گزارش ♦چهار فصل

نویسنده
‏ نوشین جعفری

 

شاعران شکایت دارند از نبود ناشر سرمایه‌گذار، پخش نامناسب، کیفیت نامطلوب چاپ. ناشران گله‌مندند از ‏فروش نامطلوب کتاب‌های شعر و عدم بازگشت سرمایه و خوانندگان ناراضی از کیفیت و قطع و پخش نامطلوب… ‏

vida.jpg

جست و جویی در بازار نشر کتاب شعر‏
‎ ‎چرا کتب های شاعران جوان باد میکند‎ ‎

بازار نشر کتاب شعر در ایران چنین است: شاعران شکایت دارند از نبود ناشر سرمایه‌گذار، پخش نامناسب، ‏کیفیت نامطلوب چاپ. ناشران گله‌مندند از فروش نامطلوب کتاب‌های شعر و عدم بازگشت سرمایه و خوانندگان ‏هم ناراضی از کیفیت و قطع و پخش نامطلوب.‏
‏ گشت و گذاری در این بازار شاید راهگشا باشد.‏

‎ ‎اصلاً حرفش را نزن!‏‎ ‎

تماس تلفنی در قالب شاعری جوان که قصد چاپ مجموعه‌اش را دارد، با ناشران فعال در زمینه‌ی شعر چنین ‏جواب‌هایی را در پی دارد:‏
‏-‏ از آغاز سال 87، دیگر نشر کتاب شعر در دستور کار ما نیست. نکته‌ی جالب این است که یکی از ناشران ‏بسیار فعال و پرکار و مشهور شعر نیز همین جواب را می دهد.‏
‏-‏ به دلیل پر بودن نوبت تا دو سال و نیم آینده از پذیرفتن مجموعه‌های جدید معذوریم.‏

نکته‌ی جالب شاید همین واژه‌ی «پذیرفتن» باشد. از آنجا که معمولا شاعران باید خودشان هزینه‌ی چاپ کتاب‌شان ‏را تقبل کنند، به نظر می‌رسد معامله‌ی نشر کتاب برای ناشران خالی از ضرر باشد. هزینه‌ای مابین 800 هزار تا ‏یک میلیون تومان یا بیشتر (بسته به قطع و تعداد صفحات کتاب) از طرف مؤلف در اختیار ناشر قرار می‌گیرد و ‏ناشران هم چندان در پخش و کیفیت فنی آثار صرف هزینه نمی‌کنند. بنابراین سود آن‌ها، سودی مستقل از فروش ‏است. پس چه دلیلی دارد که با این وصف هم؛ حتی ناشرانی که از امکانات وسرمایه‌ی قابل قبول‌تری برخوردارند ‏و ریسک این کار برایشان کمتر است؛ زیر بار نشر کتاب شعر نمی‌روند؟ برای یافتن جواب این پرسش از ناشران ‏می پرسیم:‏

jafarhomaee.jpg

‎ ‎چرا کتاب شعر منتشر نمی‌کنید؟‎ ‎
جعفر همایی از نشر نی در پاسخ می‌گوید: «ما بنا نداریم که شعر چاپ نکنیم، ولی هر ناشر برای خودش ‏مزیت‌هایی دارد. ما به قانون مزیت نسبی که در علوم اقتصاد ملل و بین‌الملل قانون جاافتاده‌ای است اعتقاد داریم. ‏هر مؤسسه‌ای زمانی که کارش را آغاز می‌کند در حوزه‌ای بیشتر از سایر حوزه‌ها شناخته و معروف می‌شود و در ‏ادامه‌ی فعالیتش در همان حوزه‌ها می‌تواند موفق‌تر باشد. ما سعی می‌کنیم در حوزه‌هایی که از آن‌ها شروع کردیم، ‏فعالیت کنیم و فکر می‌کنیم در همان حوزه‌ها موفق‌تر هستیم. مثلاً حوزه‌ی علوم اجتماعی، اقتصاد و جامعه‌شناسی، ‏مردم‌شناسی، انسان‌شناسی، فلسفه، فلسفه سیاسی، هنر، سینما. و بیشتر در حوزه‌ی کتاب‌های جدی کار کردیم و ‏فکر می‌کنم در همان حوزه‌ها اگر کار بکنیم موفق‌تر هستیم. شعر و ادبیات خیلی کم کار کردیم. به دلیل این که بلد ‏نیستیم و حوزه‌ایست که کمتر به آن می‌پردازیم. مخصوصاً وقتی سن و سالی از انسان گذشته باشد، کمتر ریسک ‏می‌کند. دلیل عدم پرداختن به این حوزه فقط همین است و چیز دیگری نیست.»‏

