعه مدنی با اصلاح‌طلبان حکومتی متفاوت است. جامعه مدنی نیاز دارد که میان وی و گرایش سخت‌افزار ‏حاکمیت، فرد یا جریانی قایل شود تا بتواند نهادهای خود را محکم و دارای ثبات کند. به عبارتی امکان جنبش‌های ‏مدنی در جامعه نیست، اما نهادهای مدنی حرکت‌های جالبی انجام داده‌اند. زنان، اقوام، اصناف…. دست‌آوردهایی ‏را نصیب جامعه مدنی کرده‌اند، اما نهادینه کردن آن نیز به امنیت و ثبات احتیاج دارد. امنیت و ثبات با حالت ‏هیجانی و شورانگیز و جنبشی متفاوت است. در حالت جنبشی حرکت روبه جلو است، بدون تثبیت دستآوردها. ‏جنبش‌های ایرانی در پیش رفتن، شق‌القمر می‌کنند. اما در تثبیت دستآوردها ناتوان هستند. در شرایط فعلی هر نهاد ‏مدنی – صنفی باید مطالبات خود را مطرح کند تا کاندیدا برای جلب حمایت آن‌ها، برنامه‌های خود را اعلام کند و ‏هر حمایت از سوی نهاد مدنی – صنفی که آلترناتیو هیچ حکومتی نیستند، منوط به حمایت از خواسته یا بخشی از ‏خواسته‌های ایشان باشد. یک کاندیدا در مورد حقوق زنان، اقوام، اصناف باید به شکل راهبردی و مشخص و ‏تعریف شده برنامه ارایه دهد و مراحل آن را روشن کند. استفاده از وزیر زن، نقش اقوام در پست‌های کلیدی، به ‏رسمیت شناختن حق فعالیت صنفی مستقل برای کارگران، معلمان، کارمندان، پزشکان…. می‌تواند از حداقل‌ترین ‏خواسته‌های اقشار مزبور از قدرتمندان باشد. ‏

‎ ‎اپوزیسیون و انتخابات دهم‎ ‎

در شرایط غیر جنبشی هیچ جناح از حاکمیت مستحق حمایت مستقیم نیست، مگر این‌که برنامه‌هایش در راستای ‏تحول اجتماعی باشد.‏

روش اپوزیسیون که معتقد به فعالیت سیاسی – مدنی است، در شرایط فعلی چه می‌تواند باشد؟

‏1- اعلام برنامه مشخص که بر روی همه نیروها تأثیر بگذارد.‏

‏2- نقد سیاست‌های دولت و حاکمیت

‏3- ورود مستقل‏

‏4- نقد همه جانبه جناح راست‏


‏1- اعلام برنامه مشخص و راهبردی که بر روی همه نیروها اعم از جناح‌های حاکمیت، جامعه مدنی و دیگر ‏جریانات تأثیر بگذارد. این برنامه باید دارای محورهای مشخص راهبردی، عملی، مرحله‌ای، شفاف و کارشناسی ‏شده باشد. اگر چنین برنامه‌ای ارایه شود نهادهای مدنی از آن الهام می‌گیرند و جناح‌ اصلاح‌طلب حاکمیت در طرح ‏مطالبات جرأت پیدا می‌کند، چون اپوزیسیون می‌تواند مواضعی را اعلام کند که جناح‌های حاکمیت امکان طرح آن ‏را در وهله اول ندارند. به‌عنوان نمونه به کارگیری مدیران کارآمد، متخصص و پاک، استفاده از ظرفیت‌های ملی ‏نه جناحی و حاکمیتی، رابطه منطقی با امریکا و غرب، حق مشخص اقوام و زنان ایرانی در امور مختلف از جمله ‏در پست‌های وزارت و مدیریت کلان بدون هیچ‌گونه تبعیض.‏

‏2- نقد سیاست‌های دولت و حاکمیت. اپوزیسیون می‌تواند حاکمیت را نقد کند، نقد اصلاح‌طلبان حکومتی و نقد جناح ‏مقابل می‌بایست شفاف انجام گیرد و عملکرد هشت ساله اصلاح‌طلبان باید مورد نقادی قرار گیرد تا بسیاری از ‏کاستی‌های مدیریتی و غیره اصلاح‌طلبان مشخص شود. همچنین نقد جناح مقابل نشان می‌دهد که این جناح تا چه ‏میزان در کارایی و توانایی مورد ادعای خود موفق بوده است. دولت نهم با شعار عرضه‌مندی به میدان آمده باید ‏ابعاد این عرضه‌مندی را نقد کرد.‏

‏3- ورود مستقل به انتخابات به معنی اعلام هویت جداگانه، با سابقه‌ی اعمال و رفتارِ متفاوت از حاکمیت است. به ‏عبارتی اپوزیسیون که ملی است و دلش برای ایران و ایرانیان می‌زند، با ارایه برنامه خود در کنار دید مرحله‌ای، ‏باور و مطلوب ملی خود را معرفی می‌کند. این نوع “هویت – برنامه” می‌تواند مرحله جدیدی برای اپوزیسیون ‏باشد و جای “هویت – آرمان” را بگیرد. در حالی‌که هر جریان دارای ایدئولوژی خود می‌باشد اما ایدئولوژی‌ها ‏باید در همکاری، تبدیل به برنامه عملی شوند چرا که هویت – آرمان به تفرقه کمک می‌کند. ‏

هویت – برنامه در عین حفظ سابقه، عقیده و سلیقه، چون به برنامه عملی مبتنی است از اختلافات می‌کاهد، یا ‏این‌که اختلافات را قابل گفتگو می‌کند. مثلاً حل مشکل بیکاری اگر در قابل برنامه ارایه شود آن برنامه عملی، ‏بیشتر مورد استقبال قرار می‌گیرد و یا پتانسیل نقد و اصلاح‌ خواهد داشت.‏

‏4- اپوزیسیون در شرایط فعلی در بهترین حالت می‌تواند جناح راست را مورد نقد موشکافانه قرار دهد. بر خلاف ‏جامعه مدنی که می‌تواند از کاندیدایی حمایت کند، به اصطلاح اپوزیسیون نیست که از هیچ کاندیدایی حمایت کند، ‏اما می‌تواند حمایت سلبی از بعضی کاندیداها را انجام دهد و به نوعی از مردم بخواهد که به کاندیدای مقابل رأی ‏ندهند. البته اگر برنامه کاندیدایی به شکلی شفاف و عملی در راستای تحول بود، اپوزیسیون می‌تواند در عین ‏مرزبندی، از آن حمایت مشروط کند.‏

حمایت حداکثری از اصلاح‌طلبان بدون اعلام هویت و برنامه‌ی متفاوت، به‌نوعی بستن پنجره جریان به‌سوی آینده ‏است چرا که در عین تفاهم باید تفاوت‌ها را باز شناخت، مگر این‌که وحدت برنامه بسیار زیاد باشد.‏

‎ ‎نتیجه‌گیری:‏‎ ‎

‏1- شرایط جامعه ما جنبشی نیست.‏

‏2- انتخابات دهم یک انتخاب معمولی است نه حساس‌ترین شرایط.‏

‏3- اصلاح‌طلبان باید بر سر کاندیدای واحد مناسب اجماع کنند.‏

‏4- جامعه مدنی با طرح مطالبات با کاندیداها روبه‌رو شود. ‏

‏5- اپوزیسیون می‌باید با برنامه مشخص و به‌طور مستقل وارد صحنه شود.‏