با توجه به اهمیت مصاحبه با مشاوران مهم ریاست محترم جمهور که اگر این مشاوران نبودند، تا به حال موش کور دوهزار و سیصد و پنجاه و نه بار رئیس جمهور را به دلیل اینکه موش کور است، می خورد و الآن ما رئیس جمهور نداشتیم و مجبور بودیم باز هم انتخابات را تحریم کنیم، چون ممکن بود یک نفر به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، تصمیم گرفتم، و بقول قدما رجاء واثق دارم که بعد از تصمیم دکتر محمد مصدق برای ملی کردن نفت، که البته این تصمیم توسط ایشان گرفته نشد، هرگز کسی تا این حد بر تصمیم خویش راسخ نبوده است، که هر هفته یک مصاحبه سرگشاده غیرخصوصی با دکتر حاج رابرتعلی واشنگتن، معروف به سیدنا و مولانا داشته باشیم، باشد که از این مسیر بر غیرت و توانمندی و دانش هموطنان افزوده شود.
مقدمه: رفتن به سراغ دکتر حاج واشنگتن یکی از مهم ترین تصمیمات زندگی من به عنوان یک مصاحبه کننده و روزنامه نگار بود، گفتگو با کسی که سالها در مرکز سیاست های جهانی زندگی کرده کار سختی بود. ولی من این کار را کردم. حاج رابرتعلی واشنگتن پنجاه سال قبل تحصیل را در آمریکا آغاز کرد، وی از چهل سال قبل به تدریس در این کشور پرداخت. او مدتی طولانی به تدریس شاگردان خود در وزارت خارجه، پنتاگون، سیا و سایر موسسات سیاسی آمریکا پرداخت. وی سی سال قبل در جریان جنگ سرد و در حالی که مشغول تربیت شاگردانی برای بخش خاورمیانه ای پنتاگون بود، به تهران می رفت تا در کلاسهای درس استاد مطهری شرکت کند و وقتی بیست سال قبل به تدریس روابط بین المللی برای کارکنان وزارت خارجه آمریکا می پرداخت، نوشتن مطالب روزانه را برای کیهان آغاز کرد. پرفسور حاجی واشنگتن از سال 1337 به همکاری با روزنامه کیهان، که در آن زمان هنوز بخوبی ایجاد نشده بود پرداخت و آنقدر با این روزنامه کار کرد که حتی متوجه نشد که مدیریت این روزنامه پس از انقلاب تغییر کرده است. وی بتازگی به عنوان مشاور رئیس جمهور برگزیده شده است. وقتی برای مصاحبه با او رفتم قلبم تاپ تاپ می زد، انتظار داشتم که با یک آمریکایی تمام عیار روبرو شوم، اما درست برخلاف آنچه فکر می کردم، با کسی مواجه شدم که پس از چهل سال حضور در فرهنگ غرب همچنان حضور سبز روستایی خود را حفظ کرده و این چهل سال انگار که در اطراف تبریز مشغول چراندن گاوها در دل سرسبز و زیبای صحرا بوده است. چهره شاداب و راستگو و صادق او مرا به عمق چاههای عمیق کشورمان برد.
ما: لطفا خودتان را برای خوانندگان روزنامه ما معرفی کنید….
حاجی واشنگتن: به شما هیچ ربطی ندارد. من به هیچ سووال خصوصی پاسخ نمی دهم و فقط در مورد مسائل شغلی مصاحبه می کنم….
ما: ما فقط می خواستیم اسم و شغل و تحصیلات تان را بدانیم….
حاجی واشنگتن: من مشاور رئیس جمهور هستم و اسم من اصلا مهم نیست، حتی یک کلمه از اسم مرا هم ننویسید گوساله بی سواد بی شعور!
ما: خیلی ممنون، شما بارها گفته اید که آمریکا در حال نابودی است، رئیس جمهور هم چند بار گفته است که آمریکا در حال نابودی است، لطفا دلایل تان را برای ما بگوئید….
حاجی واشنگتن: نمی گویم…..
ما: ولی این سووال ماست…..
حاجی واشنگتن: شما لزومی ندارد سووال کنید، خبرنگار نباید سووال کند، من خودم هفده سال در کیهان چیز می نویسم، و اصلا سووال نمی کنم، البته به شما مربوط نیست چرا سووال نمی کنم، چون این مساله خصوصی من است، ولی خبرنگاری که متوجه نشود که آمریکا در حال نابود شدن است، باید پنجره را باز کند و خودش را از پنجره پرت کند بیرون…. فهمیدی؟
( مشاور رئیس جمهور در همین موقع خبرنگار را لب پنجره می برد و او را هل می دهد پائین. خبرنگار در اثر سقوط از طبقه هفتم کشته شده و خبرنگار مورد اعتماد دیگری به جای او وارد شده و مصاحبه را ادامه می دهد….)
خبرنگار دوم ما: بعله، می فرمودید…..
