مازیار رادمنش
قیصر امین پور شاعر بزرگ ایرانی به علت عارضه قلبی در بیمارستان دی تهران درگذشت. وی که در یک تصادف رانندگی در سال 1378 بشدت آسیب دیده بود، از ناراحتی کبد و طحال رنج می برد و به همین دلیل دائما بیمار بود و همین بیماری باعث درگذشت او شد. امین پور 48 ساله بود و علاوه بر سرودن شعر، به تدریس در دانشگاه اشتغال داشت. پس از درگذشت وی بسیاری از دوستداران و دوستان او که با وی در مطبوعاتی چون سروش نوجوان کار می کردند، از جمله شفیعی کدکنی، بیوک ملکی، فاطمه راکعی، ساعد باقری، حسن اسرافیلی، طاهره ایبد، محمدرضا عبدالملکیان و دیگر شاعران کشور جمع شدند و فضایی پر حزن و اندوه بوجود آمد. استاد شفیعی کدکنی که استاد قیصر امین پور بود نیز مانند بسیاری اساتید دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کلاس درس خود را تعطیل کرد. تقریبا همه مسوولان کشور از جمله سید محمد خاتمی، آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور، وزیر ارشاد و حتی سپاه پاسداران نیز درگذشت او را تسلیت گفتند.
درباره قیصر امین پور
قیصر امین پور متولد دوم اردیبهشت 1338 در گتوند دزفول بود. او بخشی از تحصیلات ابتدایی خود را در گتوند گذراند و برای ادامه تحصیل به دزفول رفت. او از همان دوران ابتدایی به شعر و بخصوص نقاشی علاقه داشت. امین پور دبیرستان را در سال 1357 به پایان برد و برای ادامه تحصیل در رشته دامپزشکی به دانشگاه تهران آمد. تحصیل او مانند بسیاری از دانشجویان همکلاسی اش به دلیل انقلاب فرهنگی و تعطیل دانشگاه ناتمام ماند. او یکی از دانشجویان پیرو خط امام بود که در کنار دانشجویان دیگر در اشغال سفارت آمریکا در سال 1358 فعال بود. از آن پس سیاست را کنار گذاشت و ادبیات را جدی گرفت.
حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی
قیصر امین پور همراه با مصطفی رخ صفت و محسن مخملباف در سال 1358 حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی را به عنوان مرکزی برای تولید آثار هنری که رنگ و بوی انقلاب اسلامی را داشته بودند تاسیس کرد. در کنار او گروه دیگری از هنرمندان مانند حسین خسروجردی( کاریکاتوریست و نقاش)، حبیب الله صادقی( نقاش)، مهدی شجاعی( داستان نویس)، سید حسن حسینی( شاعر) و دیگر هنرمندان قرار گرفتند. کار آنان در حوزه با حمایت مالی سازمان تبلیغات اسلامی و استقبال عمومی از آثار هنری انقلابی، به صورت کتاب، ماهنامه ها و گاهنامه ها، نمایشگاهها و تولید فیلم بتدریج جدی گرفته شد. با ورود روحانی جوانی به نام محمد علی زم که همسن و سال همین نسل بود، به عنوان مدیر حوزه هنری این فعالیت ها مدیریت می شد. محمد علی زم، به دلیل نزدیکی به رهبران کشور، بخصوص آیت الله خامنه ای و میرحسین موسوی نخست وزیر بتدریج تلاش کرد تا حوزه هنری را مستقل از سازمان تبلیغات اسلامی اداره کند. در سالهای اول این حوزه با الگوهایی مانند هنر سوسیالیستی تلاش می کرد تا هنرمندان انقلابی را زیر پوشش خود قرار دهد و با ترویج هنرهای اسلامی، به جذب نیروهای اجتماعی به انقلاب بیپردازد. این فعالیت ها در حوزه سینما و نمایش بیشتر محسوس بود، اما در حوزه شعر و داستان نیز با جدیت دنبال می شد. تا سالهای 1362 و 1363 اوضاع به همین روال پیش می رفت. اما، پس از اوج گیری اختلافات در کابینه میرحسین موسوی که نشانه اختلاف در میان انقلابیونی بود که همگی خود را معتقد به آیت الله خمینی می دانستند، در حوزه هنری نیز اختلافات اوج گرفت.