از او می‌پرسیم:” اما به هر حال نشر نی یک انتشارات معتبر است. تا به حال پیش آمده کسانی بیایند و از نشر نی ‏درخواست کنند که مجموعه شعرشان را منتشر کند و موضع‌گیری شما برای پاسخ به آن افراد چه بوده؟ چه تعداد ‏از این افراد به سمت شما آمده‌اند؟ و با چه تعدادی توانستید کار کنید؟ “‏

او در پاسخ می‌گوید: «ببینید در حوزه‌ی شعر هیچ کدام از آدم‌های جدی که ما می‌خواهیم با آن‌ها کار کنیم، سراغ ما ‏نیامده‌اند. ما هم بنا نداریم پاپی آن‌ها شویم و به قول جوان‌ها آویزان کسی شویم. مثلاً خود من کارهای خیلی‌ها را ‏دوست دارم ولی خیلی هم اهل رقابت نیستیم که دنبال کسی بدویم و مزاحمش شویم که کارش را برای انتشار ‏بگیریم. همان حوزه‌هایی که در آن‌ها کار می‌کنیم اینقدر در شاخه‌ی فرهنگی وسیع هستند که می‌شود کارهای ‏فراوانی داشت. ترجیح می‌دهیم به جای التماس، کار کنیم. این خان، خان گسترده‌ای است. بستگی دارد انسان چقدر ‏ظرفیت داشته‌باشد و کار بکند. البته کار شعر، زیاد پیشنهاد شده اما کارهای ضعیفی بوده و بنابراین قبول نکردیم».‏

این هم برای خود نظری است. اما ی باید پرسید که آن آدم «جدی» و میزان «جدیت» او بر اساس چه معیارهایی ‏تعیین می‌شود؟ اکثریت قریب به اتفاق نویسندگان و شاعران کارشان را جدی می‌گیرند. کسی با محصول هنر و ‏خلاقیت خودش شوخی ندارد. آیا واژه‌ی «جدی»، استعاره‌ای نیست که جانشین شاعران پرفروش و معروف تثبیت ‏شده گردیده‌است؟ در واقع شاید بتوان بخشی از ثابت ماندن «چهره‌ها»ی شعر معاصر در طول سی سال اخیر را ‏به همین احتیاط و محافظه‌کاری نسبت داد. با این حال بسیاری از ناشران معتبر کارشناسانی در اختیار دارند که به ‏ظاهر قرار است میزان آن «جدیت» مذکور را تعیین کنند. در این باره از جعفر همایی می‌پرسیم: «اگر برای شما ‏یک مجموعه بیاورند که کارشناس‌تان تشخیص بدهد که مجموعه‌ی خوبی است و می‌تواند پر مخاطب باشد، شما ‏چه شرط و شروطی برای انتشار آن مجموعه شعر دارید؟»؛ پاسخ او البته بسیار جالب توجه است: «شعر بازار ‏بسیار آشفته‌ای دارد. یکی از دلایل آشفتگی هم این است که شعرای جوان در چاپ کتاب‌هایشان خیلی عجله دارند و ‏برای این که کتابشان زود چاپ شود خودشان می‌روند و پول می‌دهند که کتابشان چاپ شود. در نتیجه بازار پر ‏می‌شود از کتاب‌هایی که با هزینه شخصی چاپ شده. برای ناشر هم خیلی جذاب است که پول بگیرد و کتاب را ‏منتشر کند. اما ما چنین رویه‌ای نداریم. ما کاری که قبول کنیم حتماً قرارداد می‌بندیم و حق‌التألیفش را هم پرداخت ‏می‌کنیم. اینطور نیست که پول بگیریم و کتاب چاپ کنیم. یکی دیگر از دلالیل عدم چاپ کتاب شعر از سوی نشر ‏نی هم همین است.»‏

