گاهی اوقات به نظرم می رسد که “اینا” سر همان کرباسی است که “اونا” آن یکی سرش است، حالا این رشته سرش دراز باشد یا کوتاه، مشکل دیگری است. اینا معتقد است خاتمی به دلیل بی وفایی به جنبش سبز خائن است، اونا معتقد است خاتمی یکی از سه نفر سران جنبش سبز است که باید اعدام شود، اینا معتقد است رابطه ایران و آمریکا خیانت به ملت شهیدپرور ایران است و دولت ایران نباید چنین رابطه ای برقرار کند، اونا هم معتقد است که رابطه ایران و آمریکا خیانت به ملت ایران است و دولت آمریکا نباید با ایران رابطه برقرار کند.
اونا معتقد است که میرحسین موسوی بخاطر کوتاه آمدن در مقابل ضدانقلاب و لیبرالها در دهه شصت مقصر است و به دلیل فتنه گر بودن باید اعدام شود، اینا هم معتقد است موسوی بخاطر دست داشتن در اعدام های دهه شصت باید اعدام شود. اونا معتقد است که روحانی در شش ماهی که رئیس دولت بوده مشکلات اقتصادی ایران را حل نکرده و به این دلیل مقصر است، اینا هم معتقد است چون روحانی در این شش ماه مشکل اقتصاد ایران را حل نکرده مقصر است. اونا معتقد است دولت کاره ای نیست و رهبر است که عامل اصلی مشکلات کشور است، اینا هم معتقد است که دولت هیچ کاره است و رهبر همه کاره است و باید به همین دلیل باید رهبر را نابود کرد. در حقیقت به هم می آیند، یعنی این آب گشته خوب گودالی را پیدا کرده. ایشالا به پای هم پیر بشوند که اصلا با هم مو نمی زنند. بقول رفیق مان مسلمانان مان نمی دانند آئین حضرت محمد چه بوده، آریایی های مان هم اصلا نمی دانند کورش که بوده.
هالوسیناسیون در ملاء اعلی
یعنی توهم دارند در حد تیم ملی امین آباد، گاهی وقت ها باید یک جمله را دویست و چهل و هفت بار بخوانی تا مطمئن شوی که واقعا یک آدمی که ظاهرا به نظر عاقل می رسد آن را گفته. بعد باید سه روز با خودت کل کل کنی که واقعا این که این حرف را زده چه گوشتکوبی بوده. من که دارم به این نتیجه می رسم که از خبر کردن لیاخوف منصرف شوم، چون یکهو دیدی مجلس را بست به توپ و مشنگ هایی مثل رسایی و کوچک زاده و نقوی و کوهکن و الباقی امت ویزویز مجلس ریختند توی خیابان و شروع کردند به گاز گرفتن ملت و گسترش هاری در میان مردم.
حسین نقوی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس گفت: “ما عامل اصلی ربایش هواپیمای مالزیایی را آمریکا می دانیم.” هنوز نه به بار است نه به دار است، معلوم نیست هواپیمای مالزیایی کجا رفته، چی شده، طرف کلا انداخت گردن آمریکا رفت. حائری شیرازی هم که من مطمئنم سی و پنج سال قبل نگاهش ایراد داشت ولی عقلش کار می کرد، گفته: « شهدای هسته ای توسط آژانس شناسایی شدند و به شهادت رسیدند.” نه، اشتباه نکنید منظورش همین آژانس انرژی اتمی مربوط به سازمان ملل است که همین امروز پس از مدتهای مدید یک گزارش مثبت در مورد برنامه هسته ای ایران داده. حالا مگر کسی می تواند به حاج آقا توضیح بدهد که مارگارت تاچر زن است و اصولا نمی تواند مرد باشد که حالا می گویی این مرد نیست.