حاجی واشنگتن: می فرمودم که نشانه های نابودی آمریکا بسیار روشن است، من چهل سال قبل وقتی وارد آمریکا شدم متوجه درزهای روی دیوارها شدم و در سال 1370 در یک مقاله نوشتم که امپراطوری آمریکا دارد ترک برمی دارد، الآن یک سال است که آمریکا در حال نابود شدن است. در ماه اکتبر در آمریکا 467849 نفر اخراج شدند، در ماه نوامبر تعداد بیکاران فقط در یک ماه 600 هزار نفر بود، الآن با همین وضع اگر پیش برود، سالی بین چهار تا 12 میلیون آمریکایی بیکار می شوند و در عرض دو سال تعداد بیکاران در این کشوربه 128 میلیون نفر می رسد، من فکر می کنم که تا سال 2012 حتی رئیس جمهور آمریکا را هم اخراج می کنند.
ما: آیا واقعا چنین روندی جدی است؟ یعنی شما فکر می کنید که در آمریکا…..
حاجی واشنگتن: مگر شما شعور ندارید؟ وقتی می گویم همه اخراج می شوند یعنی همه اخراج می شوند، ضمنا در حال حاضر افزایش قیمت بنزین باعث شده که میلیونها ماشین در بزرگراه های آمریکا بدون بنزین بمانند، بین 50 تا 72 میلیون اتومبیل الآن در اتوبان 101 آمریکا متوقف شدند…..
ما: ولی قیمت نفت و بنزین که فعلا کاهش پیدا کرده و به زیر 50 دلار رسیده است…..
حاجی واشنگتن: لازم نیست شما به من بگوئید، من خودم استاد نفت و خاورمیانه و این جور چیزها هستم. در مورد قیمت بنزین هم خودم قیمت ها دستم هست. البته قیمت نفت در آمریکا بکلی بالا رفته که من اطلاع دارم و شما هیچ اطلاعی ندارید، حتی پدرتان هم اطلاع ندارد، خودم می دانم که اگر لازم بود خواهم نوشت….
ما: بله، اما رئیس جمهور گفت که قیمت نفت زیر 100 دلار نخواهد آمد، چرا پیش بینی ایشان غلط از کار درآمد و چرا قیمت نفت پائین آمد؟
حاجی واشنگتن: شما در این مورد اشتباه می کنید، ایشان هرگز چنین چیزی نگفت. ایشان حرف هایی درباره هولوکاست زد ولی کسی از ایشان چیزی درباره قیمت نفت نشیده، شما هم نشنیدید …
ما: آقای احمدی نژاد در تاریخ سوم شهریور 1385 در ساعت 11 و سیزده دقیقه در سخنرانی در مرکز انرژی اتمی بوشهر، در حضور 296 نفر از جمله 37 خبرنگار، اعلام کرد که قیمت نفت دیگر به پائین صد دلار نمی آید….
حاجی واشنگتن: این فقط یک برداشت سطحی است که توسط یک عقل ناقص انجام گرفته است. حتما خودتان قبول دارید که عقل تان ناقص است، امیدوارم به این حقیقت پی برده باشید، این که 296 نفر در آنجا بودند چیزی را عوض نمی کند، شما در ایران این موضوع را نمی توانید بفهمید، بروید اطراف واشنگتن تا در آنجا متوجه حقیقت گفته های احمدی نژاد شوید. حقیقت سیاست های احمدی نژاد را شما در نیویورک می توانید بفهمید، گاهی در ایران بعضی ها می گویند که قیمت ها در دوره آقای احمدی نژاد چهار برابر شده است، این از نگاه یک ایرانی است، در حالی که اگر شما ششصد کیلومتر از زمین فاصله بگیرید، متوجه می شوید که هیچ چیزی گران نشده. شما باید بتوانید ایران را در نیویورک نگاه کنید، وگرنه نمی توانید به درک درستی از شرایط ایران برسید…
ما: چشم، من سعی می کنم از نیویورک به تورم نگاه کنم، ولی سووال بعدی این است که سخنرانی آقای احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا با نظر شما انجام گرفت، در این سخنرانی به احمدی نژاد توهین شد، آیا به نظرتان این سخنرانی عمل موفقی بود؟
حاجی واشنگتن: آیا می خواهید نظر شخصی من را بدانید؟
ما: بله، دقیقا….
حاجی واشنگتن: شما غلط می کنید می خواهید نظر شخصی من را بدانید، اصلا من نظر شخصی ام را بیان نمی کنم، چه بسا که اصولا نظر شخصی هم نداشته باشم. ولی اگر نظر غیرشخصی ام را بخواهید، این سخنرانی یکی از موفق ترین سخنرانی های یک ایرانی در سطح جهان بود، شما باید چهل و یک سال و سه ماه و هفت روز در آمریکا زندگی کرده باشید تا بفهمید یک آمریکایی چه احساسی می کند، من این احساس را می فهمم، در حالی که بقیه گاو هستند و نمی فهمند، باید این را قبول کنید، چون چاره ای ندارید. در فرهنگ آمریکایی تا کسی در دانشگاه کلمبیا فحش نخورده باشد، مورد قبول قرار نمی گیرد، یک اصطلاح آمریکایی می گوید کلمبیاخورش ملسهColombian Insulted حتی آدمی مثل مارتین لوتر کینگ هم تا وقتی در همان سالن توسط یکی از دانشجویان که به او گفت “ کره خر! خفه شو” فحش نخورده بود، این همه محبوبیت در آمریکا پیدا نکرد. این چیزی است که شما نمی دانستید، می دانستید؟
ما: نه، نمی دانستم….