ناشر معتبر تهرانی رابطه شاعر – کتاب را چنین می بیند: «من فکر می‌کنم اگر دوستان شاعر از نشریات شروع ‏کنند و شعرشان را در نشریات چاپ کنند و بعد آن شعرها نقد بشود، به مرور شعرای جوان شناخته می‌شوند و ‏مخاطبان خودشان را پیدا می‌کنند. بعد اگر با حوصله تصمیم به چاپ مجموعه شعرشان بگیرند، بازار کتاب شعر ‏وضعیت متعادلی پیدا می‌کند. وضعیت فعلی بازار بسیار پرریسک است. همیشه می‌گویند کالای بد، کالای خوب را ‏از دور خارج می‌کند. مخصوصاً اگر کالای بد زیاد باشد. باید یک فکر اساسی به حال داستان انتشار کتاب شعر با ‏سرمایه‌ی خود شاعر کرد، یعنی این چیزی است که به هر حال به زیان بازار کتاب شعر است، به زیان شعرای ‏جوان هست و عادت بدی است که رایج شده. من بدلیل این که مسئول کمیسیون حل اختلاف اتحادیه هستم می‌بینم ‏که کلاهبرداری‌های خیلی زیادی اتفاق می‌افتد. طرف می‌خواهد کتابش را منتشر کند و بعضی اوقات کتاب چاپ ‏نمی‌شود و نویسنده را معطل می‌کنند. نمی‌دانم این چه افتخاری است که آدم کتابی را چاپ کند، اسمش به عنوان ‏شاعر، نویسنده یا مترجم روی جلد کتاب بیاید و بعداً مجبور شود خودش این کتاب‌ها را ببرد، بعد از مدتی هم ‏خسته شود و همه را دور بریزد. وقتی که کتابی مخاطب داشته باشد قطعاً ناشر تشخیص می‌دهد و قطعاً ناشر که ‏سرمایه‌گذاری کند، داستان کتاب و حرکتش در بازار وضعیت دیگری پیدا می‌کند. فکر می‌کنم موضوعی که شما ‏می‌توانید روی آن کار کنید این است که به شعرای جوان توصیه کنید که کتابشان را با سرمایه‌ی خودشان چاپ ‏نکنند چون به زیان آنهاست. هم پول می‌دهند و کتاب را منتشر می‌کنند و هم این کتاب وارد بازار نمی‌شود. اگر ‏انگیزه این است که شعرشان را بخوانند، این کتاب وقتی فروش نرود یعنی شعری خوانده نشده. اگر انگیزه این ‏است که شهرت پیدا کنند وقتی کتابشان فروش نرفت شهرتی به دست نمی‌آید. اما اگر انگیزه پز دادن است، بله با ‏این نسخه‌ای که دستشان می‌گیرند می‌توانند پز بدهند. حداکثر اتفاقی که می‌افتد این است. منتها اتفاقات بدی که ‏می‌افتد بسیار است. مثلاً همین اتفاقی که افتاده. یعنی یک عده ناشر هستند که پول می‌گیرند و کتاب شعر چاپ ‏می‌کنند.»‏