از آن طرف هم امت شهیدپرور نامه نوشتند به کاترین اشتون که “وقتی انگلستان به صدام بمب شیمیایی می داد کجا بودید؟” یعنی من هر چه فکر می کنم بمب شیمیایی چه ربطی به کاترین اشتون عروس جدید مان دارد، یا اشتون چه ربطی به انگلستان دارد نمی فهمم. بگو این خانم درست است که انگلیسی است ولی اصولا معاون سیاسی اتحادیه اروپاست. آن کسی هم که بمب شیمیایی به صدام داده بود آلمان و فرانسه بود. بعد من نمی دانم ماها چه علاقه ای داریم که بدانیم فلان آدم وقتی فلان اتفاق افتاد کجا بوده؟ فکر کن این مقاله ترجمه بشود. اشتون هی می خواند، ترجمه را می بیند، مثلا می گوید، خب انگلستان که بمب شیمیایی به صدام نداد، آلمان بمب داد، آلمان هم که بمب نداد، مواد شیمیایی داد، زمانی هم که آلمان به صدام مواد شیمیایی داد من رفته بودم پاریس گل بچینم. بعد هفت ساعت فکر می کند که این ایرانی ها برای چی می خواهند بدانند که من سی سال قبل کجا بودم. از این گذشته، تمام این افرادی که از اشتون سئوال می کنند که چرا کشوری که در آن به دنیا آمدی، به عراق اسلحه داده، مخالف حمله آمریکا و اروپا به صدام حسین هستند. خب، اگر ما به کمک آلمانی ها که همان انگلیسی ها باشند به صدام مخالفیم، چرا با خود صدام که بمب شیمیایی زده مخالف نیستیم؟ فکر می کنید برای چی؟
مجلس ارضا نشد
نمی شود آقا، توضیح هم فایده ندارد. جبهه پایداری است، شوخی که نیست. آقای رسائی از دولت قبلی وام بلاعوض میلیاردی گرفته، صد و پنجاه نماینده از سازمان تامین اجتماعی پول گرفتند. فکر می کنی قرار است با توضیح راضی بشوند؟ اصلا مگر مشکل دارند؟ یک عضو کمیسیون فرهنگی مجلس (یادتان نرود کلا فرهنگ یعنی حجاب، شلوار تنگ، ساپورت و ماتیک) گفت: “نمایندگان مجلس از توضیح وزیر کشور درباره وضع حجاب و عفاف قانع نشدند.” تا اینجا می شود نتیجه گرفت که برخلاف انتظار لابد وزارت کشور کارش درست است که نمایندگان مجلس از توضیح وزارت کشور قانع نشدند.
از طرف دیگر گروه دیگری از نمایندگان هم در ملاقات با نعمت زاده از توضیحات او درباره سبد کالا قانع نشدند. قبلا هم نمایندگان از توضیحات وزارت خارجه درباره ژنو، توضیحات وزارت نفت درباره قرارداد کرسنت، توضیحات وزیر ارشاد درباره کتاب کلنل دولت آبادی و وزیر اطلاعات درباره ملاقات کاترین اشتون با فعالان زن و بقیه توضیحات بقیه وزرا درباره اینکه “چرا در گنجه باز است و چرا دامن اش دراز است” راضی نشدند. البته اشکال ندارد، این مجلس که اصلا قرار نیست راضی بشود. جریان راست افراطی را مگر می شود ارضا کرد، کار یک وزیر دو وزیر و یک شب دو شب که نیست.
شبیخون فرهنگی دشمن
باز خدارا شکر که ما تنها ملت مومن دنیا را داریم، و خدا را شکر که ملت مومن ما تنها ملتی است که یک دولت دینی دارد و دین و سیاست در این مملکت با چسب دوقلو چسبیده به هم و تا دو سال بعد از قیامت هم از هم جدا نمی شود. و سومین شکر خدا که خودش خیلی مهم است این که ما تنها کشور مستقل دنیا هستیم که نه تنها با آمریکا رابطه نداریم بلکه در طول ۳۵ سال گذشته کلا دو رئیس جمهور با همدیگر ۳۵ دقیقه یک بار تلفنی حرف زدند، و از همه اینها مهم تر آن که ما کلا در طول تاریخ اسلام دو معجزه بزرگ داشتیم، یکی آیت الله خمینی و یکی آیت الله خامنه ای و این دو نفر از اولین روز انقلاب تا امروز جز همان یک روزی که خمینی مرده بود، همیشه یک رهبر مقتدر داشتیم که حتی در مورد اینکه زنان کشور شلورشان را بکنند توی چکمه شان یا نه و فاق شلوار پسرها بلند باشد یا کوتاه تصمیم می گرفتند، و پنجمین شکر خدا برای اینکه کلا از این ۳۵ سال که انقلاب ایران ایجاد شده تا همین لحظه رهبر نظام به مدت ۲۵ سال در حال مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب بوده.
حالا اینکه این تهاجم فرهنگی غرب در حالی که غرب اصلا حق ورود به ایران را نداشته چطوری وارد شده که ما نفهمیدیم مهم نیست، مهم این است که ما ۲۵ سال با تهاجم فرهنگی غرب مبارزه کردیم. همین است که رهبر حکومت همین هفته گفته من از وضع فرهنگی کشور راضی نیستم. خب، شما که راضی نیستید، روشنفکران و هنرمندان مخالف هم که حق حرف زدن ندارند، غرب هم که اصلا حق وارد شدن به ایران ندارد. اختیار خشتک ملت و گوش ملت و دهان ملت هم که دست خودتان است. ما چه غلطی بکنیم که راضی بشوید؟ رئیس حوزه هنری گفت: “بیست سال پیش هشدار رهبری درباره تهاجم فرهنگی را جدی نگرفتند، امروز هم نگرانی رهبری را جدی نمی گیرند.” من می گویم شاید علت اینکه کسی جدی نمی گیرد بخاطر این است که اصلا جدی نیست. شما یک بار دیگر جیب های تان را بگردید، شاید حق با من باشد و اصلا کل قضیه جدی نباشد.
