حتی مردم عادی هم سوار موج شدند

واشنگتن پست
واشنگتن پست

» مقاله واشنگتن پست درباره تبلیغات حکومتی در ایران

azad.jpg

آزاده معاونی

در سفری که اخیراً به تهران داشتم، متوجه شدم فروشگاه بنتون در محله دروس تهران تعطیل شده و شیشه های آنرا با روزنامه پوشانده اند. بنیادگراها در گذشته ظاهر و اجناس این فروشگاه راغیراخلاقی می خواندند و شایعات مربوط به مالکیت صهیونیست ها بر آن پخش شده بود. با این حال، این بار فروشگاه را به آتش کشیدند، آن هم نه به خاطر فروش آخرین مدهای لباس بلکه در اعتراض به مناقشه در نوار غزه. دیدار من از تهران با تهاجم سه هفته ای اسرائیل به غزه همزمان شد که حدود 1300 کشته فلسطینی برجا گذاشت، با این حال من انتظار نداشتم این مناقشه چنین انعکاسی در محله قدیمی ما بگذارد.

من دست کم این را متوجه شده ام که همسایگان قدیمی ما که اکثرا آنها را افراد متدین تشکیل می دهند هیچ کینه خاصی از اسرائیل به دل ندارند و مانند اکثر ایرانی های دیگر، از کمک های ایران به گروه های ستیزه جوئی نظیر حماس و حزب الله به ستوه آمده اند.

در جریان بمباران لبنان توسط اسرائیل در سال 2006، من به همراه خانواده ام در ایران زندگی می کردم. به یاد می آورم یک روز صبح مردم وقتی به نانوائی محله مراجعه کردند، با درهای بسته آن روبرو شدند. این جمیت کوچک چنین نتیجه گرفتند که دولت همه آرد کشور را به لبنان فرستاده و همه از این شکایت داشتند که رهبران کشور مردم زیر فشار خود را به شبه نظامیان اسلامی می فروشد. بعدها متوجه شدیم نانوایی در دست تعمیرات بوده است.

برای همین است که اتفاقی که این بار در ایران می افتد مرا به تعجب واداشت. باورم نمی شود همسایگان قدیمی ما فقط ظرف کمتر از دو سال دچار چنان تحول قلبی شده باشند. مسأله اینجاست که این بار با مهارت زیادی به چرخش واداشته شده بودند. عکس العمل آنها بازتابی از سوء استفاده دولت از پیام بحرانی بود که در دومین بعدازظهر از تهاجم اسرائیل در قالب سخنان آیت الله خامنه ای نمود پیدا کرد. رهبر ایران در اخبار شامگاهی می گفت هرکسی که در دفاع از فلسطینی ها کشته شود، در بهشت از او به عنوان یک شهید استقبال خواهد شد.

به نظر می رسید پوشش خبری پر احساس از مجروحان فلسطینی درکنار اوامر رهبر، بسیاری از مردم را متقاعد می کرد باید به جنگ فلسطینی ها کمک کرد. طیف متنوعی از این احساس را در حالیکه در اتاق انتظار پر از جمعیت چشم پزشک خودم نشسته بودم مشاهده می کردم. یک مرد جوان شهرستانی می گفت: “این بار باید اسرائیل را سر جای خود نشاند.” یک مرد دیگردر حرف پرید و گفت: “اگر اعراب همکاری کنند، می توانیم کار آنها را تمام کنیم و به حق مان برسیم.” بقیه هم موافقت می کردند. فقط یک مادر که برای سرگرم کردن بچه اش عکس یک گربه را روی کاغد می کشید، در برابر زیاده گوئی جوانک ابرو بالا انداخت.

دولت محمود احمدی نژاد هم از امکانات خودش برای استفاده از مناقشه غزه استفاده کرد تا توجه مردم را از هزاران مورد ناتوانی و شکست، به موضوعات دیگر منحرف کند. در این مورد موفق هم شد. ظرف یک روز، هزاران ایرانی به طور حضوری یا آنلاین برای اعزام به غزه و عملیات استشهادی ثبت نام کردند. البته هنوز از اعزام واقعی کسی گزارشی در دست نیست. گروه های تندروی دانشجوئی هم لیست داوطلبان عملیات استشهادی را در دانشگاه دست به دست می کردند و یک وب سایت به نام “استشهادی” برپا کردند تا داوطلبان اطلاعات خود را به طور جرئی در آن وارد کنند و منتظر تماس بمانند. ثبت نام برای عملیات استشهادی در ایران هنگام حملات نظامی اسرائیل امر عادی به حساب می آید. در واقع نه دولت و نه جوانانی که آنرا امضأ می کنند، این قضیه را اصلاً جدی نمی گیرند. به خاطر می آورم همسایه یکی از بستگانم در سال 2006 برای اینگونه عملیات ثبت نام کرده بود زیرا فکر می کرد می تواند یک چک برای بازپرداخت بدهی ماشین اش دریافت کند. او از حضور عده دیگری هم خبر داده بود که برای چلوکباب مجانی آمده بودند. اسرائیل هم می داند نباید نگران هزاران نفر از چنین افراد جهادی باشد. درواقع این اقدامات نمادین تنها فرصت لازم را به دیپلماتهای اروپائی می دهد تا علیه مقامات ایرانی سختگیری بیشتری کنند.