kaveh.jpg

دیدگاه «کاوه کیاییان» از نشر «چشمه» به حر فهای «جعفر همایی» نزدیک است : «ما فعلاً کتاب شعر از ‏شاعران جوان چاپ نمی‌کنیم. یعنی سال‌هاست این کار را نکرده‌ایم. شاید از دهه‌ی شصت یا اوایل دهه‌ی 70. این ‏در درجه‌ی اول برمی‌گردد به وضعیت شعر معاصر. یعنی حالا شما فرض کنید نشر چشمه این کار را نکند. یک ‏شاعر جوان با هزینه‌ی خودش حتی با یک نشر دیگر که اسم و رسمی هم دارد کتاب چاپ کند. فکر می‌کنید کتابش ‏فروش می‌رود؟ اصلاً استقبالی از آن می‌شود؟ یا حتی خود شاعران جوان کتاب همدیگر را می‌خرند؟ یا اصلاً ‏عرضه‌ی شعر با تقاضایش تناسب دارد؟ من نمی‌خواهم کار شاعران جوان را بی‌اهمیت کنم، اتفاقاً به آنها اعتقاد ‏دارم. ما خودمان شب‌های شعر برگزار می‌کنیم ولی در بحران شعری ما، مقصر ناشر نیست. مقصر نبود مخاطب ‏برای شاعران جوان است. ما به عنوان ناشر یا در یک شاخه کار می‌کنیم یا کار نمی‌کنیم. نمی‌شود جسته وگریخته ‏سالی یکی دو تا کتاب در بیاوریم. در زمینه‌ی ادبیات داستانی ناشری جدی هستیم. سالیانه بدون توجه به اسم ‏نویسنده، از چندین نویسنده جوان که اثر اول‌شان را منتشر می‌کنند، کتاب چاپ می‌کنیم. نمونه‌هایش هم بسیار است. ‏خیلی از نویسنده‌هایی که سال‌های قبل جایزه گرفتند مطرح شدند و یا اصلاً مطرح نشدند کار اول‌شان را با ما ‏درآوردند. ما در حوزه‌ی شعر کار نمی‌کنیم، شاید در سال 87 یا 88 بخواهیم این شاخه را فعال کنیم، ولی در حال ‏حاضر نه. خیلی از شاعرانی که در حال حاضر مطرح هستند، مثل «شمس لنگرودی» یا «فرشته ساری» در ‏دهه‌ی شصت کارشان را با ما شروع کردند و اوّلین کتاب‌شان را ما چاپ کردیم. ولی از دهه‌ی 60 به بعد ما دیگر ‏کار شعر چاپ نکردیم. دلیلش هم همان رکود شعری است. البته در حال حاضر کتاب شعر فروش دارد، شما ‏قفسه‌ی شعر ما را ببینید، مثلاً از سیمین بهبهانی، فریدون مشیری، احمد شاملو، احمدرضا احمدی کتاب می‌خرند ‏اما از یک شاعر جوان نه. در واقع شاعران باید فکر کنند ببینند مشکل از کجاست؟ البته مثلاً آقای «سپانلو» اعتقاد ‏دارد که بحران شعر یک بحران جهانی است. این رکود شعری در دهه‌های اخیر در فرانسه هم اتفاق افتاده است. ‏ولی به هر حال ما فعلاً یک شاعر جوان و پرتیراژ و پرطرفدار هم نداریم. طبیعی است ناشران وقتی بدانند که ‏کتاب‌شان چند هزار نسخه فروش می‌رود، و از آن استقبال می‌شود باید به نظر من یک مقدار مشکل ذهنی داشته ‏باشند که کتاب را چاپ نکنند. ولی این را هم در نظر بگیرید که فقط من نیستم، حتی ناشرانی هم که دارند ‏کتاب‌های شعر منتشر می‌کنند عموماً با هزینه‌ی شخصی خود شاعر کار می‌کنند. ما در چشمه یا اصلاً کاری را ‏چاپ نمی‌کنیم یا وقتی بعد از بررسی تصمیم گرفتیم چاپ کنیم همه چیز، ازجمله پخش، سرمایه‌گذاری و… به عهده ‏خودمان است. در مورد همکارانم نمی‌توانم حرفی بزنم، ولی در «چشمه» وضعیت چنین است.»‏


