حاج مولانا واشنگتن ‏

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

با توجه به اهمیت مصاحبه با مشاوران مهم ریاست محترم جمهور که اگر این مشاوران ‏نبودند، تا به حال موش کور دوهزار و سیصد و پنجاه و نه بار رئیس جمهور را به دلیل اینکه ‏موش کور است، می خورد و الآن ما رئیس جمهور نداشتیم و مجبور بودیم باز هم انتخابات را ‏تحریم کنیم، چون ممکن بود یک نفر به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، تصمیم گرفتم، و ‏بقول قدما رجاء واثق دارم که بعد از تصمیم دکتر محمد مصدق برای ملی کردن نفت، که البته ‏این تصمیم توسط ایشان گرفته نشد، هرگز کسی تا این حد بر تصمیم خویش راسخ نبوده است، ‏که هر هفته یک مصاحبه سرگشاده غیرخصوصی با دکتر حاج رابرتعلی واشنگتن، معروف ‏به سیدنا و مولانا داشته باشیم، باشد که از این مسیر بر غیرت و توانمندی و دانش هموطنان ‏افزوده شود. ‏

مقدمه: رفتن به سراغ دکتر حاج واشنگتن یکی از مهم ترین تصمیمات زندگی من به عنوان ‏یک مصاحبه کننده و روزنامه نگار بود، گفتگو با کسی که سالها در مرکز سیاست های جهانی ‏زندگی کرده کار سختی بود. ولی من این کار را کردم. حاج رابرتعلی واشنگتن پنجاه سال قبل ‏تحصیل را در آمریکا آغاز کرد، وی از چهل سال قبل به تدریس در این کشور پرداخت. او ‏مدتی طولانی به تدریس شاگردان خود در وزارت خارجه، پنتاگون، سیا و سایر موسسات ‏سیاسی آمریکا پرداخت. وی سی سال قبل در جریان جنگ سرد و در حالی که مشغول تربیت ‏شاگردانی برای بخش خاورمیانه ای پنتاگون بود، به تهران می رفت تا در کلاسهای درس ‏استاد مطهری شرکت کند و وقتی بیست سال قبل به تدریس روابط بین المللی برای کارکنان ‏وزارت خارجه آمریکا می پرداخت، نوشتن مطالب روزانه را برای کیهان آغاز کرد. پرفسور ‏حاجی واشنگتن از سال 1337 به همکاری با روزنامه کیهان، که در آن زمان هنوز بخوبی ‏ایجاد نشده بود پرداخت و آنقدر با این روزنامه کار کرد که حتی متوجه نشد که مدیریت این ‏روزنامه پس از انقلاب تغییر کرده است. وی بتازگی به عنوان مشاور رئیس جمهور برگزیده ‏شده است. وقتی برای مصاحبه با او رفتم قلبم تاپ تاپ می زد، انتظار داشتم که با یک ‏آمریکایی تمام عیار روبرو شوم، اما درست برخلاف آنچه فکر می کردم، با کسی مواجه شدم ‏که پس از چهل سال حضور در فرهنگ غرب همچنان حضور سبز روستایی خود را حفظ ‏کرده و این چهل سال انگار که در اطراف تبریز مشغول چراندن گاوها در دل سرسبز و ‏زیبای صحرا بوده است. چهره شاداب و راستگو و صادق او مرا به عمق چاههای عمیق ‏کشورمان برد.‏

ما: لطفا خودتان را برای خوانندگان روزنامه ما معرفی کنید….‏

حاجی واشنگتن: به شما هیچ ربطی ندارد. من به هیچ سووال خصوصی پاسخ نمی دهم و فقط ‏در مورد مسائل شغلی مصاحبه می کنم….‏

ما: ما فقط می خواستیم اسم و شغل و تحصیلات تان را بدانیم…. ‏

حاجی واشنگتن: من مشاور رئیس جمهور هستم و اسم من اصلا مهم نیست، حتی یک کلمه از ‏اسم مرا هم ننویسید گوساله بی سواد بی شعور!‏