راست های تاجر و چپ های هنرمند
این اختلافات در حقیقت میان دو گروه اصلی بود، کسانی که می خواستند اصول و ارزشهای انقلاب را حفظ کنند و کسانی که می خواستند نظام را حفظ کنند، اختلاف میان گروه طرفدار هاشمی رفسنجانی و طرفداران میرحسین موسوی. جلوه دیگر این اختلاف میان کسانی بود که به اقتصاد دولتی اعتقاد داشتند و کسانی که به اقتصاد بازار معتقد بودند، طرفداران میرحسین موسوی و وزرای طرفدار موتلفه اسلامی در دولت و مجلس، جلوه دیگر این اختلافات در میان کسانی بود که مخالف ادامه جنگ بودند و کسانی که طرفدار ادامه جنگ تا پیروزی بودند. در حوزه هنری مدیریت حوزه از نظر اقتصادی به اقتصاد بازار تمایل بیشتری داشت، نامی که آن روزها روی اقتصاد باز می گذاشتند، اما هنرمندان حوزه بیشتر به تفکر چپ نزدیک بودند، آنها طرفدار مبارزه با فقر و بی عدالتی بودند و شاخص شان نیز میرحسین موسوی بود، نقاشی مدرنیست که نخست وزیری سوسیالیست از آب درآمده بود. این اختلاف تا آنجا پیش رفت که به نشریات محرمانه سپاه نیز کشیده شد. محسن مخملباف وقتی فیلم دستفروش را ساخت، اختلاف عمیق تر شد، حوزه هنری که تولید کننده فیلم روشنفکرانه مخملباف بود، اولین مخالف فیلم از آب درآمد. در مقابل سینمای حرفه ای ایران از فیلم استقبال کردند. فیلم دستفروش از یک زاویه فیلمی نیهیلیستی قلمداد شد، از زاویه دیگر فیلمی که نابسامانی ها و ناهنجاری های جامعه را عمیقا نشان می داد. فیلم از طرف دیگر خوش ساخت از آب درآمده بود. در فاصله ممنوعیت و انتشار، محسن مخملباف هم فیلم را در سینماهای ایران نشان داد و هم اینکه فیلم مورد تحسین جشنواره لندن قرار گرفت. شکاف ها در حوزه هنری عمیق تر شد، دوستان مخملباف پشت سر او ایستادند و بصورت دسته جمعی از حوزه هنری کوچ کردند. قیصر امین پور، سید حسن حسینی، بیوک ملکی، حسن احمدی، مهرداد غفارزاده، طاهره ایبد و دیگران از حوزه هنری رفتند. محمد علی زم که آن روزها به نام حاجی زم به طعته و کنایه خوانده می شد، سید مهدی شجاعی، رضا رهگذر، محمدرضا هنرمند و گروهی دیگر را به حوزه کشاند تا جای خالی هنرمندان رفته را پر کند، پس از آن تا زمانی که مرتضی آوینی نیامده بود، حوزه هنری دیگر به عنوان محلی برای هنرمندان تلقی نمی شد، بلکه به عنوان یک موسسه اقتصادی هنری که به درآمد بیشتر می اندیشید شناخته می شد.
سروش نوجوان، راهی برای گفتن
قیصر امین پور در حوزه هنری مثل بسیاری از یاورانی همیشه مومن خود، آثاری در حوزه شعر منتشر کرده بود. “تنفس صبح” نگاه عاشقانه او را به آیت الله خمینی نشان می داد. این کتاب در سال 1363 منتشر شد. در همان سال قیصر کتاب “در کوچه آفتاب” را منتشر کرد. و در همان سال رشته تحصیلی اش را از دامپزشکی به ادبیات فارسی تغییر داد تا ادبیات را جدی بگیرد. دو سال بعد نیز “توفان در پرانتز” و “منظومه روز دهم” را که مرثیه ای در مورد واقعه عاشورا بود منتشر کرد. این دو اثر در سال 1365 منتشر شدند، در همان زمانی که مخملباف داشت از حوزه بیرون می آمد و نزدیک ترین دوست قیصر، مرحوم سید حسن حسینی “براده ها” را در انتشارات برگ منتشر کرده بود. براده ها هایکوهایی ایرانی بودند که مضمون اکثر آنها مقابله هنر و قدرت و به تمسخر گرفتن هنر سفارشی بود. وقتی گروه 19 نفره دوستان مخملباف از حوزه هنری بیرون آمدند، چند ماهی بود که مصاحبه 24 صفحه ای جنجالی محسن مخملباف با ابراهیم نبوی در هفته نامه سروش منتشر شده بود. مصاحبه صریحا علیه حوزه هنری موضع گرفته بود و فیلم دستفروش را فیلمی کاملا عرفانی و اسلامی دانسته بود. همان مصاحبه باعث شد که مهدی فیروزان مدیر انتشارات سروش و سردبیر هفته نامه سروش بود در توافقی با مخملباف از قیصر امین پور، فریدون عموزاده خلیلی، بیوک ملکی، مهرداد غقارزاده و حسن احمدی دعوت کرد تا در انتشارات سروش نشریه “سروش نوجوان” را منتشر کنند. پشت سر سروش نوجوان که در 64 صفحه منتشر می شد حداقل سی شاعر و داستان نویس قرار داشت. نشریه بزودی اعتباری بسیار فراهم کرد، اعتباری بیش از هفته نامه سروش و حتی بسیار بیش از دیگر نشریات ادبی کشور. سروش نوجوان تا سالها به گار خود ادامه داد، حتی تغییرات اساسی که باعث تغییر مدیریت صدا و سیما و هفته نامه سروش شد، تغییری در سروش نوجوان نگذاشت. قیصر امین پور آثارش را بصورت شعر و نثر در این نشریه منتشر می کرد، اما این قالب برای او بزودی کوچک شد. قیصر امین پور در سال 1382، پس از 16 سال علیرغم تمایلش از سردبیری سروش نوجوان استعفا داد.