حاجی واشنگتن: پس بگو غلط کردم سووال کردم….
ما: غلط کردم، ببخشید…..
حاجی واشنگتن: حالا می توانید ادامه بدهید…..
ما: آقای احمدی نژاد یک سال قبل اعلام کرد که امکان ندارد آمریکایی ها اجازه بدهند که باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا بشود، ولی اوباما رئیس جمهور شد، منبع اطلاعات و مشاور ایشان در مسائل آمریکا چه کسی بود؟ و چرا ایشان چنین تحلیلی کرد؟
حاجی واشنگتن: اینکه چرا ایشان چنین تحلیلی کرد، موضوعی است که به شما هیچ ربطی ندارد، اما اینکه منبع اطلاعات او چه بود، این سووالی است خصوصی که من به آن پاسخ نمی دهم و بهتر است شما هم از این سووالات نکنید، اما این که چرا اوباما انتخاب شد، این فقط ظاهر قضیه است، کسانی که اطلاعات دقیقی در مورد سیاست های آمریکا ندارند، فکر می کنند که اوباما رئیس جمهور شده، در حالی که موضوع به همین راحتی هم نیست….
ما: یعنی شما در اینکه اوباما رئیس جمهور آمریکا شده است، شک دارید؟
حاجی واشنگتن: من به سووال شما پاسخ دادم و شما هم فهمیدید، بقیه را باید بروید مطالعه کنید. …..می توانید سووال بعدی را بپرسید…
ما: با توجه به اینکه گفتید معلوم نیست اوباما رئیس جمهور ایران باشد، لطفا بگوئید از نظر شما چه کسی رئیس جمهور آمریکاست؟
حاجی واشنگتن: من به سووالات خصوصی جواب نمی دهم، به نظرم شما بهتر است مقالات بنده را مطالعه کنید و اگر هم تا حالا مطالعه نکردید، خیلی کار زشتی کردید. البته بگویم خیلی از کسانی که مسائل آمریکا را بدقت دنبال می کنند، معتقدند هنوز بوش رئیس جمهور است و هرگز هم تغییر نخواهد کرد، در حالی که عده ای با ساده لوحی به آمریکا نگاه می کنند …
ما: در دوره ای که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور آمریکا بود، چهار قطعنامه علیه ایران صادر شد که ایشان آن قطعنامه ها را کاغذپاره خواندند، نظر شما در این مورد چیست؟
حاجی واشنگتن: به نظر من شما نفهمیدید که ایشان منظورشان چه بود…. شما باید در آمریکا باشید تا بفهمید کاغذپاره یعنی چه. در آمریکا همه منظور ایشان را فهمیدند، در حالی که در اینجا خیلی ها منظور از کاغذپاره را نفهمیدند.
ما: خواهش می کنم، لطفا بفرمائید منظور ایشان چه بود؟
حاجی واشنگتن: این که من فکر می کنم منظور ایشان چه بوده، یک سووال خصوصی است و من به آن جواب نمی دهم.
ما: گفته می شود که شما با لری کینگ برای مصاحبه با آقای احمدی نژاد برخی توافق ها را کرده اید که می خواستیم اگر دوست دارید در این مورد هرچقدر دوست دارید تکذیب کنید.
حاجی واشنگتن: من به سووالات مالی پاسخ نمی دهم، لطفا فقط سووالات کاری را بپرسید.
ما: آقای احمدی نژاد در مصاحبه با یک رسانه آمریکایی قضیه هاله نور را تکذیب کرد، آیا این رفتار صادقانه بود؟ در حالی که در ایران میلیونها نفر فیلم ایشان را دیدند….
حاجی واشنگتن: من نمی دانم چرا ایشان قضیه هاله نور را تکذیب کرد، چون من خودم هاله نور را دیدم و اتفاقا همه کسانی که آن روز بودند متوجه این موضوع شدند، به نظرم نباید تکذیب می کرد، من خودم آن روز چشمم داشت کور می شد.
ما: یعنی شما هاله نور را دیدید؟
حاجی واشنگتن: طبیعی است، شما هم دیدید، من در این مورد خیلی ناراحت شدم، چون واقعا نمی دانم چیزی را که من خودم با چشمهای خودم دیدم چرا ایشان تکذیب کرد.
ما: شما……
حاجی واشنگتن: گفتید شما…. من به سووالات شخصی پاسخ نمی دهم….
( در همین موقع تلفن همراه آقای مشاور زنگ زد و همزمان با صدای زنگ هاله نوری از تلفن درخشید، مشاور غیب شد و اتاق را ترک کرد و مصاحبه نیمه تمام ماند.)