ما: خیلی ممنون، شما بارها گفته اید که آمریکا در حال نابودی است، رئیس جمهور هم چند بار ‏گفته است که آمریکا در حال نابودی است، لطفا دلایل تان را برای ما بگوئید…. ‏

حاجی واشنگتن: نمی گویم…..‏

ما: ولی این سووال ماست….. ‏

حاجی واشنگتن: شما لزومی ندارد سووال کنید، خبرنگار نباید سووال کند، من خودم هفده سال ‏در کیهان چیز می نویسم، و اصلا سووال نمی کنم، البته به شما مربوط نیست چرا سووال نمی ‏کنم، چون این مساله خصوصی من است، ولی خبرنگاری که متوجه نشود که آمریکا در حال ‏نابود شدن است، باید پنجره را باز کند و خودش را از پنجره پرت کند بیرون…. فهمیدی؟

‏( مشاور رئیس جمهور در همین موقع خبرنگار را لب پنجره می برد و او را هل می دهد ‏پائین. خبرنگار در اثر سقوط از طبقه هفتم کشته شده و خبرنگار مورد اعتماد دیگری به جای ‏او وارد شده و مصاحبه را ادامه می دهد….)‏

خبرنگار دوم ما: بعله، می فرمودید…..‏

حاجی واشنگتن: می فرمودم که نشانه های نابودی آمریکا بسیار روشن است، من چهل سال ‏قبل وقتی وارد آمریکا شدم متوجه درزهای روی دیوارها شدم و در سال 1370 در یک مقاله ‏نوشتم که امپراطوری آمریکا دارد ترک برمی دارد، الآن یک سال است که آمریکا در حال ‏نابود شدن است. در ماه اکتبر در آمریکا 467849 نفر اخراج شدند، در ماه نوامبر تعداد ‏بیکاران فقط در یک ماه 600 هزار نفر بود، الآن با همین وضع اگر پیش برود، سالی بین ‏چهار تا 12 میلیون آمریکایی بیکار می شوند و در عرض دو سال تعداد بیکاران در این ‏کشوربه 128 میلیون نفر می رسد، من فکر می کنم که تا سال 2012 حتی رئیس جمهور ‏آمریکا را هم اخراج می کنند.‏

ما: آیا واقعا چنین روندی جدی است؟ یعنی شما فکر می کنید که در آمریکا….. ‏

حاجی واشنگتن: مگر شما شعور ندارید؟ وقتی می گویم همه اخراج می شوند یعنی همه اخراج ‏می شوند، ضمنا در حال حاضر افزایش قیمت بنزین باعث شده که میلیونها ماشین در بزرگراه ‏های آمریکا بدون بنزین بمانند، بین 50 تا 72 میلیون اتومبیل الآن در اتوبان 101 آمریکا ‏متوقف شدند…..‏

ما: ولی قیمت نفت و بنزین که فعلا کاهش پیدا کرده و به زیر 50 دلار رسیده است….. ‏

حاجی واشنگتن: لازم نیست شما به من بگوئید، من خودم استاد نفت و خاورمیانه و این جور ‏چیزها هستم. در مورد قیمت بنزین هم خودم قیمت ها دستم هست. البته قیمت نفت در آمریکا ‏بکلی بالا رفته که من اطلاع دارم و شما هیچ اطلاعی ندارید، حتی پدرتان هم اطلاع ندارد، ‏خودم می دانم که اگر لازم بود خواهم نوشت….‏

ما: بله، اما رئیس جمهور گفت که قیمت نفت زیر 100 دلار نخواهد آمد، چرا پیش بینی ایشان ‏غلط از کار درآمد و چرا قیمت نفت پائین آمد؟ ‏

حاجی واشنگتن: شما در این مورد اشتباه می کنید، ایشان هرگز چنین چیزی نگفت.‏‎ ‎ایشان ‏حرف هایی درباره هولوکاست زد ولی کسی از ایشان چیزی درباره قیمت نفت نشیده، شما هم ‏نشنیدید‎ ‎‏ …‏