شاعری در راهروی دانشگده
قیصر امین پور و سید حسن حسینی تحصیل در رشته ادبیات را جدی گرفتند. قیصر که از سال 1363 تغییر رشته داده بود، ادبیات را خوب خواند. در همان دانشگاه تهران فوق لیسانس را هم گرفت و در سال 1367 دکترای ادبیات فارسی را با پایان نامه دشوار و تحقیقی با عنوان “سنت و نوآوری در شعر معاصر” در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران زیر نظر استاد شفیعی کدکنی دریافت کرد. او از معدود فارغ التحصیلان شفیعی کدکنی بود که با نمره 20 پایان نامه را گذراند. پایان نامه او بعدا یکی از منابع تحقیقی مهم تلقی شد و در سال 1383 توسط انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسید و چاپ آن بارها تجدید شده است. امین پور بلافاصله پس از دریافت دکترای ادبیات فارسی، به تدریس در دانشگاه تهران پرداخت و همزمان در دانشگاه الزهرا نیز تدریس را آغاز کرد. او از سال 1370 به عنوان استاد دانشگاه تهران شناخته شد. در سال 1382 نیز به عضویت فرهنگستان ادب و زبان فارسی درآمد. شفیعی کدکنی چند سال قبل به او گفت: تو به شعر دست یافتی.
او ماند و ماند و ماند
در میان هنرمندانی که از حوزه هنری بیرون آمدند، برخی مانند فریدون عموزاده خلیلی که به روزنامه نگاری دوران اصلاحات پرداخت، پس از سال 1376 درگیر سیاست شدند، گروهی مانند محسن مخملباف به دنبال تولید حرفه ای هنری رفتند، برخی مانند حسن احمدی داستان نویس کارمند موسسات دولتی شدند و گروهی نیز کار علمی و هنری را جدی گرفتند. سید حسن حسینی و قیصر امین پور هر دو شاعرانی بودند که کار تدریس و شاعری را جدی گرفتند. هر دو آثار تحقیقی منتشر کردند، هر دو از هنر دولتی گریختند، هر دو شاعران بزرگی شدند و هر دو پیش از پنجاه سالگی درگذشتند. وقتی سید حسن حسینی درگذشت، قیصر امین پور را به عنوان وصی خود برای انتشار آثارش تعیین کرد. قیصر نیز مجلد اول مجموعه آثار وی را تنظیم کرد و در سال 1386 به چاپ رساند. قیصر امین پور نیز پس از یک تصادف شدید که در سال 1378 در شنال ایران صورت گرفت و منجر به آسیب دیدن شدید وی شد، همیشه بیمار بود. او سرانجام به دلیل دردهای مختلف جسمی و عوارض آن تصادف در روز نهم آبان 1386 در بیمارستان دی درگذشت.
آثار قیصر امین پور
« تنفس صبح» 1363، « در کوچه آفتاب» 1363، « توفان در پرانتز» 1365، « منظومه روز دهم» 1365، « مثل چشمه، مثل رود» 1368، « بی بال پریدن» 1370، « گفتگوهای بی گفت و گو» 1370، « آینه های ناگهان» 1373، « به قول پرستو» 1375، « گزیده اشعار شاعر» 1378، « گل ها همه آفتابگردانند» 1381، « سنت و نوآوری در شعر معاصر» 1383، « دستور زبان عشق» 1386