fatemehrakeii.jpg

‎روی دیگر سکه…‏‎ ‎

دولت و توابع فرهنگی آن چه رفتاری در قبال نشر شعر دارند؟ «فاطمه راکعی»، رییس هیأت مدیره دفتر شعر ‏جوان در پاسخ این سؤال می‌گوید: «ما تا کنون از آثاری که برایمان می‌آورند 30، 40 مجموعه به صورت جنگ ‏منتشر کرده و چندین کنگره برگزار کرده‌ایم. حاصل این کنگره‌ها را هم به صورت جنگ منتشر کردیم. مجموعه‌ی ‏شعر شاعران مطرح جوان را هم منتشر کرده‌ایم. ما چون جلسات هفتگی شعر جوان داریم و ارتباطات منظم ‏آموزشی ـ انتقادی شعر برای شاعرانی که هر سال برگزیده می‌شوند و شعرهای‌شان به عنوان کسانی که می‌توانند ‏عضو دفتر شعر جوان بشوند، انتخاب می‌گردد و دوره‌هایی را می‌گذرانند و مطالعاتی انجام می‌دهند تا نهایتاً به ‏جایی برسند که با معیارهای دفتر شعر جوان و شعر امروز هم‌خوانی داشته‌باشند و در آن زمان کارشان را چاپ ‏می‌کنیم. هیچ هزینه‌ای هم از آنها دریافت نمی‌کنیم، به شرطی که به آن سطحی که با معیارهای ما تطابق داشته ‏باشد، برسند. اما در سطوح پایین‌تر اگر باز هم شعرهاشان مطلوب باشد، با هزینه‌ی مشترک دفتر شعر جوان و ‏خودشان چاپ می‌شود و این در واقع حالتی حمایتی دارد. گاهی هم کل هزینه را خودشان می‌دهند و دوست دارند ‏که ما چاپ کنیم. البته این کار را هنوز انجام نداده‌ایم، اما در برنامه‌هایمان هست. چون در انجمن شاعران هم ‏تصمیم گرفتیم این کار را پی بگیریم؛ ولی در ترویج و تشویق شاعرانی که کارشان خوب است، ولی شعرهای‌شان ‏جایی چاپ نمی‌شود؛ با مشارکت خودشان یا فقط چاپ می‌کنیم و خودشان می‌خرند و توزیع می‌کنند. اما شاعران ‏سطح عالی را با هزینه‌ی خودمان چاپ می‌کنیم و توزیعش را هم خودمان انجام می‌دهیم. مجموعه‌های ضعیف را ‏چاپ نمی‌کنیم. مجموعه‌های عالی و خوب را منتشر می‌کنیم. از نظر معیارهای شعری خودمان که در واقع این ‏طور تعریف می‌شود: 1- ریشه در سنت، 2- تنفس در حال، 3- نگاه به آینده؛ باید بچه‌ها امتحانات‌شان را داده باشند ‏و نشان بدهند که شاعر هستند تا شعرشان چاپ بشود.»‏

از این گفته‌ها برمی‌آید که ناشرانی که از حمایت مالی و اجتماعی دولت هم برخوردار هستند، فقط شعری را چاپ ‏می‌کنند که به سفارش آن‌ها نوشته شود. به این ترتیب ماجرا چیزی می‌شود در مایه‌های جناح‌بندی‌های سیاسی. آن ‏شاعرانی که به قول خانم راکعی، از نظر دفتر شعر جوان «عالی» هستند، در میان منتقدین (به استثنای مجله‌ی ‏‏«شعر») و اهالی شعر و شعرخوانی با استقبال مواجه نمی‌شوند و شاعران مستقل از دفتر شعر جوان هم با انگ ‏عدم تطابق شعرشان با سیاست‌های دفتر شعر جوان، بختی برای جلب سرمایه‌ی دولتی نخواهند داشت. این ‏موضعی است که نهادهای فرهنگی دولت عملاً تا به امروز هم آن را حفظ کرده‌اند.‏

mojtaba.jpg
‎ ‎نوعی دیگر…‏‎ ‎

اما دید کلی ناشران کوچک‌تر درباره‌ی شعر چیست؟ «مجتبی سمیعی‌نژاد» از نشر «شهر خورشید» در پاسخ ما ‏بیان می دارد که: «استقبال از مجموعه‌های شعر، به خصوص مجموعه شعر شاعران جوان خیلی کم است و این ‏تنها مشکل انتشارات ما نیست. در سال‌های اخیر در مورد ناشران بزرگ و معروف هم این اتفاق افتاده است. ما ‏کارها را به سه سطح الف، ب و ج تقسیم می‌کنیم. مجموعه‌هایی که در سطح ج هستند را اصلاً کار نمی‌کنیم. ‏مجموعه‌های سطح ب را با هزینه‌ی خود شاعر منتشر می‌کنیم و مجموعه‌های سطح الف را با سرمایه‌گذاری ‏خودمان منتشر می‌کنیم. در واقع ما فقط می‌توانیم شاعران جوان را که نسبت به شاعران برجسته و خوب کشورمان ‏در سطح پایینی قرار دارند معرفی کنیم. ضمن این که ما امکان انتشار مجموعه شعر شاعران بزرگ را نداریم. به ‏دلیل این که آثار گذشته‌شان را ناشرین بزرگ منتشر می‌کنند و آثار جدیدی هم که بخواهند منتشر کنند، باز به ‏همان‌ها می‌سپارند. سعی می‌کنیم در زمینه پخش مجموعه‌هایی که روی‌شان سرمایه‌گذاری می‌کنیم و انتشار ‏می‌دهیم فعالانه عمل کنیم. اما به طور کلی پخش مجموعه‌های شعر ضعیف است و آن هم به این جهت است که ‏کتابفروشی‌ها به دلیلی عدم استقبال مردم از مجموعه شعر آن‌ها را نمی پذیرند.»‏