ما: آقای احمدی نژاد در تاریخ سوم شهریور 1385 در ساعت 11 و سیزده دقیقه در سخنرانی ‏در مرکز انرژی اتمی بوشهر، در حضور 296 نفر از جمله 37 خبرنگار، اعلام کرد که ‏قیمت نفت دیگر به پائین صد دلار نمی آید…. ‏

حاجی واشنگتن: این فقط یک برداشت سطحی است که توسط یک عقل ناقص انجام گرفته ‏است. حتما خودتان قبول دارید که عقل تان ناقص است، امیدوارم به این حقیقت پی برده باشید، ‏این که 296 نفر در آنجا بودند چیزی را عوض نمی کند، شما در ایران این موضوع را نمی ‏توانید بفهمید، بروید اطراف واشنگتن تا در آنجا متوجه حقیقت گفته های احمدی نژاد شوید. ‏حقیقت سیاست های احمدی نژاد را شما در نیویورک می توانید بفهمید، گاهی در ایران بعضی ‏ها می گویند که قیمت ها در دوره آقای احمدی نژاد چهار برابر شده است، این از نگاه یک ‏ایرانی است، در حالی که اگر شما ششصد کیلومتر از زمین فاصله بگیرید، متوجه می شوید ‏که هیچ چیزی گران نشده. شما باید بتوانید ایران را در نیویورک نگاه کنید، وگرنه نمی توانید ‏به درک درستی از شرایط ایران برسید…‏

ما: چشم، من سعی می کنم از نیویورک به تورم نگاه کنم، ولی سووال بعدی این است که ‏سخنرانی آقای احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا با نظر شما انجام گرفت، در این سخنرانی به ‏احمدی نژاد توهین شد، آیا به نظرتان این سخنرانی عمل موفقی بود؟‏

حاجی واشنگتن: آیا می خواهید نظر شخصی من را بدانید؟‏

ما: بله، دقیقا…. ‏

حاجی واشنگتن: شما غلط می کنید می خواهید نظر شخصی من را بدانید، اصلا من نظر ‏شخصی ام را بیان نمی کنم، چه بسا که اصولا نظر شخصی هم نداشته باشم. ولی اگر نظر ‏غیرشخصی ام را بخواهید، این سخنرانی یکی از موفق ترین سخنرانی های یک ایرانی در ‏سطح جهان بود، شما باید چهل و یک سال و سه ماه و هفت روز در آمریکا زندگی کرده باشید ‏تا بفهمید یک آمریکایی چه احساسی می کند، من این احساس را می فهمم، در حالی که بقیه ‏گاو هستند و نمی فهمند، باید این را قبول کنید، چون چاره ای ندارید. در فرهنگ آمریکایی تا ‏کسی در دانشگاه کلمبیا فحش نخورده باشد، مورد قبول قرار نمی گیرد، یک اصطلاح ‏آمریکایی می گوید کلمبیاخورش ملسهColombian Insulted ‎‏ حتی آدمی مثل مارتین لوتر ‏کینگ هم تا وقتی در همان سالن توسط یکی از دانشجویان که به او گفت “ کره خر! خفه شو” ‏فحش نخورده بود، این همه محبوبیت در آمریکا پیدا نکرد. این چیزی است که شما نمی ‏دانستید، می دانستید؟ ‏

ما: نه، نمی دانستم…. ‏

حاجی واشنگتن: پس بگو غلط کردم سووال کردم….‏

ما: غلط کردم، ببخشید…..‏

حاجی واشنگتن: حالا می توانید ادامه بدهید…..‏

ما: آقای احمدی نژاد یک سال قبل اعلام کرد که امکان ندارد آمریکایی ها اجازه بدهند که ‏باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا بشود، ولی اوباما رئیس جمهور شد، منبع اطلاعات و ‏مشاور ایشان در مسائل آمریکا چه کسی بود؟ و چرا ایشان چنین تحلیلی کرد؟ ‏