بااین حال، این بار فهرست استشهادیون به طور غیرعادی و سریع پر از افرادی شد که ظاهراً مایل به شرکت در برنامه تبلیغاتی دولت شده بودند. من سال ها شاهد آنچه در تلویزیون ایران می گذرد بوده ام. اخبار تعصب آمیز، وعظ ملاها و برنامه های سخنرانی آنها که پر از ایدئولوژی افراطی علیه دشمنان بود. اما پوشش تلویزیونی ایران از نبرد غزه، حتی در مقایسه با استانداردهای داخلی نیز مثال زدنی بود. در اخبار سراسری اغلب نمی شد تفاوت میان خبرنگار و قربانیان و حتی میزان غم و اندوه آنها را تشخیص داد.

نمایش دولت از این مناقشه اصولاً با استفاده از کلمات خاص اسلام شیعه همراه بود: مردم مظلوم توسط یک ارتش شیطانی و قدرتمند از دشمن در حال قتل عام شدن هستند. یکی از افراد فامیل در یکی از همین بعد ازظهرها، درحالی که به یک تصویر دست کاری شده در تلویزیون نگاه می کرد گفت “اسرائیلی ها واقعاً وحشی هستند”، در حالیکه می توانم سوگند بخورم قبلاً عین همین جمله را درباره حماس می گفت.

روزی برای مهمانی شام، منزل یک استاد شناخته شده دانشگاه دعوت بودم که روابط نزدیکی با اغلب سیاستمداران ارشد کشور دارد. او گفت: “این تبلیغات تلویزیونی واقعاً باورنکردنی است. آنها سعی می کنند فضای یورش به یک سفارتخانه یا دفتر سازمان ملل را ایجادکنند، یک فاجعه ای در همین حد و اندازه”. حق با او بود. تظاهرکنندگان بسیجی- اعضای شبه نظامیان تندروی دولتی- به زور خوودشان را به داخل مجموعه مسکونی باغ انگلستان وارد کردند و نزدیک به یک ساعت در آنجا حضور داشتند. ضمناً آنها یک تحصن هم در فرودگاه مهرآباد به راه انداختند و خواستار اعزام شدن به غزه شدند. این گروه شامل حدود 100 بسیجی، ملاهائی با عمامه سفید و زنانی پیچیده در چادر سیاه بودند.
چنین اعتراضاتی، مقامات را واداشت به تنظیم رویکرد خودشان دست بزنند. مقامات مایل بودند خشم مردم تا حدی باشد که اوضاع اسف بار اقتصادی کشور را فراموش کنند، اما نه تا اندازه ای که به مراکز دیپلماتیک حمله کنند یا اینکه برای کشته شدن خودشان در غزه هجوم بیاورند. دولت مسؤولان را به میان تظاهرکنندگان در فرودگاه فرستاد تا این اقدامات در “چهارچوب مورد نظر نظام” صورت بگیرد. حاشیه های این جریان خنده دار بود اما همچنان نشان از بی اعتنائی علنی نسبت به مسؤولان داشت. در یکی از صحنه ها، مرد جوانی که بادگیر به تن داشت اصرار می کرد خامنه ای علناً خواستار جهاد شده است و دولتی ها سعی دارند جلوی اجرای این حکم را بگیرند.

در هیاهوی جنگ غزه، احمدی نژاد و متحدانش موفق شدند درسایه سرو صداها به ساکت کردن منتقدان خود و حمله به رقیبان دست بزنند. دولت یک روزنامه میانه رو را به دلیل چاپ پیام یک گروه دانشجوئی معترض که به انتقاد از حماس دست زده بود و تهران را شریک جرم آن گروه خوانده بود، تعطیل کرد. البته این گروه هم بعداً سرجای خود نشانده شد. اوائل ماه جاری آقای خامنه ای در تلویزیون سراسری ظاهر شد تا گفته های تند قبلی خود درباره شهادت را معتدل تر کند. او از جوانانی که خواستار اعزم شدن به غزه بودند تشکر کرد اما گفت “دستان ما در این محدوده بسته است.” آقای خامنه ای واقعاً دوست ندارد دستان کسی باز باشد زیرا تمام هیاهوی غزه برای این برپا شده بود که حواس ایرانی ها پرت شود، نه اینکه موقعیت ایران در منطقه با تهدید روبرو شود.

منبع: واشنگتن پست- 25 ژانویه – 2008