از آن روزی که گزارشی بی آغاز و نیز بی سرانجام در روزنامه اعتماد به چاپ رسید، خواب ندارم؛ گزارشی که از کار کودکان خیابانی کمتر گفته و بی مقدمه به اصل مسئله اشاره کرده بود:فروش کودکان!
سهیل سراییان، خبرنگار اجتماعی دست خواننده را گرفته و با خود به کوچه پس کوچه های دروازه غار برده بود. قیمت کودکان از ۲۰۰ هزار تومان شروع می شد تا ۲ میلیون تومان.
برادری که خواهر ۱۳ ساله اش را در قبال ۲ میلیون تومان می فروخت: ۲ میلیون بده بچه رو ببر، به هر کجا که می خواهی!
سهیل سراییان از خانه هایی گفته بود که پر از کودک است، پر از کودکان بی حامی، و صاحبشان مردی بنام خسرو است. بچه ها باید از صبح تا شب کار کنند و مبلغ مشخصی پول با خود ببرند و در غیر این صورت باید تن به هر کاری بدهند؛هرکاری.
سالهاست که روزنامه نگاران، فعالین حقوق کودک، شهروندان آگاه و مسئول از وضعیت اسفبار کودکان بی سرپرست و بد سرپرست می گویند، گاه فریاد می زنند، گاه توضیح می دهند، گاه می نویسند و دولتها را و جامعه را ازشرایط سخت کودکان با خبر می کنند و…اما پس از چند روز همه چیز در سکوت و فراموشی فرو می رود.
ما در فرهنگی تنفس می کنیم که گویی کودکان طفیلی های ما هستند و ما قیم آنها، پس برای کودکان وجود مستقلی قائل نیستیم تا آنها نیز از حقوق مستقل بر خوردار باشند، در نتیجه این کودکان در هیچ سطری از برنامه های دولتها جایی ندارند و سهمشان از ثروت ملی صفر است. تنها کودکانی سهم قابل توجهی از منابع مالی کشور را می گیرند که دارای والدین آگاه و مسئول هستند و به واسطه داشتن چنین والدینی سهمشان را از آموزش، بهداشت، رفاه و زندگی توام با امنیت می گیرند؛ در غیر این صورت یا باید تا دیر وقت در خیابانها سرگردان لقمه ای نان باشند یا خود مانند یک کالا فروخته شوند، چرا که دولتها آنها را نمی بیینند، تا شرایط زندگی سالم را نیزبرای آنها مهیا سازند.
هر زمان که شهروندان به وضعیت اسفبار این کودکان اعتراض می کنند، بلافاصله مسئولی در یک مصاحبه خبری اعلام می کندکه “کودکان کار و خیابان جمع آوری می شوند.” این کودکان به بهانه زشت کردن چهره شهرها جمع آوری و به حاشیه شهر ها رانده می شوند،و روز دیگر با نگاهی پر از ترحم به آنها به عنوان قربانیان مناسبات غیر انسانی نگریسته می شود بدون انجام برنامه ای حمایتی از آنها.
اما هیچ گاه دولتها این کودکان را شهروندان جامعه ای که در آن زندگی می کنند، نمی دانند. دولتها خود را موظف به حمایت همه جانبه از شهروندان کوچک خود نمی کنند؛ وظیفه ای که در صورت اجرا،امنیت، آموزش، تغذیه و سرپناهی امن را فراهم آورد.
دولتها نمی توانند امنیت این کودکان را تامین کنند چرا که به قول همایون هاشمی رییس سازمان بهزیستی که در همایش کودکان خیابانی اعلام نموده “عدم انسجام دستگاههای ذی ربط و موظف نبودن ارگان ها و سازمانهای مختلف، باعث می شود که کودکان بی سرپرست در نا امن ترین وضعیت قرار گیرند”. البته رییس سازمان بهزیستی درست می گوید، زیرا زمانی که این کودکان براحتی و بطور علنی خرید وفروش و یا انبوهی ازآنان در خانه ای نگه داری و برای کار اجیر می شوند، نیروی انتظامی کجاست؟ نیروی انتظامی که مسئولیت حفظ امنیت جامعه را بر عهده دارد، چرا برای نجات این کودکان وارد عمل نمی شود؟
البته در همین همایش دکتر سام آرام نیز می گوید: تعداد کودکان کار در کشور ما نسبت به کشورهای همسایه کمتر است!
بله شاید کودکان خیابانی ما از کشورهای همسایه ای که در گیر جنگ و کشمکش های داخلی هستند کمتر باشد ولی ذکر این نکته چه بحرانی را کاهش می دهد؟ چه مشکلی را حل می کند؟
در پایان این نوشتار شاید بد نباشد به آمار و ارقام ارائه شده توسط دکتر مروه وامقی استاد یار دانشگاه اشاره کنم. این آمار نتیجه پژوهش در مورد کودکان کارو خیابان است که در سال ۷۸ تا ۸۵ انجام شده است:
الف- ۸۳ درصد کودکان خیابانی در سطوح تحصیلی راهنمایی یا کمتر یا بی سواد هستند.
ب- علیرغم آنکه بسیاری بر این عقیده اند که این کودکان در خیابانها به وقت گذرانی مشغولند ولی نتیجه این تحقیق می گوید که ۸۰ درصد آنها بین ۶ تا ۱۵ ساعت در روز کار می کنند.
ج- تعداد اعضای خانواده این بچه ها بیش از ۵ نفر است و هر چه تعداد خانوار آنها بیشتر باشد احتمال کار کودکان نیز بیشتر می شود.
د- ۹۱ درصد پدران این کودکان، بی سواد یا دارای تحصیلات ابتدایی و راهنمایی هستند و احتمال کودک کار شدن با داشتن پدر بیسواد بیشتر است.
ر- ۷۰ درصد مادران کودکان خیابانی خانه دارند و نقشی در تامین اقتصادی خانواده ندارند.
ز- در بین کودکان دختر کار و خیابان، نسبت دختران افغان حداقلی و تعداد دختران ایرانی بیشتر است.
کلام آخر: ما برای حل مشکلات متعدد کودکان کارو خیابان، نیازمند عزمی ملی و تعاملی جدی بین دولتهایی که دغدغه حل مشکلات جامعه را دارند و سازمانهای مردم نهاد و شهروندان آگاه هستیم؛ تعاملی که در فضایی امن” ان جی او” ها بتوانند مشکلات ریز و درشت این کودکان را به عرصه عمومی بکشانند و از دولت و مردم بخواهند که برای داشتن زندگی سالم و امن به این کودکان کمک کنند و نهادهای دولتی با دقت به راهکارهای ارائه شده از سوی کارشناسان توجه کنند و بر آن اساس به برنامه ریزی کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت همت گمارند.