این دیدگاه شاید عام‌ترین و شایع‌ترین دیدگاه مردم و ناشران نسبت به شعر امروز باشد: شاعر جوان، شاعر بزرگی ‏نیست! شاعر بزرگ یعنی شاعر بالای پنجاه سال یا شاعر مرده. تازه آنجا هم باید غربال کرد و سه، چهار نفر را ‏گلچین کرد و باقی را دور ریخت. این دیدگاه به ذهنیت ناشران نوپا هم تزریق می‌شود و آن‌ها هم با همین ‏پیش‌داوری قدم به عرصه نشر می‌گذارند و شعر را از برنامه‌های خود حذف می‌کنند. گفته‌های «ویدا دهقانیان» از ‏نشر «آرتامیس» هم در این زمینه خواندنی است: «متأسفانه شعرهای امروز، شعرهای ضعیفی هستند. همه ‏احساسی و عاطفی‌اند و ما ترجیح می‌دهیم در انتشارات آرتامیس کارهایی انجام دهیم که به شناسایی و حل ‏معضلات اجتماعی کمک کند و در حال حاضر با شعر نمی‌توان به این نتیجه رسید. اکثر کسانی که هم اکنون شعر ‏می‌گویند، هم مطالعه‌شان نسبت به نسل قبل شاعر کمتر است و هم شناخت‌شان از جامعه. انتشارات ما انتشارتی ‏نوپاست و حدود سه سال است که در زمینه‌ی نشر کتاب فعالیت می‌کند اما تمایلی به چاپ کتاب شعر نداریم. البته ‏یک مجموعه شعر بوده که کارهایش را انجام دادیم اما برای انتشار تأیید نکردیم و پیشنهاد کردیم که شاعر آن اثر، ‏با تعدادی از اساتید ادبیات مشاوره کند. هدف اصلی این انتشارات کار ایران‌شناسی است. چون خودم خیلی اهل ‏شعر نیستم و فکر می‌کنم مشکلات دیگری داریم که بیشتر می‌توانیم به آن‌ها بپردازیم، البته نمی‌گویم دیگرانی که ‏این کار را می‌کنند و به این کار علاقمندند، از این کار پرهیز کنند؛ اما من که با یک هدف برای جامعه‌ام کار ‏می‌کنم فکر می‌کنم به مشکلات دیگری بپردازم بهتر است. منی که سرمایه‌ام محدود است و کاری می‌کنم، ترجیح ‏می‌دهم مثلاً در مورد ایران‌شناسی کار کنم. ما در این زمینه معضل داریم. بچه‌های ما متأسفانه هویتشان را ‏فراموش کرده‌اند. یعنی ما در ایران مشکل هویتی داریم. ترجیح می‌دهم کتاب‌هایی چاپ کنم که کمک کنند به ‏آشنایی بچه‌ها با هویت خودشان. یعنی وقتی «جشن‌های ایرانی» را منتشر می‌کنم بچه‌ها فرهنگ خودشان را ‏می‌شناسند. شاد بودن را به بچه‌ها یاد می‌دهیم که چقدر جامعه‌ی ما از دوران قدیم جامعه‌ی شادی بود و الآن همه ‏چیز فراموش شده. باید چیزهای فراموش شده را به یاد مردم بیاوریم. به خودمان اعتماد به نفس بدهیم. نه این که ‏نداریم ولی واقعیت این است که حرف زدن فقط کافی نیست. شناخت واقعی کمک می‌کند به محکم بودن در مقابل ‏مشکلات. ما شاعران بزرگی داشته‌ایم. حتی کسانی که شعر نو می‌گفتند مثل شاملو و مشیری و… درست است از ‏احساسات و عواطف می‌گفتند ولی آن احساسات ریشه در اجتماع داشت و معضلات اجتماع را بیان می‌کرد. حتی ‏در بیان احساسات چیزهایی که سد راه این مسأله بود را بیان می‌کردند. شما به شعرهای فروغ نگاه کنید. معضلات ‏و مشکلاتی که یک زن با آن‌ها مواجه است را بیان می‌کند که می‌خواهد احساسش را بگوید و نمی‌تواند. ولی الآن ‏من ندیدم یا خیلی کم دیدم شعری را که بتواند با نسل جوان ارتباط برقرار کند. به همین خاطر ما شاعر زیاد داریم ‏ولی شعرخوان کم داریم. کسانی هم که علاقه‌مند به شعر هستند اغلب شعرهای قدیمی را می‌خوانند و شعرهای نوی ‏سابق که متأسفانه شاعرانشان اکنون در قید حیات نیستند. من پول نمی‌گیرم که کتاب را چاپ کنم و دست طرف ‏بدهم. خیلی وقت‌ها هم پیشنهاد شده که مجموعه شعری را با هزینه‌ی خود شاعر منتشر کنم ولی من نپذیرفتم چون ‏فکر کردم این کتاب در حدی نیست که قابل چاپ باشد. صادقانه هم به آن شاعر گفتم که من می‌توانم مجوز این ‏کتاب را بگیرم و چاپ کنم اما فایده‌ای ندارد. به این دسته از مراجعان توصیه کردم مثلاً جایی ببرند و ایرادهایش ‏را رفع کنند، کار را قوی کنند و بعد اگر قرار است سرمایه‌گذاری کنند، سرمایه‌گذاری‌ای کنند که بتوانند آن را ‏دست خوانندگان‌شان بدهند. نویسنده بیش از اینکه لذتش کسب درآمد باشد، فکرش این است که کتابش را دست ‏خوانندگان ببیند. یعنی فروش این کتاب است که وقتی مخاطب رد می شود با عشق آن کتاب را بخرد و در مورد ‏شاعرانی که به من پیشنهاد انتشار مجموعه‌شان را داده‌اند اغلب این پیشنهاد را داده‌ام که کارشان را قوی‌تر کنند ‏ولی چنین کاری ندیدم. البته من دو سه سال است که در زمینه چاپ و نشر فعالیت می‌کنم و فکر می‌کنم هنوز خیلی ‏فرصت دارم. شاید شاعران خوب هم به سراغم بیایند. ولی اگر سرمایه‌گذاری هم از طرف خود شاعر باشد معمولاً ‏پس از انتشار کتاب و اولین فروش مبلغ معادل سرمایه‌گذاری را به شاعر برمی‌گردانم و بعد برای باقی کارها ‏کمکش می‌کنم. یعنی در زمینه‌ی پخش هم تا جایی که از دستم بر بیاید کمک می‌کنم. به نظرم باید به نویسنده‌ها ‏کمک کنیم که رشد کنند و نویسنده‌ای هم که به کارش معتقد باشد تلاش می‌کند تا کارش را بهتر و اثر را منتشر ‏کند. اگر روزی بخواهم شعر چاپ کنم، ترجیح می دهم شعر اجتماعی باشد. طوری که بتواند جوان ما را به سمت ‏رشد سوق دهد نه اینکه او را خسته کند. یعنی نسل جوان لذت ببرد از خواندن آن شعر و جذب اثر شود. شاعران ‏هم باید تلاش کنند تا با توجه به فرهنگ و مذهب‌مان شعر بنویسند.»‏