حاجی واشنگتن: اینکه چرا ایشان چنین تحلیلی کرد، موضوعی است که به شما هیچ ربطی ‏ندارد، اما اینکه منبع اطلاعات او چه بود، این سووالی است خصوصی که من به آن پاسخ نمی ‏دهم و بهتر است شما هم از این سووالات نکنید، اما این که چرا اوباما انتخاب شد، این فقط ‏ظاهر قضیه است، کسانی که اطلاعات دقیقی در مورد سیاست های آمریکا ندارند، فکر می ‏کنند که اوباما رئیس جمهور شده، در حالی که موضوع به همین راحتی هم نیست….‏

ما: یعنی شما در اینکه اوباما رئیس جمهور آمریکا شده است، شک دارید؟ ‏

حاجی واشنگتن: من به سووال شما پاسخ دادم و شما هم فهمیدید، بقیه را باید بروید مطالعه ‏کنید. …..می توانید سووال بعدی را بپرسید… ‏

ما: با توجه به اینکه گفتید معلوم نیست اوباما رئیس جمهور ایران باشد، لطفا بگوئید از نظر ‏شما چه کسی رئیس جمهور آمریکاست؟ ‏

حاجی واشنگتن: من به سووالات خصوصی جواب نمی دهم، به نظرم شما بهتر است مقالات ‏بنده را مطالعه کنید و اگر هم تا حالا مطالعه نکردید، خیلی کار زشتی کردید. البته بگویم خیلی ‏از کسانی که مسائل آمریکا را بدقت دنبال می کنند، معتقدند هنوز بوش رئیس جمهور است و ‏هرگز هم تغییر نخواهد کرد، در حالی که عده ای با ساده لوحی به آمریکا نگاه می کنند … ‏

ما: در دوره ای که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور آمریکا بود، چهار قطعنامه علیه ایران ‏صادر شد که ایشان آن قطعنامه ها را کاغذپاره خواندند، نظر شما در این مورد چیست؟

حاجی واشنگتن: به نظر من شما نفهمیدید که ایشان منظورشان چه بود…. شما باید در آمریکا ‏باشید تا بفهمید کاغذپاره یعنی چه. در آمریکا همه منظور ایشان را فهمیدند، در حالی که در ‏اینجا خیلی ها منظور از کاغذپاره را نفهمیدند.‏

ما: خواهش می کنم، لطفا بفرمائید منظور ایشان چه بود؟ ‏

حاجی واشنگتن: این که من فکر می کنم منظور ایشان چه بوده، یک سووال خصوصی است و ‏من به آن جواب نمی دهم.‏

ما: گفته می شود که شما با لری کینگ برای مصاحبه با آقای احمدی نژاد برخی توافق ها را ‏کرده اید که می خواستیم اگر دوست دارید در این مورد هرچقدر دوست دارید تکذیب کنید. ‏

حاجی واشنگتن: من به سووالات مالی پاسخ نمی دهم، لطفا فقط سووالات کاری را بپرسید.‏

ما: آقای احمدی نژاد در مصاحبه با یک رسانه آمریکایی قضیه هاله نور را تکذیب کرد، آیا ‏این رفتار صادقانه بود؟ در حالی که در ایران میلیونها نفر فیلم ایشان را دیدند….‏

حاجی واشنگتن: من نمی دانم چرا ایشان قضیه هاله نور را تکذیب کرد، چون من خودم هاله ‏نور را دیدم و اتفاقا همه کسانی که آن روز بودند متوجه این موضوع شدند، به نظرم نباید ‏تکذیب می کرد، من خودم آن روز چشمم داشت کور می شد.‏

ما: یعنی شما هاله نور را دیدید؟ ‏

حاجی واشنگتن: طبیعی است، شما هم دیدید، من در این مورد خیلی ناراحت شدم، چون واقعا ‏نمی دانم چیزی را که من خودم با چشمهای خودم دیدم چرا ایشان تکذیب کرد.‏

ما: شما…… ‏

حاجی واشنگتن: گفتید شما…. من به سووالات شخصی پاسخ نمی دهم….‏

‏( در همین موقع تلفن همراه آقای مشاور زنگ زد و همزمان با صدای زنگ هاله نوری از ‏تلفن درخشید، مشاور غیب شد و اتاق را ترک کرد و مصاحبه نیمه تمام ماند.) ‏