الهام و الگوی مسلمانان جهان
شیخ نعیم قاسم که مطمئنم یک آقای خوبی است که هر سال دهه فجر به ایران می رود و از نزدیک با انقلاب اسلامی ایران تا دسته آشناست، اعلام کرد که “قدرتهای بزرگ نمی خواهند ایران منبع الهام و الگوی جهان باشد.” و ما از خواندن این جمله خیلی ناراحت شدیم. البته به قدرتهای بزرگ حق می دهیم. معلوم است که نباید ایران الهام و الگوی جهان باشد. مثلا فرض کنید ایران بشود الگوی کل کشورهای اسلامی، ببینید چه بلایی سر آمریکا و اروپا می آید. مثلا همین الآن یک دهم جمعیت ایران در خارج از ایران زندگی می کند، یعنی در همان جهان غرب، فرض کنید سی تا کشور مثل ایران در جهان وجود داشته باشند، یعنی تعداد مهاجران ایرانی در آمریکا که فرضا الآن دو میلیون نفر است می شود شصت میلیون. این خودش دردسر بزرگی است. معلوم است که جهان غرب باید با اینکه ایران الگوی جهان شود مخالف باشد.
از طرف دیگر، الگو برای این است که آدم برای خودش لباس بدوزد. اصولا برای همین است که آدم می رود خیاطی، خیاط هم یک الگو برمی دارد و از روی آن لباس می دوزد و آدم آن لباس را می پوشد. حالا فرض کنید روز بیستم ماه بروید خیاط اندازه شما را بگیرد و لباس بدوزد، بعد بگوید که پنجم ماه آینده بیا لباس ات را تحویل بگیر. روز پنجم ماه هم بروید و لباس را تحویل بگیرید ببینید که کمرش تنگ است، آستین اش چسبیده به دست های تان، قد شلوار کوتاه است، کلا لباس اندازه تان نیست. آن هم نه بخاطر اینکه خیاط لباس را بد دوخته، یا اندازه را بد گرفته، نه، بخاطر اینکه در همین پانزده روز یک دفعه وزن تان یا دوبرابر اضافه شده از بس مال مردم را خوردید یا وزن تان نصف شده چون ده روز از این پانزده روز در زندان انفرادی بودید.
خوب! مردم دنیا این وسط چه تقصیری دارند که از الگوی شما نمی توانند استفاده کنند؟ یک روز آقای بازرگان نخست وزیر ایران است، ملت های جهان تصمیم می گیرند مثل بازرگان کراوات بزنند و کت و شلوار بپوشند، شش ماه می گذرد، وقتی می آیند می بینند بازرگان از نخست وزیر محبوب تبدیل به لیبرال خائن شده و کلا الگو برای تن شان مناسب نیست، نه اینکه آنها قبول ندارند، بخاطر اینکه خود ما قبول نداریم. دوباره می آیند لباس شان را با بنی صدر تنظیم می کنند، تا لباس آماده شود، طرف رفته فرانسه.
لباس شان را با میرحسین موسوی تنظیم می کنند که نخست وزیر محبوب است و طرفدار عدالت اقتصادی است، وقتی می آیند لباس را تخویل بگیرند می بینند طرف رفته توی خانه تا بیست سال بعد پیدایش نیست، آخرش هم می کنندش توی خانه در را به رویش قفل می کنند. الگوی هاشمی سردار سازندگی را انتخاب می کنند، تا به آن عادت کنند می شود میلیاردر و عنصر طرفدار مرفهین بی درد، تا می آیند به الگوی خاتمی منتخب محبوب ملت عادت کنند، می بینند شده عامل جورج سوروس، می آیند لباس شان را اندازه خاتمی می دوزند با عبای شکلاتی، یکهو احمدی نژاد می رود می گوید کاپشنم را بده، تا می آیند کاپشن احمدی نژاد را بدهند، خودش چهار سال بعد می رود می گوید یک لباس شیک می خواهم. لباس احمدی نژاد را با رنگ قهوه ای می دوزند، یکی می آید می گوید کت و شلوار بنفش من را بده. خیاط الگوبردار می گوید: کدام کت و شلوار بنفش؟ آقای جمهوری اسلامی می گوید همونی که توی جیبش یه کلید جا مونده.
خب، به دنیا حق بدهیم. اصلا همین الهام، بروید از منزلش بپرسید آن الگوی معجزه هزاره سوم چی شد؟ ببینید اگر با سنگ نزد به سرتان. بالاخره مردم که نمی توانند هر نیم ساعت یک بار مدل لباس شان را عوض کنند. الگو هم می خواهیم بدهیم، حداقل باید اندازه مان تا آماده شدن لباس ثابت بماند. نیستیم ده برادر من، نیستیم.