این دیدگاه از یک متولی نشر با چند سطح تنزل در میان عامه‌ی مردم هم رایج است. در حالی که می‌شود ثابت کرد ‏که شعر سه دهه‌ی اخیر ایران اجتماعی‌ترین و ساده‌ترین (لااقل از وجه زبانی وگونه‌ی تخیل) شعر تاریخ ادبیات ما ‏بوده‌است و شانس ارتباطش با مخاطب به همین خاطر بسیار بیشتر می‌تواند باشد، شکاف میان خواننده و مؤلف ‏شعر به قدری دهشتناک شده که همه را به کنشی نوستالژیک در باره‌ی شعر و شاعری سوق داده‌است. هر چند ‏هستند ناشرانی انگشت‌شمار که با شرایطی منصفانه‌تر، هم کارها را به درستی کارشناسی می‌کنند و هم در پخش و ‏کیفیت ظاهری آن‌ها وسواس به خرج می‌دهند، اما این عده‌ی محدود هم به خودی خود نمی‌توانند بحران نشر کتاب ‏شعر را تقلیل دهند و با شرایط کنونی، به نظر می‌رسد سرگردانی‌های شاعران ـ به خصوص جوانان ـ برای ‏نشرکتاب‌شان به دردی مزمن بدل شده‌است و درمانش به این زودی‌ها و سادگی‌ها میسر نخواهد شد.‏

منبع :آناهید

با اندکی تلخیص